پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۷ - ۰۷:۳۳
۰ نفر

حسین تولائی: یک داستانک

نه شست
نه سبابه
و نه هیچ انگشت دیگری
فقط او بود که صدایش می‌زدند: «انگشتری!»
و او راز نامش را نمی‌دانست
تا این که خبر مهمانی
از راست به چپ دست به دست شد
این بار مهمان تازه‌ای می‌آمد؛
- انگشتری که با تمام مهمان‌های دیگر فرق داشت-
نه شست
نه سبابه
و نه هیچ انگشت دیگری
فقط او بود که مهمان تازه در آغوشش گرفته بود.
و او راز شیرین نامش را
در لبخندها و تبریک‌ها می‌فهمید!

کد خبر 74484

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز