همشهری آنلاین - فاطمه شعبانی: دستهجمعی به خرید میرفتیم. بهترتیب برایمان خرید میکردند، آخرین نفر بابا بود و همیشه میگفت: من لباس دارم، میخواهم چکار؟ اما هر بار که مادر لباسها را تا میکرد و در بقچه میگذاشت کوچکترین بقچه لباس برای بابا بود و تنها لباسش که از چوب لباسی توی کمد آویزان بود کت و شلوار چهارخانهای بود که عیدها و عروسیها میپوشید.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
لباسهای ما کوچک میشد اما هر بار که بابا کت و شلوارش را میپوشید اندازهاش بود! و در آن عالم کودکی از خودم میپرسیدم: چرا لباسهای بابا هیچوقت کوچک نمیشود؟ روز پدر فقط بهانه است برای اینکه مکثی کنیم روی بعضی اسمها که از بس میشنویم و از بس میبینیم دیدنشان و بودنشان برایمان عادت شده است. انگار همیشه هستند مثل آسمان، مثل خورشید، مثل ماه... که بودنشان عادت همیشگی ماست. پدر از آن موهبتهایی است که بودنش عادت و نبودنش دریغ. این مطلب که در واقع دیدار با قاسمآقا کاربر یکی از پدرهای مهربان منطقه است، هدیه کوچکی تقدیم به دستهای زحمتکش پدرها است.
ثروتی که تو داری تاجر بازار ندارد!
اگر گذرتان به میدان پاکدامن شمیران نو افتاده باشد، در راستهای که چند سالی است تبدیل به راسته لباس فروشها شده، مغازه کوچک ساعتفروشی میبینید که سالیان سال است تغییری در نما و داخل مغازه صورت نگرفته است.
«این روزها سرِما همیشه خلوت است» این جمله را حاج «قاسم آقا کاربر» ساعتساز ۶۵ ساله محله شمیران نو میگوید. چرا حاجی؟ «سؤال کردن ندارد با آمدن موبایل دیگر کمتر مردم سراغ ساعت و ساعتساز میروند مگر باتری ساعت تمام شود، وگرنه با وجود موبایل خیلیها دلیلی بر بستن ساعت نمیبینند.»قدیمی بودن و خوش انصاف بودن آقای کاربر یک طرف، خصوصیت دیگری که این ساعتساز دارد این است که نان ۴ فرزند موفق را از این مغازه در آورده است. حاج قاسم آقا پدرِفرزانه دندانپزشک، لیلا فوق لیسانس خاکشناسی، علیرضا فوق لیسانس آب و مهدی دکتر داروساز است. از حاجی سؤال میکنم که به نظرش بهترین ثروت یک پدر چیست؟ پاسخ خوبی میدهد: «بچه خوب بهترین ثروت است. دختر بزرگم اسم من را برای زیارت خانه خدا نوشته بود. رفتم قم پیش آیتالله مکارم شیرازی که به قول معروف حساب و کتاب مالم را بکنم. گفت جریانچی است و چیداری و چی نداری؟ گفتم والله از مال دنیا چیز زیادی ندارم ۴ اولاد با این شرایط دارم دخترم اسم من را برای حج نوشته. گفت: این ثروتی که توداری تاجر بازار ندارد. داری و خودت خبر نداری!»
وقتی زحمتهایم به بار نشست
در چه سنی شما را بابا صدا کردند؟ با یادآوری روز تولد فرزند میخندد و میگوید: «در سن۲۳ سالگی پدر شدم. حس پدر شدن خیلی عالی بود خصوصاً که ۲فرزند اولم دختر بود و برخلاف خیلی مردها که پسر دوست هستند، من و همسرم دختر دوست بودیم الان هم هر ۳ نوهام دختر هستند، باز هم دختر دوست داریم. البته الحمدالله پسرهایم هم بچههای خیلی خوبی هستند.» حاجی راز موفقیت فرزندانش را اینطور بیان میکند: «شمیراننو و غیرشمیران نو ندارد خوب و بد همه جا هست، آدم باید حواسش به بچههایش باشد. تا چند سال قبل شمیران نو خاکی بود. من وسیله نداشتم. دخترم را پیاده به میدانصدم میبردم، مدرسهاش آنجا بود. بعدها ماشین پیکان خریدم و میبردم پاسداران مدرسه. شکر خدا همه بچههایم دانشگاه دولتی قبول شدند. روز فارغالتحصیلی دخترم فرزانه، از دانشگاه حس کردم زحمتهای من نتیجه داده است. صبحی هم که قرار بود نتیجه کنکور دختر دومم را بدهند شب جلو مؤسسه کیهان رفتیم و ۳ـ ۴ ساعت ایستادیم تا نتیجه کنکور را گرفتیم.» با وجود شرایط شغلی که فرزندانم دارند باز هم به داشتن پدری چون آقا کاربر افتخار میکنند و این از رفتارشان معلوم است، چون پدر با زحمت پول حلال به دست آورده و خرج آنها کرده است.
ادب مرد به ز دولت او
حین گفتوگو مشتری میآید که تلفن اسباببازی فرزندش را باتری بیندازد. قیمت باتری جدید از قیمت خود تلفن بیشتر میشود و مشتری با یک حساب سر انگشتی به این نتیجه میرسد که اگر تلفن نو بخرد ارزانتر تمام میشود و خداحافظی میکند و میرود. کاسبی این روزها اینطوری است. میپرسم آیا بابای خوب، بابای پولدار است؟ میخندد: «بابای خوب بابای پولدار نیست ـ حداقل من نبودمـ در فامیل داریم پدری که پولدار است و خیلی هم مال و منال دارد اما بچههایش دیپلم هم نگرفتند. یک بابای خوب بابایی است که کمک کند بچههایش تا حد امکان درس بخوانند. پدر من خیاط زحمتکشی بودـ ما در شیاده مازندران زندگی میکردیمـ در ده که بودیم خیاطها منزل مردم میرفتند و لباس میدوختند مثلاً عروسی که بود ۲ روز جلوتر صدا میکردند و خیاط را مینشاندند و برای همه اهل خانه لباس میدوختند. چرخ خیاطی را میگذاشت روی دوشش از این ده به آن ده میرفت. چند شب خانه این، چند شب خانه یکی دیگر کار میکرد و اینطوری نان ما را در میآورد. هنوز هم بعد از ۳۷ـ ۳۸سال که از فوتش گذشته سالی چند بار سر خاکش میروم به خاطر نان حلالی که به ما داد، نه مال و ثروتی که به ارث گذاشت.»
قانع باشید، خدا روزیرسان است
در روز پدر بچههای آقا کاربرهم مثل خیلی از بچهها سعی میکنند به طریقی از زحمتهایش تشکر کنند. خیلی وقتها که میخواهند به منزلش بیایند خودشان بدون اینکه بپرسند کم و کسری دارند یا نه خودشان خرید میکنند تا به زحمت نیفتند و برای عید یکی از پسرها مبلغ ۲۵۰هزار تومان به او هدیه داده که در خاطرش مانده است. توصیه این پدر موفق به بقیه پدرها این است که بچه سالم تربیت کردن خیلی سخت است. حواستان به تربیت بچهها بیشتر از شکم بچهها باشد. به جوانها هم میگوید: «قانع باشید و اینقدر به داشتهها و نداشتههای پدرغر نزنند، گرانی است و وضع کاسبی همه خراب است، پدرها را در منگنه قرار ندهند باید سختیها را تحمل کنید. اوایل ازدواجم در یک اتاق ۱۲ متری مستأجر بودم تا کمکم یک خانه ۵۰ متری خریدیم بعد از چند سال یک خانه ۹۰ متری خریدم. دخترم به قدری خوشحال شد که از خوشحالی او من گریه کردم. اگر قانع باشید خدا به موقع همه چیز را به شما میدهد.»
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۴ به تاریخ ۱۳۹۳/۲/۲۴
نظر شما