وجیهه امیرخانی_ در دهه هفتاد و سالهایی که تازه جنگ تمام شده بود، تلویزیون تصمیم گرفت برای عید سریال و برنامههای نمایشی به سبک جدید داشته باشد. سریالهایی که اول بینندههایشان را شوکه کردند، چون هم سبک جدیدی با بازیگران جدیدی داشتند و هم تا پیش از آن سریالی که هر شب پخش شود، وجود نداشت و بعد تبدیل به عادتی برای هر سال شدند. در این مجموعه گزارشها نگاهی داریم به همین سریالها و برنامههایی که در دهه هفتاد و بعد از آن برای عید و ماه رمضان ساخته شدند و مخاطبان زیادی داشتند:
نمیشود از سریالهای عید گفت و از پایتخت نگفت. این ساخته سیروس مقدم از ده سال پیش همراه نوروزی ایرانیان شد و بینندگان زیادی پیدا کرد. حتی کاری کرد که لهجه مازندرانی برای ساکنان دیگر استانها لهجه آشنایی شود. (هرچند نقدهای جدی برای انتخاب لهجه و خنداندن از طریق این لهجه به این سریال شد).
پایتخت داستان خانواده نقی معمولی است که ساکن یک شهر شمالیاند و هر بار ماجراهای مختلفی را تجربه میکنند که کمیک است. این سریال خشایار الوند را به عنوان نویسنده همراه داشت که البته در فصل دوم با آن همکاری نکرد و پیش از آن که فصل ششم ساخته شود، درگذشت.
وقتی فصل اول این سریال ساخته میشد، کسی فکر نمیکرد به فصل بعدی برسد، اما آنقدر مورد توجه قرار گرفت و پربیننده شد که برای شش فصل دیگر روی آنتن رفت. حالا شخصیتهای سریال نقی، ارسطو، هما، فهمیه و باباپنجعلی برای بینندگان تبدیل به شخصیتهای جذابی شده بودند که دوست داشتند ماجراهایشان را دنبال کنند.
فصل یک که در نوروز ۱۳۹۰ پخش شد، ماجرای خانوادهنقی معمولی را روایت میکرد که تصمیم میگیرند از شیرگاه به تهران کوچ کنند، اما هنگام ورود به پایتخت با مشکلات زیادی مواجه میشوند. صاحبخانه میمیرد و وراث حاضر به تحویل خانه نمیشوند، بدین ترتیب در پی مشکلاتی که در تهران برای آنها پیش میآید مجبور میشوند مدتی را در کامیون ارسطو (احمد مهرانفر) زندگی کنند.
پایتخت ۲، دو سال بعد و در سال ۱۳۹۲ ساخته شد. این بار ماجرای رساندن یک گنبد از شیرگاه تا قشم روایت شد. نقی در گنبد و گلدستهسازی کار میکند و با کامیون ارسطو از طرف محل کارش، مسئول میشود یک گنبد و گلدسته را به روستایی در قشم ببرند. او با خانوادهاش به همراه سرپرست بار راهی تهران میشوند تا گنبد و گلدسته را به صاحبش که در خانه سالمندان زندگی میکند نشان دهند و بعد به طرف مکان نصب بروند. در این بین اتفاقات جالبی از جمله مسابقه تلفنی، گیر افتادن در رستوران، بکسل کردن ماشین مسئولان شورا و عاشق شدن ارسطو میافتد.
پایتخت ۳ نوروز سال ۹۳ پخش شد. در این سری ارسطو برای سومین بار عاشق شده است و قصد برپایی مراسم عروسی دارد. نقی که در حال ساخت خانه خود است، این مراسم را در همان خانه نیمهکاره برگزار میکند و شام مراسم را هم هما به عهده میگیرد. اوس موسی به نقی اصرار میکند تا ستونی را وسط خانه نصب کند ولی نقی قبول نمیکند. مراسم برگزار میشود و بعد از شام هنگامیکه همه مشغول رقص و پایکوبی در طبقه دوم هستند ساختمان فرو میریزد و همه مصدوم میشوند. چند هفته از این ماجرا میگذرد و نقی در خانه خواهرش فهیمه سکونت دارد و با ارسطو قهر کرده است. همسر فهیمه بهبود (مهران احمدی) که جنگلبان است به گفته خودش در راه نجات جان پلنگ مازندران از دست شکارچیها با برخورد تیر به لگنش جانفدایی کردهاست و این قصه را همیشه با آب و تاب فراوان تعریف میکند. نقی که چند وقتی است بیکار شده تصمیم میگیرد در مسابقات کشتی پیشکسوتان شرکت کند.
فصل چهارم پایتخت نوروز ۱۳۹۴ پخش شد. این فصل ماجرای راه یافتن هما، همسر نقی، به شورای شهر است و این که نقی سعی دارد از طریق او برای ساخت خانه خواهرش، فهمیه، مجوز بگیرد که هما زیر بار نمیرود. در این بین، ماجراهایی از جمله ازدواج بابا پنجعلی، دعوای نقی و هما و حضور بهبود در آفریقا اتفاق میافتد.
فصل پنجم سه سال بعد از فصل چهارم و در نوروز ۹۷ پخش شد. این فصل داستان سفر نقی و بقیه خانواده به ترکیه است که با ماجراهایی سر از سوریه در میآورند و با داعش روبه رو میشوند.
با درگذشت خشایار الوند، نویسنده پایتخت، این سریال برای برای یک سال پخش نشد. اما نوروز ۹۹ فصل ششم آن روی آنتن رفت.
این فصل با فوت باباپنجعلی و اهدای اعضای بدن او آغاز میشد و با برگشت بهبود فریبا پس از سالها به ایران ادامه پیدا میکرد. در این فصل بهبود به بیماری سندرم دست بیقرار مبتلا است، بهتاش که در فصل ۵ بیکار و آس و پاس بود، حالا دروازهبان باشگاه فوتبال نساجی مازندران شدهاست، نقی معمولی هم راننده و محافظ شخصی نماینده مجلس است، هما همسر نقی هم گوینده اخبار شدهاست و ارسطو با فردی به اسم کاووس ناخواسته وارد فروش مواد مخدر میشود و از ماشین نقی که راننده نماینده مجلس است، برای جابهجایی مواد استفاده میکند.
پایتخت در طول شش فصل و ده سال ساخت، ماجرا و افت وخیز کم نداشت. بعد از یکی دو فصل خوب، سریال افت کرد و فقط سعی در خنداندن به هر شکلی داشت. حاشیهها هم کم نبود. از انتقادهای فراوان به استفاده از لهجه مازندرانی برای ایجاد خنده تا حذف سارا و نیکا از سریال. یکی از نقدها ترویج کودک همسری در فصل پنجم بود. در این قسمت برای سارا و نیکای نوجوان خواستگار پیدا شده بود و صحبت از ازدواج آنها بود. این کار هم از طرف بینندگان و هم از طرف کارشناسان انتقادهای فراوانی به همراه داشت.
در فصل ششم هم هما و فهمیه تغییراتی در چهره و ظاهرشان ایجاد کردند که در واقع آنها را به کلیشه جنسیت زده زنانگی نزدیک کرده بود.
علاوه بر این فصل ششم هم آنقدر دچار ممیزی شد که محسن تنابنده در زمان پخش در صفحه اینستاگرامش نوشت: میان پایتخت ما و پایتختی که شما میبینید از زمین تا آسمان فاصله است.
نظر شما