به گزارش همشهری آنلاین، ساعت ۸ صبح اول فروردین، وقتی فقط حدود ۷ ساعتی از تحویل سال گذشته بود،عدهای از مسافران نوروزی اصفهان تفریحات خود را با رفتن به باغ وحش صفه آغاز کردند. بازدیدکنندگان پشت در باغ وحش در صف خرید بلیت منتظر بودند ساعت هشت و نیم برسد تا در باغ وحش به روی آنها باز شود.
ناگهان صدای فریادهای متصدیان و کارگرانی که داخل پارک بودند، به دل آنها وحشت انداخت. دقایقی در دلهره گذشت. سر و صدا و همهمه تمامی نداشت و سر و کله آمبولانس اورژانس هم پیدا شد. بعد اعلام کردند که آن روز پارک وحش تعطیل خواهد بود و مردم نمی دانستند درست در همان لحظات شروع سال نو، وقتی صدای فریاد به گوششان خورد؛ ۲ خرس به یکی از متصدیان حمله کرده و مرگ او را رقم زدند.
- عکس ۱۸+ | خوردن قلب پدر بعد از قتل فجیع در مشهد | کشف جسد مقتول با امعا و احشای بیرونریخته از شکم | پسر خونخوار شکم و سینه پدرش را با چاقو شکافت
- روایت تنها بازمانده خودکشی دسته جمعی یک خانواده | بهروز با این خانواده چه کرده بود؟
سیدمحمود محمدزاده نام همان متصدی دلسوزی است که به همراه پسرش بچه خرسها را از نوزادی در پارک وحش پرورش دادند و بزرگ کردند. سید محمود دوستدار حیوانات بود، شغلش نگهداری از حیوانات بود و عشقش زندگی در کنار حیوانات.
پسر او به نام سید امیر محمدزاده در مورد این حادثه گفت: «پدرم عاشق حیوانات بود. او مغازه پرنده فروشی داشت و حدود ۶ سال قبل تصمیم گرفت در کنار من در پارک وحش صفه کار کند. من حدود ۱۲ سالی میشود که در این باغوحش کار میکنم.»
۵ سال قبل بود که ۲ توله خرس به باغ وحش صفه آوردند. پسر داغدار گفت: «خرسها اینقدر کوچک بودند که با شیشه به آنها شیر میدادیم. من یا پدرم هر روز در قفس آنها غذایشان را میدادیم و باور نمی کنم حالا چنین حادثه ای رخ داده باشد. شب قبل از حادثه من در پلهها زمین خوردم و دستم شکست. برای همین صبح روز حادثه به باغوحش نرفته بودم. آن روز صبح قبل از ساعت شروع به کار باغوحش، پدرم در سالن خرسها را باز کرده بود. همیشه در چنین موقعی خرسها پشت در میآمدند و با در بازی میکردند. شاید در آن لحظه در سالن به سر پدرم برخورد کرده و سبب گیج شدن او شده است. حدس من این است که پدرم زمین خورده و برای همین نتوانسته خرسها را مهار کند.»
محمدزاده ادامه داد:«خرسها پدرم را تکه تکه نکرده بودند و این نشان میدهد که آنها قصد خوردن پدرم را نداشتند. با پنجه به او ضربههایی زده بودند که لباسش پاره شده و زخمهای عمیقی روی بدنش ایجاد شده بود. شاید برخورد آنها با پدرم مصداق همین جمله دوستی خاله خرسه باشد!»
حال و هوای خانه سیدمحمود در اولین روز امسال با غم و اندوه عجین شد. جای محبت او برای حیوانات تا همیشه خالی خواهد ماند.
نظر شما