پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۷ - ۰۶:۵۸
۰ نفر

کیکاووس زیاری: مطلب‌ها و گفت وگوهایی در ارتباط با فیلم‌های بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر.

گفت‌وگو با تهمینه میلانی،کارگردان«سوپر استار»؛ قصه‌ای در باره مفهوم زندگی

تهمینه میلانی با فیلم «سوپراستار» در دو بخش مسابقه بین‌الملل و سینمای ایران حضور داشت. این فیلم قصه یک ستاره موفق سینماست که در زندگی و کار خود با مشکلاتی روبه‌رو می‌شود. میلانی در گفت‌وگو با دوچرخه درباره تازه‌ترین ساخته‌اش حرف‌هایی می زند.

  • چرا سراغ سوژه سینما رفتید؟

فیلم من در باره سینما نیست، در باره یک سوپراستار است. این سوپراستار می‌تواند یک ستاره ورزشی مانند فوتبال یا سیاستمدار یا تاجر موفق باشد؛ مهم معروف بودن این شخصیت است و ظرفیت پذیرش این شهرت. ولی از آنجا که من شناخت بیشتری از فضای سینما داشتم، او را ستاره سینما قرار دادم. اما موضوع اصلی فیلم ربطی به مسائل پشت صحنه سینما ندارد.

 

  • پس خودتان فکر می‌کنید موضوع شما در باره چیست و چرا اسم فیلم سوپر استار است؟

مضمون اصلی فیلم در باره مفهوم زندگی است. قهرمان فیلم انسانی است که به خاطر معروف‌ بودن خود را گم کرده است، علاوه بر خود به اطرافیانش هم صدمه می‌زند. چون قصه فیلم در باره خودخواهی و گم شدن در غرور است، سوپر استار مناسب‌ترین نام برای فیلم بود.

  • موضوع سختی را برای فیلم انتخاب کردید، کمی از   مشکلات کار  بگویید.

پرداختن به موضوع کمی وقت گرفت، ولی سختی و مشکل خاصی برای تولید نداشتیم. تنها سختی کار ما، قبل از شروع فیلم‌برداری برای دریافت پروانه ساخت بود که ماه‌ها طول کشید. شاید نگرانی مسئولان شورا  همین بود که چرا بستر قصه، پشت صحنه سینماست.

  • نگران نبودید که آدم‌های پشت صحنه سینما به شما اعتراض کنند؟

نه چرا باید نگران باشم؟  اساساً این چه نگاهی است که وجود دارد؟ قبل از آنکه فیلمی به نمایش در بیاید چرا پیش‌داوری؟ مطمئنم بچه‌های پشت صحنه سینما از فیلم خوششان می آید، چرا که احترام خانواده سینما، که خانواده من هم هست، کاملاً حفظ شده و اگر نقدی است، نقد بر یکی از افراد این خانواده است، نه کل آن.

  • شایعه‌هایی وجود دارد که این فیلم به نوعی حدیث نفس است؟

اگر این‌طور بود که باید قهرمان قصه کارگردان می‌بود، نه هنرپیشه. به هرحال این‌طور نیست. داستان فیلم هیچ ربطی به من و زندگی‌ام ندارد، البته شاید کمی از تجربه‌های من در طول 30 سال فعالیت در پشت صحنه سینما تأثیر خود را گذاشته باشد؛ ولی به‌طور مستقیم ربطی به زندگی من ندارد.

  • قهرمان فیلم در جامعه به کسی هم شبیه است؟ یعنی از شخص خاصی یا ماجرای ویژه‌ای برای ساخت فیلم الهام گرفته‌اید؟

نه، شخص خاصی در نظرم نبود. البته همان‌طور که گفتم، تجربه‌های 03 ساله‌ام در پشت صحنه، در ایجاد جزئیات بی‌تأثیر نبوده، مثلاً پرت کردن فنجان قهوه از طرف یک بازیگر به سوی آبدارچی و... اما ایده کلی فیلم را از قصه کوتاه «آگوستوس» نوشته «هرمان هسه» الهام گرفته‌ام.

فتانه ملک محمدی بازیگر نوجوان در کنار شهاب حسینی در «سوپر استار»/ عکس: کورش پیرو

  • قصه هرمان هسه هم در باره یک سوپراستار است؟

نه، من فقط از قصه هسه الهام گرفتم.تنها شباهت قصه من به قصه هرمان هسه،  شخصیت خودخواه قهرمان قصه است، ولی خود قصه و اتفاق‌ها و جزئیات، کاملاً زاییده ذهن من است.

  • چرا برای چنین فیلمی از یک سوپراستار استفاده نکردید؟

اتفاقاً ترجیح دادم که از یک نابازیگر استفاده کنم تا قضاوتی از طرف تماشاچی صورت نگیرد و شخصیت ما باورپذیرتر شود، اما از آنجا که ارائه شخصیت سوپراستار به دلیل پیچیدگی شخصیت نیاز به بازیگری توانمند داشت و سوپراستار به خاطر نوع قصه باید حدود 35-32 سال سن می‌داشت، ما به آقای شهاب حسینی رسیدیم، که هم فیزیک و ظاهر مناسبی دارد و هم بازیگر بسیار خوبی است.

پرواز سیمرغ ها به سرزمین های دور

بخش بین‌الملل جشنواره فیلم فجر، هنگام تقسیم جایزه های خود، گوشه چشمی هم به سینمای کودک و نوجوان ایران داشت و داوران سه بخش مسابقه‌ای بین‌الملل جشنواره، جوایزی هم به هنرمندان این رشته اهدا کردند. ابراهیم فروزش که «زمانی برای دوست داشتن» او، بهار امسال چندین جایزه جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان همدان را از آن خود کرده بود، جایزه «راه انبیا» را به خود اختصاص داد. فتانه ملک‌محمدی بازیگر نوجوان «سوپراستار» که در اولین نقش سینمایی خود بازی کرده، موفق به دریافت دیپلم افتخار در بخش مسابقه سینمای معناگرا شد. در این بخش فیلم «یتیم‌خانه» که یکی از دو شخصیت اصلی آن یک کودک است، جایزه بهترین کارگردانی (برای خوآن آنتونیو بایونا) را گرفت. در حالی که رسول صدر عاملی برای «هر شب تنهایی» دیپلم افتخار این بخش را گرفت، «گام‌های زندگی» (سائوشی ایساکا) به عنوان بهترین فیلم انتخاب شد.
در بخش مسابقه بین‌الملل (جام جهان‌نما)، «برف» از بوسنی جایزه بهترین فیلم و کارگردان را گرفت. خانم آیدا بجیک در اولین فیلم سینمایی خود، زندگی گروهی از زنان و بچه‌های یک دهکده را در سال‌های پس از جنگ به نمایش می‌گذارد. فیلم گرم و صمیمی او با برخورد مثبت منتقدان هم روبه‌رو شد. «زادبوم» ابوالحسن داودی که دیپلم افتخار این بخش را گرفت، جایزه همگرایی آسیایی را نیز به خود اختصاص داد. او به «دوچرخه » می‌گوید: «این فیلم به شکلی نمادین، داستان همه ماست. تلاش کردم بدون منفی‌بافی و یا نگاه مثبت بی‌دلیل، پس از سال‌ها فیلم‌سازی و رسیدن به مرز شصت سالگی، تحلیل جامعه‌شناسی خودم را از وضعیت کشورمان داشته باشم و بدون قضاوت، به عنوان یک ناظر به این موضوع نگاه کنم.»

«وقتی همه خوابیم»، فیلم منتخب تماشاگران، عکس: علی زارع

«برف»، بهترین فیلم بخش مسابقه بین‌الملل

در بخش سینمای آسیا، «بهترین آرزوهای فردا» (تاکاشی کائیزومی) به عنوان بهترین فیلم انتخاب شد. او در یک گفت‌وگوی اینترنتی در باره فیلمش می‌گوید: «فیلم قصه‌اش را از یک کتاب پرخواننده گرفته و به آن کاملاً وفادار است، نقش‌های فیلم سخت و بازی در آنها (به ویژه نقش اصلی)کار راحتی نبود. برای همین بود که از چند بازیگر با تجربه کمک گرفتم. می‌خواستم این بازیگران، حس و حال درونی آن آدم‌های واقعی را به خوبی به تماشاچی منتقل کنند.»

«سوی ایل‌جون» برای «دختری از خاک تیره» جایزه بهترین کارگردانی را گرفت و یک دیپلم افتخار هم به فیلم افغانی «بچه کابلی» داده شد. این فیلم اولین ساخته سازنده‌اش
«برمک اکرم» است. جایزه مصطفی عقاد هم به فیلم عربی «جشن تولد لیلا» تعلق گرفت. این فیلم محصول مشترک فلسطین و تونس است و توسط« رشید ماشارادی» کارگردانی شده است. جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران هم به «وقتی همه خوابیم» بهرام بیضایی تعلق گرفت.این فیلم نگاهی به پشت صحنه سینما و جریان تولید یک فیلم سینمایی  دارد.
امسال در سه بخش مسابقه‌ای بین‌الملل جشنواره، فیلم‌های ایرانی «وقتی همه خوابیم»، «هر شب تنهایی»، «سوپر استار» (تهمینه میلانی)، «بیست» (عبدالرضا کاهانی)، «زادبوم»، «می‌زاک» (حسین فلاح لیالستانی)و «عیار 14» (پرویز شهبازی) هم حضور داشتند. اما هیچ یک از این فیلم‌ها موفق نشدند یکی از جایزه های اصلی این بخش‌ها را از آن خود کنند.

پای صحبت انسیه شاه‌حسینی،کارگردان «پنالتی»: من خودم فوتبالیست بودم

انسیه شاه‌حسینی، فعالیت هنری‌اش را با فیلم‌نامه‌نویسی شروع کرد. او در دهه هفتاد، فیلم‌نامه فیلم‌هایی مثل «دل نمک» (امیر قویدل)، «اوینار» (شهرام اسدی) و «آب را گل نکنید» (شهریار بحرانی) را نوشت. «غروب شد بیا» اولین فیلم او در مقام کارگردان است که چهار سال پیش ساخته شد. پس از آن «شب‌بخیر فرمانده» را ساخت و «پنالتی» سومین ساخته سینمایی اوست که در بخش مسابقه سینمای ایران جشنواره فیلم فجر حضور دارد. خط اصلی قصه فیلم در باره یک بازی مهم فوتبال در جنوب کشور است که نتیجه آن به ضربه‌های پنالتی کشیده می‌شود. برخلاف دو کار قبلی شاه‌حسینی، که زن‌ها شخصیت‌های اصلی ماجرا بودند، در این فیلم شخصیت‌های مرد، قصه را به جلو می‌برند. 

  • از حال و هوای فیلم چنین برمی‌آید که فوتبال را خیلی دوست دارید؟ جالب است که یک خانم فیلم‌ساز به سراغ چنین سوژه‌ای برود.

خیلی وقت بود که می‌خواستم این فیلم را بسازم و ساخت آن یک تصمیم ناگهانی نبود. قبل از این هم گفته‌ام که مردم دنیا دغدغه سه‌چیز را دارند: عشق، جنگ و فوتبال. گفتم می‌خواهم فیلم‌هایی با این سه مضمون بسازم. من هم در این زمینه یک سه‌گانه ساختم. در غروب شد بیا و شب‌بخیر فرمانده، عشق و جنگ را بررسی کردم و حالا در پنالتی به فوتبال رسیده‌ام. به آنچه که گفته بودم عمل کردم.

  • چرا فوتبال آخری شد؟

به خاطر شرایط. فیلم‌نامه‌ای که روی آن کار می‌کردم وقت برد. دلم می‌خواست کار یک چیز خیلی خوب و آبرومند درآید و آن حس مربوط به عشق به فوتبال، در آن به خوبی منتقل شود.

  • خودتان هم فوتبال بازی کردید؟

بله. خودم قبلاً فوتبالیست بودم.

  • حرفه‌ای که نه؟

خیر. ولی این ورزش را خیلی دوست دارم. اگر فیلم‌ساز نمی‌شدم، شاید فوتبالیست می‌شدم. من در نوجوانی ورزشکار بودم.

فوتبالیست های«پنالتی»/ عکس ها: مرحوم شاهرخ سخایی

  • قصه فیلم یک خاطره واقعی است یا ساخته ذهن خودتان؟

زمان جنگ خبرنگار جنگی بودم. یک روز در قرارگاه، بچه‌ها داشتند فوتبال بازی می‌کردند. دو تاسنگ دروازه دو تیم بود و گروهی هم به تماشا و تشویق نشسته بودند. فرمانده گردان سرش را که زخمی بود، باندپیچی کرده بود. او خیلی خوب بازی می‌کرد و یک بار با حس خاصی، ضربه‌ای با سر به توپ زد که گل شد. احساس کردم قسمت جلوی سرش دارد خون می‌آید، ولی او به بازی ادامه داد. همان زمان جرقه‌ای در ذهنم زده شد که بالاخره نتیجه‌اش شد همین قصه پنالتی. فکر کردم ترکیب جنگ و فوتبال می‌تواند باعث خلق قصه جذاب و سرگرم‌کننده‌ای شود.

  • پنالتی که نام فیلم هم است، در قصه چه عملکردی دارد؟

یک نقش بسیار اساسی و تعیین کننده دارد.

  • خودتان زندگی را شبیه پنالتی می‌بینید؟

آدم‌‌هایی که در زندگی در شرایط سخت و بحرانی قرار می‌گیرند، در این موقعیت هستند. بعضی وقت‌ها زندگی خیلی از ماها به مرحله پنالتی می‌رسد، فیلم قصد بررسی این وضعیت را دارد.

فاصله سال‌هایی که فیلم‌نامه‌ای برای دیگران ننوشتید تا زمانی که کارگردان شوید، کمی زیاد است.

از اواسط دهه هفتاد تا هشتاد، یک رکود کاری داشتم. وقتی نویسنده‌ای تصمیم بگیرد فیلم‌ساز شود، باید مانع‌های زیادی را رد کند. کار آسانی نبود. این فاصله برای خیلی‌های دیگر خیلی بیشتر از اینها بوده است. تازه من این شانس را داشتم که این فاصله را سریع‌تر طی کنم.

گپی با خوآن‌آنتونیو بایونا،کارگردان«یتیم خانه»؛ دیگر نمی‌دانم چه طور باید بازی کنم

«یتیم‌خانه»، فیلم تحسین شده «خوآن آنتونیو بایونا»، فیلم‌ساز اسپانیایی در بخش مسابقه در «جست‌وجوی حقیقت» (سینمای معناگرا) به نمایش درآمد. فیلم قصه فردی به نام «لورا» را تعریف می‌کند که همراه همسر و پسر کوچکش به منزل جدید خود نقل مکان می‌کنند. این منزل سال‌ها قبل یتیم‌خانه‌ای بوده که لورا در آنجا زندگی می‌کرده است. به زودی پسر لورا دوستانی خیالی در محل جدید پیدا می‌کند و لورا متوجه می‌شود که این دوستان خیالی، همان هم‌بازی‌های دوران کودکی خودش هستند که این بار قصد یک بازی خطرناک با او و پسرش را دارند.

  • سروکله یتیم‌خانه چه‌طوری پیدا شد؟

خیلی آرام. «سرجیو گوتیه‌رز» فیلم‌نامه‌ آن را سال 1996 نوشته بود. شش سال قبل او را ملاقات کردم؛ زمانی که او داشت فیلم کوتاهش «7337» را در یک جشنواره فیلم نمایش می‌داد. آن زمان در آمریکا زندگی می‌کرد و مشغول تحصیل در مدرسه فیلم نیویورک بود. یک روز او فیلم‌نامه  را به من داد. وقتی آن را خواندم، قصه‌اش خیلی به دلم نشست. با این حال، می‌خواستم چیزهایی را به آن اضافه کنم که خودم به آنها علاقه داشتم و براساس تجربه‌های شخصی‌ام بودند.

صحنه‌ای از یتیم خانه

  • مثلاً چه چیزهایی؟

می‌خواستم تضاد و برخورد دنیای بچه‌ها و بزرگ‌ترها حضور پررنگ‌تر و عمیق‌تری داشته باشد. برایم مهم بود که بدانیم چرا لورا پس از سال‌ها دوباره به آنجایی برمی‌گردد که روزگاری خانه‌اش بود. بازی بچه‌ها یکی از نکته‌های کلیدی قصه فیلم است و آنها باید با دقت بیشتری تربیت می‌شدند. مهم‌ترین دیالوگ فیلم آنجاست که لورا می‌گوید:« من دیگر نمی‌دانم چه‌طور باید بازی کنم.»

  • انتخاب «بلن رودا» برای بازی در نقش لورا به چه دلیل بود؟

او در چند فیلم قبلی‌اش خیلی خوب بازی کرده بود؛ احساس کردم می‌تواند خیلی خوب حس و حال شخصیت لورا را جلوی دوربین بازی کند. در عین حال، او در زندگی خودش هم درد و رنج زیادی را تحمل کرده بود. پسر دومش در کودکی، به دلیل بیماری قلبی درگذشت. خود او هم خیلی دوست داشت این نقش را بازی کند. حقیقتاً او نقش خودش را خیلی خوب بازی کرد؛ به خصوص در صحنه پایانی فیلم.

کد خبر 75157

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز