پرونده سرقت از بانک برینک بوستون آمریکا به عنوان یکی از اسرارآمیزترین پرونده‌های سرقت از بانک در این کشور شناخته می‌شود؛ پرونده‌ای که در جریان آن در مجموع ۲۷۷میلیون و ۵۳۹هزار و ۵۱۲ دلار پول نقد، چک و وثیقه بانکی به سرقت رفت و افراد زیادی در رابطه با آن دستگیر و زندانی شدند.

سرقت  از بانک برینک بوستون آمریکا

به گزارش همشهری آنلاین، اما سرنوشت این پول‌های سرقتی هیچ‌وقت مشخص نشد. نکته جالب اینجا بود که همه افرادی که در رابطه با این سرقت بزرگ دستگیر شدند، بعد از چند سال مورد عفو قرار گرفتند و به این ترتیب پرونده سرقت برینک تبدیل به یکی از پرونده‌های حل‌نشده قرن بیستم در اف‌بی‌آی شد.  

دقایقی قبل از ساعت ۱۹:۳۰ عصر هفدهم ژانویه ۱۹۵۰ گروهی از مردان مسلح درحالی‌که صورت‌هایشان را با ماسک پوشانده بودند، از خیابان پرنس ۱۶۵ بوستون ماساچوست با عجله و هراس خارج شدند.

آنها به دنبال خود ساک‌هایی را می‌کشیدند که حاوی ۱۲۱میلیون و ۸۲۱هزار و ۱۲۹ دلار پول نقد و ۱۵۵میلیون و ۷۱۸هزار و ۳۸۳ دلار چک و وثیقه بانکی بود. آنها با این کارشان یکی از عجیب‌ترین سرقت‌های تاریخ را انجام داده بودند؛ سرقت از بانک برینک برخلاف پیش‌بینی‌های اولیه نیروهای پلیس، با وجود تحقیقات زیاد هیچ‌وقت به نتیجه نرسید.

لحظاتی پس از اینکه دزدها از بانک خارج شدند، یکی از کارمندان بانک برینک درحالی‌که از شدت ترس به خود می‌لرزید با پلیس بوستون تماس گرفت و اعلام کرد که از این بانک سرقت شده است. چند دقیقه‌ای بیشتر طول نکشید که نیروهای پلیس به ساختمان برینک رسیدند و ماموران مخصوص اف‌بی‌آی به سرعت تحقیقات خود را آغاز کردند اما دیگر خیلی دیر شده بود و سارقان پا به فرار گذاشته بودند. در ابتدای تحقیقات چیز زیادی دستگیر کارآگاهان نشد و نقاط تاریک بسیاری در این سرقت وجود داشت که می‌بایست روشن می‌شد.

پنج کارمند برینک به طور مستقیم با سارقان روبه‌رو شده بودند و پلیس هم یک‌راست سراغ این پنج نفر رفت و بازجویی‌ از آنها را آغاز کرد. با سوالاتی که از این پنج کارمند شد معلوم شد که سارقان هفت نفر بودند. به گفته شاهدان همه آنها کت‌هایی مدل یونیفورم‌های مخصوص نیروی دریایی به تن داشتند، دستکش پوشیده بودند و روی سرهایشان هم کلاه مخصوص راننده تاکسی‌ها را گذاشته بودند. اما نکته عجیب اینجا بود که آنها برای پوشاندن صورت‌هایشان از ماسک‌های مخصوص‌ هالوین استفاده کرده بودند و برای اینکه نیروهای پلیس کوچکترین ردپایی از آنها پیدا نکند کفش‌های مخصوصی پوشیده بودند که کف آنها پوششی لاستیکی داشت که ردی از خود به جا نمی‌گذاشت.

بانک‌زنی با ماسک ‌هالوین
 برای حل پرونده سرقت از برینک ماموران اف بی آی نیز دست به کار شدند 

از گفته شاهدان مشخص بود که مکالمات اندکی بین سارقان در زمان سرقت رد و بدل شده بود. آنها آنچنان ماهرانه و با اعتماد به نفس رفتار کرده بودند که به نظر می‌رسید این سرقت طبق نقشه‌ای حساب‌شده انجام شده و آنها از مدت‌ها قبل از سرقت، چندین و چند بار همه چیز را از نحوه ورود به ساختمان بانک تا خروج از آن را تمرین کرده بودند.  

شواهد موجود در صحنه جرم هم نشان می‌داد که آنها چهار در قفل شده‌ای را که پیش رویشان وجود داشت به طریقی باز کرده‌اند تا به پنج کارمند شیفت شب که مشغول جمع‌آوری پول‌های گرفته شده از مشتری‌ها در همان روز بودند، برسند.

مرحله آخر نقشه

آنها به محض دیدن پنج کارمند بانک، اسلحه‌هایشان را به سمت آنها گرفته و با تهدید اسلحه هر پنج نفر را مجبور کرده بودند که روی زمین دراز بکشند. بعد دست هر پنج نفر آنها را از پشت محکم بسته و برای اینکه صدایشان در نیاید دهانشان را با نوارهای مخصوص پرکرده بودند. بعد از پرکردن ساک‌هایشان هم به سمت در خروجی بانک که به خیابان پرنس باز می‌شد رفته بودند، اما هنوز به در نرسیده بودند که ناگهان صدای زنگی مانند زنگ اخبار را شنیدند که در فضای ساختمان پیچید.

آنها که به شدت ترسیده بودند، نگاهی به یکدیگر انداختند؛ این اتفاق خارج از برنامه‌های پیش‌بینی‌شده‌شان بود و نمی‌دانستند باید چه‌کار بکنند! تا اینکه یکی از دزدها به سمت یکی از کارمندانی که روی زمین دراز کشیده بود رفت، نوارهای دهان او را خارج کرد و از او پرسید که زنگ برای چه به صدا درآمده؛ کارمند بانک هم که از ترس زبانش بند آمده بود بریده بریده گفت که یک نفر می‌خواهد وارد ساختمان شود.

شخصی که زنگ را به صدا درآورده بود سرپرست پارکینگ بود. لحظات به سختی می‌گذشتند، بالاخره دونفر از دزدها تصمیم گرفتند، این مهمان ناخوانده را هم دستگیر کنند، اما در همین هنگام مرد از تصمیمش منصرف شد و دوباره به سمت پارکینگ برگشت، غافل از اینکه داخل ساختمان یک سرقت بزرگ به وقوع پیوسته است. به این ترتیب دو سارقی هم که قصد گرفتن مرد را داشتند،  وقتی دیدند او متوجه هیچ چیز نشده دوباره به سمت خروجی برگشتند تا هر چه زودتر از ساختمان خارج شوند. این تنها مورد پیش‌بینی نشده در نقشه آنها بود و آنها موفق شدند بعد از سرقت از بانک خارج شوند.  

آغاز تحقیقات

علاوه بر اطلاعات اولیه‌ای که از کارمندان برینک گرفته شد، کارآگاهان در صحنه جرم شواهد و مدارک دیگری نیز یافتند. یک طناب و یک نوار که از آن برای بستن دست و دهان کارمندان استفاده شده بود در گوشه‌ای روی زمین افتاده بود. همچنین یک کلاه مخصوص راننده تاکسی‌ها هم که به نظر می‌رسید یکی از سارقان جا گذاشته باشد در طرف دیگر افتاده بود.

با تحقیقات بیشتر معلوم شد که آنها چهار اسلحه کمری به همراه خود داشتند؛ به همین دلیل تمام مشخصات ظاهری اسلحه‌ها از شاهدان ماجرا پرسیده شد تا با پیدا کردن شماره سریال آنها  ارتباطی بین عاملان این سرقت  بزرگ پیدا شود. ساعاتی از این سرقت نمی‌گذشت که پلیس سراغ مشهورترین سارق  بوستون رفت تا او را مورد بازجویی قرار دهنداما از بازجویی او هم به نتیجه‌ای نرسیدند.

با شروع تحقیقات طولی نکشید که خبر این سرقت از بوستون به دیگر شهرها پیچید. از آنجا که ساختمان برینک در بخش پرجمعیت و شلوغ شهر قرار داشت کارآگاهان وقت زیادی را صرف کردند تا از همسایه‌ها سوالات بیشتری کنند تا شاید اطلاعات با ارزشی نصیبشان شود. نه تنها همه کارمندان برینک چه قدیمی‌ها و چه جدیدها به اداره پلیس بوستون خوانده شدند بلکه همه خرده‌فروش‌ها و مشتری‌هایی که تلفنی برای خرید جنس اقدام می‌کردند هم بازجویی شدند. همچنین ماموران اف‌بی‌آی، فورا آمار همه پول‌هایی که به سرقت رفته بود را از مسوولان بانک خواستند.  

مظنونان پرونده

هرچه تحقیقات کارآگاهان پلیس بیشتر می‌شد تعداد مظنونان این پرونده هم کمتر می‌شد. تا اینکه تنها یک نام باقی ماند؛ سارق مشهوری به نام آنتونی پینو! آنتونی پینو یک خارجی بود که در بسیاری از سرقت‌های بزرگ ماساچوست از نظر پلیس یک مظنون اصلی به شمار می‌رفت اما تا آن زمان دم به تله نداده بود. بعد از ماجرای سرقت بانک برینک، آنتونی پینو به اداره پلیس احضار و از او بازجویی شد.

ماموران پلیس از او پرسیدند که در عصر هفدهم ژانویه ۱۹۵۰ کجا بوده و او هم به پلیس گفت که تا ساعت هفت بعدازظهر آن روز در خانه بوده و بعد هم به رستوران جوزف مک گینیس نزدیک خانه‌شان رفته و حتی با مک گینیس و پلیسی که در رستوران بوده مشغول صحبت شده است. با تحقیقاتی که پلیس انجام داد معلوم شد که حرف‌های پینو راست است اما از نظر کارآگاهان صحت حرف‌های پینو دلیل بر بی‌گناهی او نبود و با نفوذی که او داشت می‌توانست شاهدهای ساختگی برای خود درست کرده باشد.

بانک‌زنی با ماسک ‌هالوین
پینو  نفر اول سمت چپ به همراه ۵ نفر دیگر از دوستانش در رابطه با پرونده سرقت از برینک دستگیر شدند 

اما نکته عجیب اینجا بود که یکی از شاهدان پینو، خودش لباس پلیس به تن داشت و شهادت می‌داد که در ساعت موردنظر او مشغول صحبت با مک گینیس بوده که پینو وسط بحث به آنها پیوسته است. با این حال از آنجا که فاصله بین رستوران مک گینیس و ساختمان برینک ۱۵ دقیقه بیشتر نبود، او می‌توانست بعد از ساعت ۱۹:۳۰ به رستوران رفته باشد و پیش از آن در سرقت برینک هم شرکت کرده باشد.  

اما در این بین یک مظنون دیگر وجود داشت و آن خود مک گینیس بود؛ او که بارها به اتهام  سرقت و قاچاق موادمخدر دستگیر و متهم شده بود یک پای ثابت پرونده دزدی بود. زیرا نه تنها از نظر کارآگاهان بلکه به عقیده خلافکاران شهر هم با توانایی‌ای که مک گینیس داشت، قادر به طراحی و اجرای نقشه سرقت از برینک بود. البته مک گینیس هم در بازجویی‌ها مدعی شده بود که پیش از ساعت هفت شب موردنظر، خانه‌اش را به مقصد رستوران ترک کرده و بعد هم در رستوران با مامور پلیس صحبت کرده است. بنابراین اگر این احتمال وجود داشت که خلافکاران شهر در این پرونده دست داشته باشند به هیچ عنوان نمی‌شد مک گینیس را هم به عنوان یک مظنون نادیده گرفت. اما نه پینو و نه مک گینیس از آن دسته خلافکارهایی نبودند که بدون داشتن مردان مسلح مورد اعتماد دست به سرقت‌های بزرگ بزنند.

به همین خاطر به عقیده کارآگاهان پای دو نفر دیگر هم به نام‌های «جوزف جیمز اوکیف»  و «استنلی آلبرت گوسیورا» در این سرقت در میان بود. هر دو مرد در استفاده از اسلحه و سرقت مسلحانه تجربه بسیار زیادی داشتند. آنها معمولا دو نفری با هم کار می‌کردند، با هم به زندان محکوم می‌شدند و دوران حبس خود را سپری می‌کردند. اوکیف و گوسیورا هم هر دو در سرقت بانک برینک به عنوان مظنون شناخته شده و از این‌رو مورد بازجویی ماموران اف‌بی‌آی بوستون قرار گرفتند.  اوکیف ادعا کرد که در هفدهم ژانویه ۱۹۵۰ ساعت تقریبا هفت شب از هتل بوستون که در آنجا اقامت داشت خارج شده و به یک مرکز خرید رفته است. گوسیورا هم دقیقا ادعایی مشابه را مطرح کرد.

با این حال از آنجا که ماموران پلیس نتوانستند موقعیت او را زمان حادثه در هتل یا مرکز خرید شناسایی کنند، هیچ‌وقت مشخص نشد که او واقعا در جایی که مدعی بوده، قرار داشته یا نه! اما از آنجا که مدرک کافی برای دستگیری آنها وجود نداشت آنها آزادانه به خلاف‌هایشان ادامه دادند تا اینکه در ژوئن همان سال اوکیف و گوسیورا به جرم دزدی دیگری در پنسیلوانیا دستگیر شدند. اوکیف به سه سال حبس در زندان بردفوردکانتی و گوسیورا به پنج تا ۲۰ سال زندان در ندامتگاه وسترن استیت پیتسبورگ محکوم شدند.

طبق خبرهایی که خبرچین‌های زندان به پلیس دادند این دو زندانی از پینو و مک گینیس در بوستون خواستند تا برای اثبات بی‌گناهی‌شان برای آنها پول بفرستند. اما چه پولی دست پینو و مک گینیس بود که این دو مرد از آنها طلب کردند؟ با رسیدن چنین خبری، ظن کارآگاهان مبنی بر اینکه این چهار مرد همان سارقان بانک برینک باشند بیشتر قوت گرفت اما هنوز هیچ مدرکی علیه آنها پیدا نشده بود. ماموران اف‌بی‌آی سعی کردند با اوکیف و گوسیورا از در صلح وارد شوند و هر طور شده اطلاعاتی درباره سرقت برینک به دست آورند اما هر دو زندانی مدعی شدند که از این ماجرا خبر ندارند.  

شش سال بعد

شش سال طول کشید تا بالاخره اف‌بی‌آی به سرنخ‌های جدیدی در رابطه با این پرونده دست پیدا کرد. دادستان کل ایالت متحده آمریکا در یازدهم ژانویه ۱۹۵۶ در بوستون با اجازه مخصوص از سوی اف‌بی‌آی، اسم ۱۱ نفر را به جرم سرقت اموال دولتی، سرقت همراه با خشونت و ارعاب، سرقت از بانک برینک در هفدهم ژانویه ۱۹۵۰ و ضرب و شتم کارمندان بانک برای گرفتن پول و توطئه برای دریافت و پنهان کردن پول و فرار از قوانین مملکتی به عنوان متهم به مطبوعات داد.  

شش نفر از اعضای این گروه به نام‌های باکر، کاستا، گیگان، مافی، مک گینیس و پینو توسط ماموران اف‌بی‌آی چند روز قبل از این اعلام، دستگیر شده و برای آزادی هر یک از آنها بیش از صد هزار دلار وثیقه تعیین شده بود.

اوکیف و گوسیورا هم دونفر دیگر این لیست ۱۱ نفره بودند که به اتهام دیگری در زندان به سر می‌بردند. یک نفر از آنها به نام بانفیلد کشته شده بود و دو نفر دیگر یعنی فاهرتی و ریچاردسون به محض شنیدن خبر اتهامشان از نظرها مخفی شدند و به این ترتیب نام این متهمان باقی‌مانده به عنوان افراد درگیر در ماجرای پرونده سرقت بانک برینک به همه اعلام شد.

پس از دستگیری افراد باقی‌مانده این لیست، اواخر ژانویه ۱۹۵۶ بیش از دو میلیون و ۷۷۵ هزار دلار مسروقه کشف شد، اما هنوز مقداری از پول به سرقت رفته پیدا نشده بود. اوکیف در اعترافات خود مدعی شد که نمی‌داند هر یک از اعضای گروه سهم خود را کجا پنهان کرده‌اند و دیگر اعضای گروه هم به هیچ عنوان حرفی نزدند.  

اوایل ماه ژوئن ۱۹۵۶ حادثه‌ای تصادفی منجر به کشف پول‌های بیشتری شد. ساعت تقریبا ۷:۳۰ سوم ژوئن بود که یکی از اپراتورهای یک مرکز شرط‌بندی در خیابان آرکاد سراسیمه به اداره پلیس مریلند در بالتیمور رفت و به  افسر کشیک گفت: «من فکر می‌کنم یکی از مشتری‌ها اسکناس جعلی ۱۰ دلاری به من داده است.» و اسکناس را به مامور نشان داد. با چک کردن شماره اسکناس معلوم شد که اسکناس جعلی نیست و فقط کهنه است.

بانک‌زنی با ماسک ‌هالوین
  در خرابه های استاگتون در جنوب ماساچوست تکه پاره های کامیونی شبیه به کامیونی که در سرقت از برینک استفاده شده بود پید اشد

اپراتور به پلیس گفت که مرد مظنون را تعقیب کرده و دیده که او وارد کدام رستوران شده است. مامور پلیس و اپراتور به همان رستوران رفتند و مامور شروع به صحبت با مظنون کرد. بارانی مرد خلافکار روی پایش بود و زیر آن یک دسته پول نقد که ارزش آن بیش از هزار دلار بود قرار داشت که در میان آنها ۸۶۰ دلار، اسکناس‌های قدیمی بودند. پس از چک کردن همه پول‌ها معلوم شد که هیچ یک از اسکناس‌ها تقلبی نیست.

خلافکار خرده پا به ماموران گفت که پول‌ها را پیدا کرده است و مدعی شد که مقدار زیادی اسکناس در اتاق هتلی که آن را کرایه کرده پیدا کرده است. در اعترافات بعدی، مرد مظنون اعتراف کرد که شغل اصلی او ساخت‌وساز است و وی پول‌ها را در آوریل همان سال وقتی قصد ساختن یک خانه را داشت از زیر زمین و در کیسه‌ای پلاستیکی پیدا کرده است. مجموع این پول‌ها ۳ هزار و هفتصد و هشتاد دلار می‌شدکه بررسی ها نشان داد آنها هم جزو اسکناس‌های سرقت شده از بانک هستند. با جست‌وجوهایی که پلیس انجام داد هنوز مقدار زیادی از پول‌های سرقتی پیدا نشده بود.

سرنوشت متهمان

در جولای ۱۹۵۶ گوسیورا، برای شرکت در جلسه دادگاهی از ماساچوست به پنسیلوانیا منتقل شد اما در آنجا به شدت بیمار شد و تحت مراقبت‌های پزشکی قرار گرفت. در نهم جولای او از تختش بلند شد تا راه برود اما ناگهان پایش سر خورد و با سر به زمین برخورد کرد و همین موجب مرگ او شد.

 اوکیف در ژانویه ۱۹۵۶ برای ماموران اف‌بی‌آی اعتراف کرد که در دزدی برینک نقش داشته اما تا جایی که توانست سعی کرد دوست صمیمی‌اش «گوسیورا» را  از اتهامی که به او وارد شده بود مبرا کند. با پذیرفتن جرم از سوی اوکیف و مرگ گوسیورا هشت نفر باقی مانده بودند که می‌بایست محاکمه می‌شدند.

اگرچه همه این هشت نفر به حبس ابد محکوم شدند اما به غیر از مک گینیس که در زندان جان سپرد باقی متهمان در ۱۹۷۱ مورد عفو قرار گرفتند. به این ترتیب پرونده سرقت از بانک برینک، که به یکی از پرونده‌های جنجالی و حل نشده در طول تاریخ سرقت بانک آمریکا تبدیل شده بود، در حالی بسته شد که سرنوشت پول‌های سرقتی باقی‌مانده هیچ‌وقت مشخص نشد.

جایزه برای دستگیری سارقان

سرقت برینک خیلی زود به تیتر اول روزنامه‌ها تبدیل شد و برای هر کسی که اطلاعاتی به پلیس دهد که منجر به دستگیری یا مجرم شناختن فردی در رابطه با این دزدی شود ۱۰۰ هزار دلار جایزه تعیین شده بود. این جایزه توجه میلیون‌ها نفر در آمریکا را به خود جلب کرد.

هر شهروند آمریکایی برای خود یک کارآگاه شده و سیل اطلاعات و گزارش‌های مختلفی از سوی مردم  به اف‌بی‌آی سرازیر شده بود.  اطلاعات زیادی از افراد ناشناس به دست پلیس رسیده بود. از یکی  از کلوپ‌های نیوجرسی تماس گرفته و گزارش داده شد که  مرد ناشناسی با یک ماشین گرانقیمت پول بسیار زیادی در این کلوپ خرج کرده و گفته است که ثروت هنگفتی به او رسیده است اما با تحقیقات کارآگاهان معلوم شد که او هیچ ربطی به سرقت برینک ندارد.

بیشتر شاهدان گفته بودند که روز هفدهم ژانویه حوالی ساعت سرقت، یک کامیون فورد سبزرنگ مدل ۱۹۴۹ نزدیک خیابان پرنس پارک شده بود. با توجه به مبلغ به سرقت رفته و تعداد افرادی که در دزدی دست داشتند منطقی بود که سرقت با یک کامیون صورت گرفته باشد. تقریبا دو ماه پس از این ماجرا در چهارم مارس در خرابه‌های استاگتون در جنوب ماساچوست تکه پاره‌های کامیونی با همان مشخصات کامیون موردنظر پیدا شد. از آثار و شواهد خودرو معلوم بود که با چکش به جان کامیون افتاده‌اند و قصد نابود کردن آن به طور کامل را داشته‌اند.

اجزای سنگین کامیون از جمله موتور هم کاملا خرد و قطعاتی از آن در کیسه‌هایی مخفی و خاک شده بود.  وقتی مشخصات خودرو پیگیری شد پلیس به این نتیجه رسید که کامیون را یک دلال خودروی فورد در نزدیکی بوستون در سوم نوامبر ۱۹۴۹ ربوده است اما اینکه این دلال چه کسی بود و یا چه کسانی کامیون را به این روز انداخته بودند هیچ‌وقت مشخص نشد

منبع: سرنخ- هفته‌نامه‌حوادث‌وشگفتی‌ها- شنبه ۱۳اسفند ماه ۱۳۹۰.

کد خبر 751590
منبع: همشهری سرنخ

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha