انگار قرار است برای اولین بار دو تیم مرکزنشین پرسپولیس و استقلال، رو در روی هم قرار گیرند و مسابقهای را تحت عنوان شهرآورد برگزار کنند.
شهرآورد(دربی) آنقدر مهم است که برای تماشای این مسابقه، هواداران زیادی حتی نسبت به بازیهای تیم ملی به ورزشگاه بزرگ شهر بیایند و مسابقه دو تیم را از نزدیک تماشا کنند.
شهرآورد همیشه بوی تازگی میدهد، حتی اگر قرار باشد دو تیم برای شصتوششمین بار به مصاف هم بروند، نزدیک به 100 هزار تماشاگر به ورزشگاه آزادی میآیند و صدها هزار نفر هم پای گیرندههای تلویزیونی مینشینند تا در نهایت حاصل 90 دقیقه تلاش دو تیم را تماشا کنند. شهرآورد، پیر و جوان، کودک و نوجوان و تهرانی و شهرستانی نمیشناسد؛ گویی شهرآورد پایتخت مثل تب فراگیری است که یکی دو هفتهای همه کشور را فرا میگیرد.
عکس : مجتبی جانبخش
مسافران شهرآورد
مینیبوس قدیمی زوزهکشان طول جاده را طی میکند، راننده هر لحظه فشار بیشتری به پدال گاز میآورد تا زودتر مسافران جوانش را به مقصد برساند، شاید هم میخواهد زودتر از شر سروصدای نوجوانهایی خلاص شود که چند ساعتی است با بحثهای داغ فوتبالی قرمز و آبی حسابی شلوغکاری کردهاند.
سعید، 17 ساله، میگوید: «کار همیشگیمان است. یک هفته قبل از مسابقهها بچههای روستا جمع میشویم و هر کس که بخواهد برای تماشای مسابقه بیاید، جزء گروه میشود و یک مینیبوس در بست میگیریم تا به ورزشگاه آزادی بیاییم. البته مسافران هم پرسپولیسیاند و هم استقلالی ، وقتی که ورزشگاه میرسیم، از هم جدا میشویم.»
مصطفی، یکی دیگر از بچههای گروه است و البته کمی ساکتتر از بقیه. او میگوید: «استقلالیها سمت جایگاه آبیها میروند و پرسپولیسیها هم میروند سمت قرمزها. قبل از مسابقه قرار میگذاریم که برای بازگشت، بعد از پایان بازی همدیگر را جلوی در ورزشگاه ببینیم.»
مصطفی هم مثل سعید کیلومترها دورتر از شهرستان تاکستان با جمعی از نوجوانان به ورزشگاه آمده است تا اول وقت جلوی در ورزشگاه باشند تا بتوانند بلیت تهیه کند.
داستان هزار و یکشب
تهیه بلیت مسابقه
داستان بلیت مسابقه پرسپولیس و استقلال را دیگر همه میدانند. اهالی فدراسیون تاکنون تمامی هنرشان را به کار بستهاند تا شاید بخشی از مشکلات بلیت فروشی این دیدار بزرگ حل شود، ولی هر بار با آزمون و خطاهای مختلف، باز هم عدهای با دست خالی بازگشتهاند و یا برای تماشای مسابقه چندین برابر هزینه کردهاند تا از بازار سیاه بلیت مسابقه را تهیه کنند؛ این مشکل بیشتر برای شهرستانیهایی است که از راه دور برای تماشای مسابقه میآیند.
فرهاد، یکی از این نوجوانهاست که از شیراز برای تماشای شهرآورد به تهران آمده است. او میگوید: «ما شهرستانیها برای تماشای این مسابقه خیلی هزینه می کنیم؛ هزینه رفت و آمد، ناهار و شام و گاه صبحانه هم به آن اضافه می شود ، تازه اگر بلیت با قیمت اصلی آن گیرمان بیاید.»
مجتبی هم حرف فرهاد را تکمیل میکند. آنها مدعیاند طرفدار تیم برق شیرازند، ولی وقتی پای شهرآورد وسط باشد، یکی طرفدار پرسپولیس است و دیگری طرفدار آبیپوشان.
مجتبی میگوید: «هیچوقت مسابقه دو سال پیش یادم نمیرود، برای تماشای مسابقه مجبور شدیم بیاییم اصفهان و از آنجا به سمت تهران حرکت کنیم، ولی وقتی رسیدیم بلیت مسابقه گیرمان نیامد. انگار دنیا روی سرمان آوار شد، چون هم تلویزیون را از دست دادیم و هم ورزشگاه را.»
البته این حکایت خیلی از نوجوانها و جوانهایی است که برای تماشای مسابقه بزرگ لیگ، به ورزشگاه میآیند. یادم میآید، شب قبل از مسابقه گذشته دو تیم در دور و اطراف ورزشگاه، جوانهایی را میدیدم که سقفشان آسمان خدا بود و زیراندازشان آسفالت و یا چمن کمپشت زمینهای اطراف. آن هم جوانهایی که گاه رنج کیلومترها راه را برای تماشای این مسابقه به جان خریده بودند.
عکسها: پایگاه اینترنتی سازمان فرهنگی- هنری شهرداری تهران
اکبر 16 ساله، یکی از همین جوانهاست که قبلاً چنین تجربهای را داشته است. او میگوید: « بعضی وقتها چارهای نیست، اگر بلیت و جای خوب میخواهی، باید از ساعتها قبل به ورزشگاه بیایی. البته در کنار دوستان بودن باعث میشود که خیلی هم سخت نگذرد، چون خودش هم به نوعی خاطره میشود.»
تماشای مسابقه شهرآورد برای خیلیها یک عشق است، به خاطر همین هزینه آن را هم میپردازند. مهدی، حکایت جالبی را تعریف می کند: «پنج یا شش سال قبل بود که به خاطر کاری باید به شهر شیراز میرفتم و ساعت حرکت طوری بود که با ساعت مسابقه پرسپولیس و استقلال تداخل پیدا میکرد . من برای این که تماشای مسابقه را از دست ندهم، در اصفهان پیاده شدم، رفتم هتل و کلی پول دادم تا تماشای این مسابقه را از دست ندهم، ولی بعد از بازی، از این کار پشیمان شدم، چون مسابقه دو تیم بیروح و کسلکننده بود و آخر هم با تساوی تمام شده بود .»
البته چند سالی است که بعد از آن اتفاق های ناگواری که در جریان مسابقه دو تیم رخ داد و چند نفر از بازیکنان با هم درگیر شدند، دیگر بازی حال و هوای گذشته را ندارد، بهندرت هم بازی دو تیم قشنگ از آب در میآید. با این وصف، گاهی هواداران با تصور شهرآوردی مثل شهرآورد میلان، یا مادرید و منچستر به ورزشگاه میآیند و یا پای گیرندههای تلویزیونی مینشینند و خیلی وقتها هم از فوتبال دو تیم ناامید میشوند، ولی با باز هم به هیچ قیمتی حاضر نمی شوند مسابقه دو تیم را از دست بدهند.
این مسابقه برای ایرانیهای طرفدار و متعصب فوتبال شاید شیرینی و جذابیتی معادل فینال جام ملتهای اروپا و یا جام جهانی را داشته باشد. گاهی بعضی از علاقه مندان فوتبال برای تماشای آن مجبور می شوند کیلومترها راه را طی کنند، یک شب را کنار در ورزشگاه کـز کنند، بلیت را با چند برابر قیمت بخرند و هزار جور سختی را تحمل کنند، تا بتوانند مصاف دو تیم را از نزدیک تماشا کنند. رنگ قرمز و آبی آنقدر برایشان جذابیت دارد که همه اینها را به جان بخرند.
به راستی میشود گفت طرفداران و تماشاچیان دربی، شیفتگان فوتبالاند، آن هم از نوع ایرانیاش! و کاش این شیفتگان در اوج هیجان هم به یاد دوستی ها و پاسدار حرمت انسانی باشند.