«مجید حمزه»، بازیگر و کارگردان نمایشهای رادیویی، متولد 7331 و چهل و یک سال است که در رشته تئاتر فعالیت میکند. او جایزههای زیادی هم گرفته، بهخصوص در زمینه بازیگری، کارگردانی و گویندگی رادیو. امسال هم که اجرای نمایشهای رادیویی یکی از بخشهای بیست و هفتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر را تشکیل میداد، مجید حمزه، هم نامزد بهترین بازیگر مرد شد، هم بهترین کارگردان نمایشهای رادیویی. حالا تو هم اگر دوست داری با او و نوع کارش آشنا شوی، با ما در گفتوگوی با او همراه شو.
***
- از اول برایمان بگویید؛ ازشروع فعالیتهای تئاتریتان.
نُه ساله بودم که تئاتر را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شروع کردم. اولین کارم اجرای نمایشیِ داستان «مهمانهای ناخوانده» بود. از همان زمان عاشق تئاتر شدم، عشقی که تا به امروز هم در من کمرنگ نشده. بعد از مدت کوتاهی وارد گروههای
غیر حرفهای و بعد هم گروههای حرفهای کانون شدم. در آن زمان ما نمایشهایمان را در سراسر تهران برای بچهها اجرا میکردیم، همینطور در شهرهای کوچک و بزرگ؛ بعضی از آنها را هم حتی به کشورهای خارجی بردیم و اجرا کردیم... همه اینها شناخت و تجربه من را نسبت به تئاتر بیشتر میکرد.
مجید حمزه
در دبیرستان هم، با وجود این که رشتهام فنی بود، هر طور شده تئاتر را دنبال میکردم؛ کارم شده بود خواندن نمایشنامه و رمان ؛ این باعث شده بود به درسهایم کمتر توجه کنم؛ هر چند حالا به این نتیجه رسیدهام که میتوانستم روش بهتری داشته باشم!
- از کی وارد رادیو شدید؟
بیست و چهار سالم بود. بعد از گذراندن یک دوره آموزشی، خیلی زود وارد عرصه نمایشهای رادیویی و بعد از چند سال هم کارگردان گروه «نمایش و کودک» رادیو شدم؛ این کارم حدود دوازده، سیزده سال ادامه پیدا کرد.
- پیش از آن، تجربه کار برای بچهها را داشتید، اما روی صحنه. برایتان ارتباط برقرار کردن با بچهها از راه رادیو، بدون این که مخاطبانتان را رو در رو ببینید، سخت نبود؟
سخت، اما خیلی جذاب بود. در نمایشهای صحنهای، همه چیز شکل گرفته و مشخص است و بچهها آنها را میبینند: شخصیتها، لباسهایشان، دکور و ... همه این رنگها و شکلها برای آنها جذاباند، اما در عین حال جای زیادی برای تخیلشان باقی نمیگذارند. در رادیو، هیچکدام از این جذابیتها وجود ندارند و ما میبایست طوری کار میکردیم که ذهن و تخیل بچهها را به کار بیندازیم و تقویت کنیم و آنها را وادار کنیم همه این چیزها را خودشان مجسم کنند، طوری که خودشان هم از آن لذت ببرند.
- شما در سینما هم کار کردهاید، البته نه برای بچهها، بیشتر هم در زمینه طراحی صحنه. اول برایمان بگویید چرا؟
بازی در سینما را دوست ندارم و چون سابقه طراحی صحنه در تئاتر را هم داشتم، این کار را ترجیح دادم؛ از طراحیهای صحنهای هم که در سینما انجام دادهام خیلی لذت بردهام.
رامین پور ایمان و امیر جوشقانی در اجرای رادیو تئاتر «وقتی ماهیها سنگ میشوند»
از راست به چپ: امیر جوشقانی، آشا محرابی، علیاصغر دریایی، ناهید مسلمی و علی زرینی در اجرای رادیو تئاتر«بر فراز تیر چراغبرق»
- کدام را بیشتر دوست دارید، کار در تئاتر، سینما یا رادیو؟
رادیو را از همه بیشتر دوست دارم، چون احساس میکنم در رادیو هر چیزی را که به ذهن میآید میشود عملی کرد. ممکن است نشان دادن بعضی چیزها از راه رادیو خیلی سخت باشد، اما در عوض غیر ممکن ندارد؛ اما در صحنه اینطور نیست، حتی در سینما هم، با آن دنیای بزرگ و عجیب و غریبش، نشان دادن خیلی چیزها ممکن است اصلاً عملی نباشد.
- با وجود این که در رادیو تنها وسیله برقراری ارتباط با مخاطب و منتقل کردن فضاها، حسها و مفهوم ها، صداست؟
بله، در صحنه یا سینما، رنگ، نور، لباس، گریم، فضایی که نمایش در آن اتفاق میافتد، یک باغ، خیابان یا داخل یک خانه، همه باید به تماشاگر نشان داده شود، آنطوری نشان داده شود که متن و کارگردان میخواهند؛ خیلی وقتها این کار غیر ممکن است، در حالی که در رادیو، مخاطب، همه این چیزها را از راه صدا دریافت و در ذهنش مجسم میکند. وقتی مجبور نباشی چیزی را بهطور مشخص نشان مخاطب بدهی و فقط با ایجاد مجموعهای از صداها، حسی را به او منتقل کنی یا فضایی را در ذهنش مجسم کنی، دستت بازتر میشود.
- اما کارت مشکل تر!
بله؛ در سینما یا تئاتر خیلی چیزها در کنار بازیگر هست که به دادش میرسند،مثلاً گریم به او کمک میکند به راحتی پیر، جوان، شخصیتی دوستداشتنی یا ناخوشایند بشود... اما به رادیو که میرسد کاری که بازیگر روی صدایش میکند و شیوهای که برای بیان گفتوگوها انتخاب می کند، پیری یا جوانی و ویژگیهای شخصیتی او را نشان میدهد؛ برای همین هنرپیشه رادیو، علاوه بر این که باید نوع بازیاش را انتخاب کند تا آن شخصیت را به خوبی به شنونده معرفی کند، برای هر لحظه و هر کدام از گفتوگوها هم باید تصمیم بگیرد چه کاری روی صدایش انجام بدهد؛ چون مخاطب رادیو فقط از پس صداها، شخصیتهای نمایش را میشناسد، ذهنیتهایشان را کشف میکند و حتی زمان و مکان نمایش و خیلی چیزهای دیگر را درک میکند.
- همه اینها را فقط بازیگر باید به شنونده منتقل میکند؟
نه، عوامل دیگری هم هستند که به او کمک میکنند. یکی از مهمترین آنها نویسنده متن است؛ او باید متن را به شیوه خاص رادیویی بنویسد تا اطلاعات لازم بهطور مناسب از طریق گفتوگوها و صداها به شنوندهها منتقل شود. عامل دیگر اِفِکْتور است، کسی که صداهای جانبی نمایش را همزمان با اجرا ایجاد میکند، مثلاً صدای راه رفتن، باز و بسته شدن در و ... صداهایی که اگر از نمایش حذف کنیم، نمایش خالی میشود و بخش بزرگی از جذابیتش را از دست میدهد.
- صداهایی هم هستند که فضای نمایش را به شنونده منتقل میکنند، مثل صدای باد، همهمه خیابان و ... اینها را که نمیشود همزمان با اجرا ایجاد کرد؟
آماده کردن این صداها به عهده تهیهکننده است. تهیهکننده باید با متناسب با زمان و مکانی که نمایشنامه در آن میگذرد، اِفِکْتهایش را آماده کند، مثلاً اگر شخصیتها با درشکه این طرف و آن طرف میروند، باید صدای حرکت درشکه را آماده کند، اما اگر وسیلهشان اتومبیل است، باید صدای آن را آماده کند، تازه باز باید ببیند این اتومبیل یک اتومبیل امروزی است یا مربوط به چهل سال پیش است. بعضی از این افکتها آماده در آرشیو رادیو هستند و بعضی از آنها را هم تهیهکننده باید ضبط و آماده کند.
نمایش رادیویی «تیغ کهنه» / عکس:مهدی حسنی
اجرای نمایش رادیویی «تیغ کهنه» / عکس:مهدی حسنی
- به نظر میرسد کار تهیهکننده رادیو با تهیهکننده سینما یا تلویزیون خیلی فرق میکند.
تهیهکننده رادیو باید یک هنرمند باشد و مسئولیتهای مهمی را هم در نمایش به عهده دارد؛ مثلاً انتخاب موسیقی؛ او باید موسیقیای متناسب با موضوع و فضای متن انتخاب کند، موسیقیای که بتواند بازی بازیگرها را در طول نمایش به شکلی مناسب همراهی کند.
- از عوامل مختلف نمایش رادیویی حرف زدیم، فکر میکنم حالا میتوانیم برویم سراغ کارگردان.
کار کارگردان رادیویی از انتخاب بازیگرها شروع میشود. کارگردان نمایش رادیویی خودش متن را انتخاب نمیکند، متن در اختیارش قرار میگیرد. این متن می تواند فلسفی، تاریخی، کُمدی یا...باشد، آنوقت کارگردان با توجه به فضای متن و شخصیتهای آن و بر اساس شناختی که از صدا و تواناییهای بازیگرهای رادیو دارد، بازیگرهایش را انتخاب میکند. آنوقت کار مثل کار صحنه، روخوانی میشود، دربارهاش حرف زده میشود، تحلیل میشود تا همه، اطلاعاتشان درباره کار کامل شود و به یک نگاه مشترک نسبت به آن برسند. بعد تمرینها شروع میشود و کمکم به مرحله سختتر میرسند، این که برای هر کاری چهقدر تمرین لازم است بستگی به متن دارد. بعد هم زمان ضبط معین و کار، ضبط میشود. در تمام این مراحل، کارگردان همه اعضای گروه را برای بهتر شدن کارشان و هماهنگ شدنشان با متن و عوامل دیگر، راهنمایی میکند.
- گفتید بازیگرها را باید از میان بازیگران رادیو انتخاب کنید، یعنی از میان چند نفر؟
حدود صد و بیست بازیگر.
- پس تعداد نمایشهایی که در رادیو تولید میشود باید خیلی زیاد باشد؛ در حالی که به نظر میرسد در شرایط امروزی، کسانی که به رادیو گوش میدهند خیلی زیاد نیستند.
درست است که تعداد شنوندههای رادیو کم شده، حتی نسبت به یک دهه قبل، یکی از دلیلهایش هم این است که تصویر راحتتر از صدا توجه مردم را به خودش جلب میکند و حالا هم که انواع رسانههای تصویری به وجود آمده. اما واقعیت این است که رادیو هم جذابیتهای خاص خودش را دارد، جذابیتهایی که رسانههای دیگر ندارند و همین باعث میشود همیشه مخاطب خودش را حفظ کند، هر چند تعداد این مخاطبها متناسب با شرایط، کم و زیاد میشوند.
- رادیو هم جذابیتهای خاص خودش را دارد، هم تواناییهای خاصی را در شنوندههایش پرورش میدهد، مثل تمرکز بیشتر، توانایی تخیل بهتر و ... برای جذب بیشتر مخاطب به رادیو، کاری هم انجام شده؟
بله، یکی از این کارها مشاوره با جامعهشناسان و متخصصانی است که مسئولان برنامهها را راهنمایی میکنند تا ویژگیها و نیازهای مخاطبانشان را بهتر بشناسند. مثلاً در شبکه جوان، شروع کردند به تولید نمایشهای کوتاه یکقسمتی که زمان زیادی از شنونده جوان پر شور نمیگیرد و او را برای شنیدن ادامه کار منتظر نمیگذارد. از طرفی هم کارهایی برای آشناتر شدن مردم با رادیو و برنامههای آن، انجام شده؛ اجراهای نمایشهای رادیویی در حضور مردم، همان «رادیو تئاتر» هم یکی از آنهاست. تولید برنامههای غنیتر و پرمحتواتر هم از تلاشهای دیگری است که برای جذب مخاطب انجام شده. یکی از این برنامهها، «ایران در گذر زمان» بود که تاریخ ایران را به صورت نمایشی به شنوندههایش معرفی میکرد و در طول پنج سالی که از رادیو پخش میشد، ما هر هفته تعداد زیادی نامه از مخاطبان علاقهمند به این برنامه دریافت میکردیم. حالا برنامه دیگری جای آن را گرفته که آثار ادبی کهن را به زبان ساده و نمایشی معرفی میکند و حدود شش، هفت ماه است که پخش میشود؛ خب، جوان و نوجوانی که ممکن است هیچوقت سراغ «تاریخ بیهقی» یا «سمک عیار» نروند، وقتی آنها را به صورت نمایشی و با زبان ساده از رادیو بشنوند، دست کم با آنها آشنا میشوند؛ خیلی وقتها هم این آشنایی باعث می شود بروند سراغ اصل اثر. نمونه دیگر برنامه «رمان تا نمایش» شبکه فرهنگ است که برای کسانی تهیه شده که به رمانهای جهانی علاقهمندند. در این برنامه رمانهای مشهور جهان به مجموعههای هفت قسمتی نمایشهای رادیویی تبدیل و در طول یک هفته پخش میشوند.
مهرداد مهماندوست و مجید حمزه در اجرای یک نمایش رادیویی
نمایشنامهخوانی« اینجا کسی نمرده»/عکس:مانی لطفی زاده
- اشاره کردید به اجراهای رادیویی در حضور مردم (رادیوتئاتر). چهقدر از این اجراها استقبال میشود؟
آنقدر که قرار شده ساختمانی برای رادیو آماده کنند که تالار جداگانهای هم برای اجرای رادیوتئاترها داشته باشد و این اجراها بتوانند در طول سال هم ادامه پیدا کنند. در جشنواره امسال ما حتی مخاطبهایی داشتیم که اصلاً با رادیو آشنا نبودند و فقط به دنبال جمعیت آمده بودند ببینند شلوغی و ازدحام برای چیست. ما به آنها پیشنهاد کردیم یک بار هم که شده امتحان کنند. آنها تا آخر اجرا نشستند و بعد هم از ما تشکر کردند، چون علاقهمند شده بودند.
- در جشنواره تئاتر فجر امسال در کنار اجرای رادیوتئاترها، نمایشنامهخوانی هم داشتیم. در هر دوی این نوع اجراها، گروهی مینشینند و نمایشنامهای را میخوانند؛ همین شباهت باعث شده خیلیاز مخاطبها فرق میان این دو را ندانند.
بله اینها شبیه به هم هستند، مثلاً در هر دو، بازیگران متن در دستشان است و از روی آن میخوانند، اما کاملاً با هم فرق میکنند. در نمایشنامهخوانی، این امکان وجود دارد که متن نمایش حتی بدون هیچ حسی و فقط از رو خوانده شود، اما در رادیوتئاتر، نمایش کاملاً اجرا و بازی میشود، افکتور صداها را بهطور زنده اجرا میکند و تهیهکننده هم گروه را با موسیقیها و افکتهای ساخته شد،همراهی میکند. در این بین طراحی سادهای هم از فضای نمایش (چیزی شبیه به طراحی صحنه) به مخاطب کمک میکند اثر را بهتر درک کند، در حقیقت میشود گفت رادیوتئاتر مرز میان نمایش رادیویی و تئاتر صحنهای است. البته این را هم بگویم که حالا اجراهای نمایشنامهخوانیها از تعریف اولیهشان خیلی دور شدهاند.
- وقتی گفتید بازی در سینما را دوست ندارید، فکر کردم شاید یکی از دلیلهایش این باشد که حالا بیشتر در رادیو کار میکنید و عادت ندارید مخاطبانتان چهره شما را ببینند، اما در این اجراهای عمومی شناخته هم میشوید.
خب، به هر حال چهره بازیگران و دستاندرکاران رادیو، به خاطر طبیعت کارشان، تا حدی ناشناخته میماند. البته این موضوع حسنهای خودش را هم دارد. فکرش را بکنید، شنوندهها با شنیدن صدای ما، تصویری از ظاهرمان در ذهنشان میسازند و
هر کدام از ما هزاران تصویر در ذهنهای مردم داریم. اما ما بازیگران و هنرمندان باسابقه و بینظیری هم در رادیو داریم که هیچکسی نمیتواند جای آنها را بگیرد، ولی بعد از این همه سال کار، هیچکس آنها را نمیشناسد و این برای یک هنرمند با این همه تجربه و توانایی، شاید خوشایند نباشد.
- پس امیدواریم ساختمان جدید رادیو زودتر آماده شود.
ما هم امیدواریم.