به گزارش همشهری آنلاین، ماجرای این جنایت اواخر سال ۸۶ کلید خورد؛ وقتی اجساد خون آلود و بیجان پدر و پسر تهرانی در صندوق عقب خودروی آنها در جاده بوئین زهرا پیدا شد و یکی از پیچیدهترین عملیاتهای پلیسی برای کشف راز جنایت را رقم زد.
اوایل بهمن ۸۶ بود که خودروی ریوی پارک شده کنار جاده بوئین زهرای ساوه توجه ماموران پاسگاه عوارضی پلیس راه بوئین زهرا را به خودش جلب کرد. ماموران بلافاصله وضعیت پلاک خودرو را بررسی کردند اما متوجه شدند که این خودرو نه سابقه سرقت دارد و نه دستور توقیف. آنها به بازرسی بیشتر خودرو پرداختند و هنگام این بازرسی، متوجه باز بودن درهای خودرو و چند لکه خون روی صندلی عقب ماشین شدند. ماموران، صندوق عقب خودرو را باز کردند و پرونده جنایت از همین جا استارت خورد. دو جسد خون آلود با حفره گلولهای که در پشت سرشان دیده میشد و ۴میلیون تراول چکی که اطرافشان پراکنده بود، نقطه آغاز پروندهای بودند که یک سال و نیم بعد به سرانجام رسید.
نقطه شک
موضوع بلافاصله به بازپرس جنایی بوئین زهرا اطلاع داده شد. تیم تحقیقاتیای مهیا شد و ماموران که حالا با ردیابی پلاک خودرو، نام و نشان مقتولان را به دست آورده بودند، سرنخهای تازهای پیدا کردند. شواهد حاکی از آن بود که این دو مقتول، پدر و پسری هستند که احتمالا با انگیزه سرقت به قتل رسیدهاند.
«روز دوم بهمن برادر و پدرم با حدود ۳۵ میلیون تومان تراولچک همراه سه مرد، راهی اشتهارد شدند تا پس از خرید دستگاههای صنعتی به تهران برگردند»؛ این را رضا یاراحمدی که در جریان این سرقت مرگبار، پدر و برادرش را از دست داده میگوید.
او که در جریان محاکمه متهمان برای آنها درخواست اشد مجازات را کرده، ماجرای حادثه را توضیح میدهد: «تا شب از آنها خبری نشد. تلفن همراهشان را هم جواب نمیدادند. نگران بودیم اما کاری از دستمان برنمیآمد. تا اینکه ساعت ۱۱ شب، خواهرم تماس گرفت و گفت که چند نفر مامور به خانه آمدهاند و سؤالاتی دارند. خواهرم در خانه پدریام ساکن بود و ماموران از طریق پلاک ماشین نشانی را به دست آورده بودند. آنها وقتی به خانه پدرم رفته بودند سؤالاتی از خواهرم و همسرش پرسیده و نشانیهای پدر و برادرم را داده بودند.
![بازخوانی یک قتل در کارخانه متروکه | راز اسکناسهای خونین در دل کاربنهای باطله چه بود؟](https://media.hamshahrionline.ir/d/2023/05/09/4/4833636.jpg?ts=1683628745000)
چند دقیقه بعد هم از طرف آگاهی بوئین زهرا با من تماس گرفتند و گفتند به آنجا بروم. نیمه شب بود که رسیدیم. نمیدانستیم چه خبر شده و هر لحظه نگرانتر میشدیم. شب سختی بود. هزار جور فکر و خیال به ذهنمان رسید. کسی چیزی نمیگفت. صبح که شد، خبر دادند پدر و برادرم را کشتهاند».خانواده یاراحمدی به پزشکی قانونی- یعنی جایی که اجساد قربانیان برای تعیین علت دقیق مرگ منتقل شده بودند- رفتند. آنها وقتی بالای سر اجساد سلیم و علی قرار گرفتند، خیلی زود آنها را شناختند.
حالا پلیس مطمئن شده بود که قربانیان، پدر و پسری هستند که احتمالا در جریان سرقتی خونین به قتل رسیدهاند. بنابراین تیم تحقیق به سرعت راهی خانه قربانیان شد تا شاید در پرس و جو از اعضای خانواده بتواند به سرنخی از عاملان جنایت دست پیدا کند.
سرنخها جمع میشوند
«وقتی ماموران به خانه ما آمدند به آنها گفتیم که چند شب قبل از حادثه، دو نفر به نامهای علیرضا و کاظم برای بستن قرار داد فروش دستگاه تراش به خانهمان مراجعه کرده و قرار و مداری را برای روزهای بعد با پدرم تنظیم کرده بودند. آنها هم روز حادثه برای خرید همین دستگاههای تراش، خانه را ترک کرده بودند که بعد از چند ساعت اجسادشان در داخل ماشین پیدا شد.»حرفهای خانواده قربانیان مهمترین سرنخ پرونده را در اختیار تیم تحقیق قرار داد. ماموران که متوجه شده بودند سلیم و علی برای خرید دستگاههای تراش با ۳۵ میلیون تومان پول نقد و چکپول، خانه را به مقصد بوئین زهرا ترک کرده بودند، احتمال دادند که ماجرای این معامله دامی برای سرقت پولهای آنها بوده است.
بنابراین ماجرا از نقطه اول پیگیری شد: «چند روز قبل از جنایت شخصی به نام علیرضا به مغازه برادرم، علی (یکی از مقتولان) در خیابان ری تهران رفت و با بیان اینکه دو نفر از دوستانش به دلیل مشکلات مالی قصد فروش چند دستگاه صنعتی را دارند، او را به کارخانهای در اشتهارد کشاند تا دستگاهها را به او نشان دهد و بفروشد. قیمت دستگاه خیلی پایینتر از قیمت اصلی اعلام شده بود و به همین دلیل، علی تصمیم گرفت با خرید این دستگاه وضع زندگی و کار خود را سر و سامان دهد. پدرم بازنشسته دارایی بود و چند وقت قبل خانهای را که داشت فروخت که با پول آن هزینههای بیماری مادرم را تامین کند. وقتی علی ماجرای خرید دستگاههای صنعتی را با پدرم در میان گذاشت، قرار شد هر دوی آنها به طور شراکتی ۳۶ میلیون تومان برای این دستگاه بپردازند و با سود حاصل از کار با این دستگاهها زندگی هر دو سامان بگیرد».
![بازخوانی یک قتل در کارخانه متروکه | راز اسکناسهای خونین در دل کاربنهای باطله چه بود؟](https://media.hamshahrionline.ir/d/2023/05/09/4/4833635.jpg?ts=1683628744000)
برادر مقتول ادامه میدهد: «علیرضا به دیگر همکاران برادرم هم پیشنهاد فروش این دستگاه را داده بود. او در همه پیشنهادهایش شرط میکرد که خریداران با پول به محل موردنظر بروند و همان جا دستگاه را بار بزنند و برگردند اما کسی از همکاران برادرم به گفتههای او اعتماد نکرده بود. همه به ظاهر شرور علیرضا شک میکردند و شانه خالی میکردند. اما برادرم با این مرد وارد معامله شد».با این اطلاعات، پلیس که مطمئن شده بود فروشنده لوازم صنعتی ریگی به کفش داشته و احتمالا از ماجرای قتل پدر و پسر خبر دارد، تحقیقات را برای شناسایی او آغاز کرد.
ماموران وقتی متوجه شدند این مرد چند روز قبل از جنایت به خانه مقتولان رفته تا با آنها قرارداد فروش امضا کند، بار دیگر راهی این خانه شدند تا شاید بتوانند در بررسی تکهکاغذهایی که برای نوشتن قرارداد فروش لوازم صنعتی از آنها استفاده شده بود، به سرنخی از علیرضا دست پیدا کنند. «پلیس برگه کاربنی را که برای نوشتن قرارداد از آن استفاده شده بود، از سطل زباله اتاق کار پدرم پیدا کرد. آنها در بازخوانی اطلاعاتی که روی این کاربن بود، به آدرسی که قرار بود معامله در آنجا انجام شود، دست پیدا کردند. محل انجام معامله یک کارخانه متروکه بود که پدر و برادرم برای تحویل گرفتن دستگاههای تراش باید به آنجا میرفتند.»با این سرنخ، ماموران عازم آدرس موردنظر شدند.
در بررسیها معلوم شد که متهمان نشانی را به طور دقیق ننوشتهاند اما اسم واقعی شهرک صنعتی و خیابانی که کارخانه متروکه در آن بود، نوشته شده بود. پلیس وقتی به این خیابان رسید، در آنجا با کارخانههای زیادی مواجه شد که شناسایی دقیق کارخانه متروکه را با مشکل مواجه میکرد. تیم تحقیق که خود را در یک قدمی کشف راز قتل پدر و پسر میدید، این بار به بررسی فیلمهای ضبط شده توسط دوربینهای مداربستهای پرداخت که شهرک صنعتی را پوشش میدادند. آنها متوجه فیلمی شدند که لحظه ورود و خروج خودروی مقتولان را به شهرک صنعتی نشان میداد. با به دست آمدن تصاویر واضح از افرادی که همراه مقتولان بودند، یکی از آنها توسط نگهبانهای شهرک صنعتی شناسایی شد و ماموران او را تحت تعقیب قرار دادند.
دستگیری متهمان
چهره شناسایی شده به سرعت دستگیر شد. محمد، سرایدار کارخانهای بود که توسط علیرضا (فروشنده لوازم صنعتی) اجیر شده بود تا مقدمات یک جنایت را فراهم کند. محمد در بازجوییها به ماموران پلیس گفت: «چند روز قبل سه مرد به نامهای علیرضا، فرشید و کاظم به محل کارم آمدند و با پرداخت مبلغی پول از من خواستند سر پست نگهبانی یک کارخانه متروکه بایستم که مالک آن سالهاست در خارج از کشور به سر میبرد.
علیرضا از من خواسته بود که وقتی همراه دوستانش برای بازدید به کارخانه آمد، ضمن پذیرایی، او را مدیرعامل کارخانه صدا کنم و من هم که برای انجام این کار پول گرفته بودم، همین کار را کردم. روزی که علیرضا و دوستانش به اتفاق مقتولان به اینجا آمدند، من نقش یک نگهبان را بازی کردم اما خبر نداشتم همه این ماجرا نقشهای برای یک جنایت است». ردیابیهای پلیس براساس اعترافات و سرنخهای به دست آمده از محمد ادامه پیدا کرد و فرشید و کاظم – همدستان علیرضا- در یک عملیات ضربتی شناسایی و دستگیر شدند. آنها در بازجوییهای اولیه، علیرضا را عامل اصلی قتل پدر و پسر معرفی کردند و گفتند که تمام تیرها از اسلحهای شلیک شده که در دست علیرضا بوده است.
کاظم در بازجوییهای خود گفت: «مدتی قبل علیرضا که به خاطر خرید ماشینهای صنعتی بدهکاری زیادی بالا آورده بود، سراغ من و یکی از دوستانم آمد و با یک پیشنهاد پنج میلیون تومانی از ما خواست در سرقت از مقتولان با او همدست شویم. به این ترتیب ما بهعنوان فروشنده ماشینهای تراشکاری با یکی از مقتولان وارد معامله شدیم تا بتوانیم به بهانه تجارت آنها را به محلی خلوت کشانده و پولهایشان را سرقت کنیم.
بعد از کشاندن آنها به کارخانهای در اشتهارد، وقتی که من و فرشید سرگرم مذاکره با آنها بودیم، علی از پشتسر هر دوی آنها را هدف گلوله قرار داد و از پا درآورد. بعد از این جنایت، با سرقت ۳۶میلیون تومان پولی که همراه قربانیان بود، اجساد را به صندوق عقب خودروی آنان منتقل کردیم و برای از بینبردن سرنخها، خودرو را به بیرون از شهرک بردیم و در کنار جاده رها کردیم».بعد از این اعترافها، پیگیری برای دستگیری متهم فراری ادامه پیدا کرد و بالاخره علیرضا که در خانه خواهر خود مخفی شده بود، دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت.
قاتل شناسایی شد
علیرضا اما زیر بار جرم نرفت و گفت که با مشارکت مستقیم کاظم مرتکب قتل شده است. او که سعی میکرد هر طوری شده خودش را بیگناه معرفی کند، در ادامه تحقیقات، اعترافات مختلفی کرد؛ اولش جرم را پذیرفت و گفت که خودش هر سه گلوله را شلیک کرده؛ بعد در اعتراف دیگری گفت که یک گلوله را کاظم زده و دو تا را او؛ بار سوم گفت که همه گلولهها را کاظم شلیک کرده اما نهایتا در کیفرخواست این پرونده، علیرضا به عنوان قاتل اصلی شناخته شد و پرونده بعد از تکمیل تحقیقات و بازسازی صحنه جنایت، برای محاکمه به دادگاه کیفری استان قزوین فرستاده شد.
در این جلسه که چند روز پیش در شعبه ۸۰ دادگاه کیفری، به ریاست قاضی صولتی و در حضور چهار مستشار دادگاه برگزار شد، علیرضا به عنوان متهم ردیف اول، فرشید متهم ردیف دوم، کاظم متهم ردیف سوم و محمد- نگهبان کارخانه متروکه- به عنوان متهم ردیف چهارم پای میز محاکمه قرار گرفتند. در ابتدای این جلسه، خانواده مقتول که حاضر نبودند از خون قربانیان بگذرند برای آنها درخواست صدور حکم قصاص کردند و بعد از آن، متهمان به دفاع از خود پرداختند و لحظه به لحظه ماجرای جنایت را برای قضات تعریف کردند. بعد از پایان محاکمه هم قضات دادگاه وارد شور شدند و در نهایت علیرضا به اتهام مباشرت در قتل پدر و پسر به دو بار قصاص و دو همدست او به اتهام معاونت در قتل هر کدام به ده سال زندان و نگهبان کارخانه هم به اتهام معاونت در قتل به سه سال زندان محکوم شدند.
نظر شما