همشهری آنلاین- آرزو بیات خردمند: در جلسه صندلی داغ که درباره مشکلات حریم منطقه برگزار شد، فردی بهعنوان نماینده باغداران درکه شرکت کرده بود. بعدها متوجه شدیم وی یکی از خبرنگاران بینالمللی در دهه ۸۰ بوده است. به همین بهانه تصمیم گرفتیم کوزهگر را در کوزه انداخته و با وی گفتوگویی درباره مشکلات باغداری در حریم و تفاوت کار روی زمین، آبیاری درختان و چیدن محصول، با هنر نوشتن و قلم به دست گرفتن داشته باشیم. «یاسر مولایی» تاکنون برای روزنامههای مختلف خبرنگاری کرده و مدتی هم بهعنوان خبرنگار بینالملل مشغول کار بوده است. او با همکاری اهالی درکه و مسئولان حریم منطقه، در نظر دارد، فضای سبزی بینظیر در محدوده حریم به وجود آورد. به همین دلیل بیشتر ساعتهای خود را همراه همسرش در باغی میگذراند که برای رسیدن به آن باید چند ساعتی پیادهروی کرد.
یادی از استاد
مولایی از شهروندان قدیمی درکه است که از ۱۸ سالگی با نوشتن گزارشهای مختلف هنری و ادبی در روزنامه انتخاب، روزنامهنگاری را آغاز کرد. با شور و هیجان خاصی از روزهای گذشته تعریف میکند تا اینکه چشمش به پوستر استاد «فریدون صدیقی» در دفتر همشهری محله میافتد، انگار که تمام خاطرات آن روزها برایش زنده شده و میگوید: «شما استاد را میشناسید؟ او استاد من در روزنامه انتخاب بود. یادش به خیر، خوب به خاطر دارم که سختگیریهای دبیر سرویسم باعث شد، کسی باور نکند نوشتههای چاپ شده در روزنامه به جوانی ۱۸ ساله تعلق دارد.»
وقتی برایش شرح میدهیم که استاد اکنون دبیر ارشد تحریریه همشهری محله است چندین بار تکرار میکند که حتماً سلام مرا به استاد برسانید و بگویید بهترین خاطراتم مربوط به کار در روزنامه انتخاب بود. آموختههای آن دوران را هرگز از یاد نخواهم برد.
بعدها مولایی در روزنامهها و هفتهنامههای مختلف مانند همشهری و اعتماد قلم میزند، تا اینکه با گرفتن کارت سبز روزنامهنگاری از ایران، بهعنوان خبرنگار بینالملل از ایران خارج شده و مدتی در کشورهای مختلف در حوزه فرهنگ و ادب مینویسد. اما مدتی است که روزنامهنگاری را رها کرده و اکنون مهمترین حرفهاش باغداری است.
صادرات میوه
اگر از جاده درکه به سمت کوه ۴ ساعتی پیادهروی کنید، به جنگلی پر از درختان میوه میرسید که اهالی درکه اسم جنگل کارا را بر آن گذاشتهاند. به گفته «مولایی» این جنگل به گردو و شاتوت شهره است. او در درباره درختان باغشان که قسمتی از این جنگل را تشکیل میدهد، میگوید: «باغ خانوادگی ما قسمتی از جنگل کارا با حدود هزار و پانصد درخت است. بیشتر این درختها را شاتوت و گردو تشکیل میدهد اما تعدادی هم گیلاس و آلبالو داریم که برای مصرف خانواده است.»
او پرورش و تولید شاتوت را به قول خودش کار خانوادگیشان میداند و میگوید: «از قدیم همه خانواده به این کار مشغول بودند، پس از بازگشتم به ایران، من هم برای کمک به پدر و احیای باغ آستین را بالا زدم. حالا در باغ ساعتها آبیاری میکنم، به هرس درختان میپردازم و حتی با همه سختیها میوهها را میچینم که همگی لذت خاصی دارد وحاضر نیستم آن را رها کنم.»
او درباره میوههای جنگل کارا هم میگوید: «حدود ۱۵۰ تن میوه از این محدوده برداشت و حتی به خارج از کشور صادر میشود. البته مقداری درحدود ۲۰ تن به دلیل مناسب نبودن راه و استفاده از احشام برای حملونقل از بین میرود.»
دردسرهای حریم
یکی از دغدغههای آقای خبرنگار قرار گرفتن باغ پدری در محدوده حریم است. او در اینباره میگوید: «در منطقه ما با حریم ناحیهای برخورد میکنند. چراکه از زمانی هم که مسیر جاده درکه توریستی اعلام شد، اهالی درکه با رفت وآمدها دو چندان شهروندان و گاهی توریستها روبهرو شدند. البته ما با توریستها و حضور علاقهمندان طبیعت مشکل نداریم، اما هم اکنون راه رفت وآمد کوهنوردان و توریستها با مسیر باغداران برای حملونقل وسایل و محصولات کشاورزی یکی شده است.»
آنها که به درکه رفتهاند، گفتههای مولایی را کاملاً احساس میکنند. او می گوید: «مسیر بسیار باریک است و بنابر قانون، مسئولان حریم هم به ما اجازه تعریض جاده را نمیدهد و در این میان تنها وسیله برای حمل وسایل و انواع میوهها احشام و چهارپایان هستند و بدتر اینکه گاه ترددها با حضور توریستها و کوهنوردها مقارن میشود. باور کنید خودمان هم خجالت میکشیم اما شما بگویید چاره چیست؟ »
شاعر و باغبان
فعالیتهای مولایی با وجود رها کردن روزنامهنگاری تنها به باغداری ختم نمیشود. او اکنون در حال جمعآوری مجموعه شعرهای قدیم و جدیدش است، بهزودی هم ویرایش کتاب جدیدش به پایان میرسد. او درباه تفاوت کار در طبیعت و خبرنگاری میگوید: «به گمانم هر دو مکمل همدیگرند، گرچه همه زمانم را برای احیای باغ اجدادی گذاشتهام، هر روز درختان را بیل میزنم، آبیاری و هرس میکنم، اما باور کنید از همین کار نیرو و انرژی برای نوشتن میگیرم و در کنار درختان چه شعرها که نگفتهام. اصلاً اگر فضای زیبا همراه با سکوت نبود نمیتوانستم کتابم را در زمینه عرفان تمام کنم.»
این شهروند منطقه، باغ و آداب گذشتهاش را هم بسیار دوست دارد و میگوید: «در گذشته رسمی به نام «سهم چشم» بود که هنوز هم ادامه دارد. در این رسم مالکان به هر فردی که از کنار باغ میگذرد، اجازه میدهند تا اندازه سیر شدن بخورد اما با خود نبرد. اگر خود فرد هم نزدیک نشد باغدار تعدادی میوه را در اختیارش میگذارد.»
__________________________________________________________
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۰ به تاریخ ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
نظر شما