البته شاید در نگاه اول اهدای این همه سکه و لوح به این همه شاعر با توجه به کملطفی سابقهدار به قاطبه شاعران و اهالی قلم نهتنها ایرادی نداشته باشد که حتی پسندیده نیز بهنظر برسد اما وقتی در متن این انتخاب دقت میکنیم با سؤالهای متعددی مواجه میشویم.مهمترین سؤال آن است که «این همه شاعر با کدام متر و معیار انتخاب شدهاند؟».
این سؤال وقتی پررنگتر میشود که به عبارت «غیررقابتی» توجه بیشتری کنیم.
البته چنین صفتی برای جشنوارهای با این طمطراق ذاتا به شوخی میماند چراکه به هر حال هیئت داوران با انتخاب خواسته و ناخواسته، شاعران را در دل یک رقابت قرار دادهاند و کارنامه ایشان را با هم مقایسه کردهاند. اما این اصطلاح در مجاز ناشاعرانه سومین جشنواره شعر فجر ظاهرا به این مسئله دلالت دارد که برگزیدگان در این بخش آثار خود را برای شرکت در جشنواره به دبیرخانه ارسال نکردهاند و برگزیدگان با نگاه هیئت داوران به کارنامه و شاید از همه مهمتر نام افراد انتخاب شدهاند.
اگر این تعریف دبیر ودبیر علمی جشنواره از بخش غیررقابتی را بپذیریم با تعارضی بزرگ مواجه میشویم و آن هم معرفی مجدد شاعران برگزیده 2 دوره گذشته در سومین جشنواره شعر فجر است.
دومین جشنواره بینالمللی شعر فجر از همان ابتدا و در آییننامه ارسالی خود به استانها برای پیشگیری از این تناقض بزرگ، از همه برگزیدگان دوره اول برای انتخاب مجدد عذرخواهی کرد اما سومین جشنواره بینالمللی شعر فجر تقریبا تمام برگزیدگان 2 دوره گذشته را مجددا در متن سیاهه 110نفری خود (به نام مظلومیت مولا علی) جا داد.
آنچه این آش را شورتر میکند این است که تعداد قابلتوجهی از برگزیدگان تکراری در حد فاصل دوره پیشین و امسال هیچ کار ادبی از خود نشان ندادهاند و به قول علیرضا قزوه «اگر بنا بود شاعران فقید در سیاهه برگزیدگان نباشند، چرا نام این شاعران در سیاهه است!؟»
آیا وقت آن نرسیده است که سهام بعضی از شاعران از کنگرهها و سکهها برای چند شعر نصفه و نیمه 20-15سال پیش قطع شود و آیا تفاوتی هست میان ایشان و درگذشتگان؟
سؤال دیگر به چگونگی نگاه برگزارکنندگان به محتوای آثار بازمیگردد. جشنواره شعر فجر در دوره گذشته، برگزیدگان خود را در بخشهای محتوایی برمیگزید و تنها یک بخش را به موضوع آزاد و البته یک بخش را نیز به شعر کودک و نوجوان اختصاص داده بود اما برگزارکنندگان در این دوره با حذف موضوع از جشنواره، بهنظر به سمت حرکتی آوانگارد در دل دولت نهم رفتند و اعلام کردند که نگاه ایشان به محتوا بسیار گسترده است و برگزیدگان را بر مبنای قدرت ادبی آثار برخواهند گزید.
اما اعلام برگزیدگان نشاندهنده آن است که تقریبا شاعرانی که نام خود را در زمره شاعران انقلاب ثبت نکردهاند به عمد یا غیرعمد از قلم افتادهاند و بهواقع اگر در جشنواره گذشته یک بخش به موضوع آزاد اختصاص داشت، در این جشنواره خبری از همان یک بخش هم نیست و جز چند نام، میتوان گفت برگزیدگان همه با نگاه به شعرهای انقلابی و موسوم به متعهد انتخاب شدهاند.
از طرف دیگر نگاهی به سیاهه برگزیدگان، گویای یکجانبه نگری هیئت انتخاب در برخورد سبکی با اشعار و شاعران نیز هست. تعداد قابل توجهی از برگزیدگان بدون درنظرگرفتن روابط، نامهایی هستند همطراز و همه در متن ادبیات نئوکلاسیک دیروز و شاید امروز کشور. این در حالی است که بسیاری از نامها از قلم افتادهاند؛ نه خبری از جریان شعر موسوم به دهه 70 و 80 هست نه غزل متفاوت و پستمدرن در این بین نمایندهای جز همان یک نفر معروف دارد و نه حتی حق شعر سپید متعهد و اجتماعی- آنگونه که باید- ادا شده است.
این مسئله در نگاه به برگزیدگان بخش جوان غوغا میکند. البته میتوان گفت با توجه به اجتناب سهوی(!) گردانندگان برای انتشار آثار جوانان برگزیده، قضاوت درباره آثار آنان دشوار است اما آثار خواندهشده در اختتامیه و نامهای آشناتر و آثار پیشتر ارائهشده برگزیدگان بخش جوان موید این مطلب است که جشنواره در بخش جوان، بهویژه در بخش شعر کلاسیک، تنها به آثار نیمههندی، با جهانبینی کاملا سنتی و نمادگرایی افراطی و کلیشهشده یا عاشقانههایی غیرامروزین روی آورده است.
دیگر سخن آنکه از سعهصدر و مناعتطبع اعضای شورای سیاستگذاری و به ویژه دبیر جشنواره بعید بود که بپذیرند که بهعنوان برگزیده معرفی شوند. من قصد ندارم این اهمال را به مقاصد مالی و اعتباری این شاعران پیشکسوت ربط دهم اما امیدوارم ایشان نیز بپذیرند که وقتی بناست جشنوارهای را برگزار کنی، اول باید نام خود را از میان نامزدهای دریافت جایزه خط بزنی تا حداقل دیگر در این میانه پرشوروشر، خود ذینفع نباشی.
امیدوارم نام دبیر و اعضای شورای سیاستگذاری تنها به علت اصرار وزیر و معاون فرهنگیاش در میان برگزیدگان باشد هرچند این اصرار نیز توجیه موجهی برای این بیدقتی نمیتواند باشد.
البته همه این انتقادها زمانی معنیدار خواهد بود که انتظار داشته باشیم جشنواره شعر فجر نیز مانند سایر همتایان فجری خود جشنوارهای از آن همه نگاههای هنری باشد؛ انتظاری که از سالهای گذشته و بهطور مثال با سخنان «دکتر محمود اکرامیفر» در ذهن علاقهمندان به شعر چشمک زد. اما به ظاهر این هدف در جشنواره سوم به دست فراموشی سپرده شده یا اصولا از ابتدا در دستور کار نبوده است.
ای کاش گردانندگان این جشنواره از همان ابتدا، دایره محدود خود از شعر پسندیده و حتی خودمانی را ترسیم میکردند تا خیل عظیم بیرونماندگان از این دایره که احتمالا همه غیرخودی به حساب میآیند چشمانتظار نمیماندند و حساسیتها هم بر این جشنواره کمتر میشد؛ شاید آن وقت هیچکدام از ما انتظاری از این جشنواره نداشتیم و در برابر خبر کوتاه اعلام اسامی برگزیدگان تنها شانهمان را بالا میانداختیم و میگفتیم: « به ما چه؟!» شاید این بیتفاوتی برای گردانندگان نیز مفیدتر بود و برای شعر... شاید!