زمانی که خشکشویی در ایران رایج شد، معمولاً به‌عنوان شغلی تشریفاتی به آن نگاه می‌کردند، علت هم آن بود که اغلب افرادی با وضعیت اقتصادی بهتر به آن مراجعه می‌کردند.

خشکشویی

همشهری آنلاین - فتانه فرهادی: کم‌کم این نوع نگاه تغییر یافت و اقشار مختلف مشتری خشک‌شوی شدند؛ حرفه‌ای که مختص شهرهای بزرگ است. خشکشویی ژاندارک نرسیده به میدان منیریه بیش از ۹۰ سال از فعالیتش می‌گذرد. «علیرضا نجف‌زاده» ۲۵ سال است که به‌طور ثابت پذیرای مشتریانی نه تنها از محله منیریه بلکه از محله‌های دیگر و حتی سایر مناطقی است که به خشکشویی او می‌آیند. آنچه در ادامه می‌خوانید حاصل گفت‌وگوی ما با این خشکشویی قدیمی است.

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

با اینکه ساعت از وقت ناهار گذشته بود اما بساط سفره کوچکش تازه پهن شده بود. از لباس‌هایی که در داخل مغازه با نظم خاصی آویزان شده بود، جای تعجب نداشت؛ به هر حال کار مشتری ارجح بر ناهار است. علت اینکه لباس مشکی بر تن داشت را پرسیدم. می‌گوید: «با جناقم ۲۰ روزی می‌شود که به رحمت خدا رفته است. او صاحب این مغازه بود. از بچگی در همین مغازه شاگردی می‌کرد. آن زمان رسم بود که وقتی استاد می‌دید شاگردش فنون لازم را در کارش آموخته و ۱۰ تا ۱۲ سال را هم در مغازه گذرانده است، دکان را به او می‌داد. به همین دلیل باجناقم هم مغازه را از استاد تحویل گرفت.»

اما علیرضا نجف‌زاده از اول در خشکشویی مشغول به کار نبوده. بلکه در بازار چند شغل را تجربه کرده. در این‌باره می‌گوید: «معلم خیلی خوبی داشتم. می‌گفت شما مکتب را آمدی باید در کار بازار دانشگاهت را هم بگذرانی. زمانی که کم‌سن و سال بودم به همراه دوستانم می‌رفتیم میدان رباط‌کریم یک کیسه خیار می‌گرفتیم به همان قیمت خرید می‌فروختیم تا به اصلاح سرو کله زدن با مشتری را یاد بگیریم. بعدها کارم همین شد؛ در بازار کار می‌کردم تا زمانی که وارد خشکشویی شدم.»

‌کار در خشکشویی

اما کار در خشکشویی ژاندارک برایش از آنجا شروع می‌شود که «خلیل رفعت» باجناق علیرضا نجف‌زاده از وی می‌خواهد تا مدتی در خشکشویی به جای او مشغول شود. ۶ماه می‌گذرد. نجف‌زاده ادامه می‌دهد: «چم و خم کار را یاد گرفتم و بر کار مسلط شدم. وقتی باجناقم برگشت و وضعیت را دید، گفت این شما و این هم مغازه. من هم کارهای زیادی انجام می‌دادم و در نهایت در خشکشویی ماندگار شدم.»
خشکشویی از زمان‌های قدیم در ایران وجود داشته است. نجف‌زاده در این‌باره می‌گوید: «از ۴۵ سال پیش به یاد دارم که مادرم می‌گفت کت خودت و پدرت را به خشکشویی داده‌ام؛ برو بگیرشان.»

۹۰ سال از فعالیت خشکشویی «ژاندارک» می‌گذرد | رمز کارم مشتری‌مداری است

باید از خودت ابتکار داشته باشی

حالا سال‌هاست که اهالی محل می‌دانند خشکشویی ژاندارک رأس ساعت ۸ صبح کرکره را بالا می‌کشد تا ساعت ۲۲. اما هنوز هم همسایه‌ها و هم مشتریان با تعجب نگاه می‌کنند وقتی که نجف‌زاده برای گرفتن البسه مشتری، به پای ماشین می‌رود و قبل از پیاده شدن از ماشین سفارش آنها را تحویل می‌گیرد. خودش این را از رموز کارش می‌داند. در واقع مراحل کارش هم از همین‌جا شروع می‌شود. پس از تحویل گرفتن، فاکتور و شماره می‌کند. لباس پس از شستن، اتو کردن و کاور در نهایت آماده تحویل می‌شود. کار او هم مانند بسیاری از شغل‌ها فوت و فنی دارد. در این‌باره از سختی کارش می‌گوید: «کارمان سخت است باید از خودت ابتکار داشته باشی. اتو در کار ما خیلی مهم است.

باید در استفاده از دستگاه اتو حرفه‌ای باشی. ۲ تا ۳ هزار نفر از گذشته تاکنون آمده‌اند مدت کمی کار کرده بعد رفته‌اند. برخی‌ها فکر می‌کنند لباس در خشکشویی آب می‌خورد در حالی که در قسمت خشکشویی به آن دارو می‌زنند. داروها هم وارداتی است که بعضی وقت‌ها به دست آوردنشان خیلی سخت است. باید فوت و فن لازم را به کار ببری تا با مخلوط کردن یکسری داروها بتوان در صورت نبود مواد اصلی، جایگزینی برای آنها پیدا کرد. باید بدانی که هر لکه چگونه پاک می‌شود. در گذشته دستگاه‌ها نفتی، تلمبه‌ای، سپس گازوئیلی و بعد گازی شدند. اما امروزه دستگاه‌های مجهز و پیشرفت‌های آمده است. استفاده از این تجهیزات نباید باعث شود که هزینه آنها را از مشتری بگیریم.» او وقتی در کارش احساس آرامش می‌کند که به گفته خودش‌کاری را که دیگران نتوانسته‌اند انجام دهند و نزد او می‌برند، به خوبی و براساس تجربه‌اش از پس آن بر می‌آید.

تلاش کرده‌ام راهنما و مشاور خوبی برای همسایه‌ها باشم

علیرضا نجف‌زاده منطقه و مردم محله را خوب می‌شناسد. ۲ فرزند دارد. خودش در همین محله به دنیا آمده درس خوانده و بزرگ شده است. دوره دبیرستانش را در دبیرستان نقش‌جهان گذرانده که حالا به پاساژ المپیک تبدیل شده است. از گذشته تاکنون هر مشکلی که برای همسایگان پیش می‌آمد با دلسوزی راهنمایی‌شان کرده است.

درباره محله‌اش این‌گونه می‌گوید: «نباید این را نادیده گرفت که همسایه‌ها در گذشته خیلی به داد هم می‌رسیدند. همه بازاری و متدین بودند. اما بعد عده‌ای جابه‌جا شدند. عده‌ای فوت کردند و وراث‌شان خانه را فروختند. جز یک کتابفروشی و آرایشگاه مردانه که از گذشته باقی مانده است و وراثشان آن را حفظ کرده‌اند. در گذشته اینجا راسته نردبان‌سازی و چهار پایه بود و بعدها به لوازم ورزشی تبدیل شد. اما اینها باعث نمی‌شود که صفا و صمیمیت به کلی از محله رخت بر بندد.»

با دیدن برخی از پارچه‌ها و لباس‌ها به خوبی می‌توان فهمید که احتمالاً مربوط به امروز و دیروز یا هفته یا ماه گذشته نیست. لبخندی می‌زند و می‌گوید: «بله همین‌طور است. لباس‌هایی از ۱۰ تا ۱۵ سال گذشته هنوز وجود دارد. به هر حال ما امانتدار مردم هستیم مگر در مواردی که آن لباس یا آن پارچه پوسیده شود.»تقریباً خشکشویی‌های زیادی وجود دارد که به همین نام فعالیت می‌کنند. نجف‌زاده در این‌باره می‌گوید: «ژاندارک زنی انقلابی بود که در انقلاب فرانسه او را در آتش‌سوزاندند. خشکشویی‌ها و حتی سالن‌های آرایش و پیرایشی‌ای هستند که اسم ژاندارک را دارند اما ربطی به یکدیگر ندارند.»

______________________________________________________________

منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۱ در تاریخ ۱۳۹۳/۶/۱۲

کد خبر 769726

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha