مجموع نظرات: ۴
دوشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۲ - ۲۳:۵۹
۰ نفر

گویند سر اوست که در شوشتر مدفون است و باقی اعضای او عضوعضو در بلاد متفرق گردید.» این سرنوشت عبدالله بن الحسن از نوادگان امام‌سجاد(ع)، در کتاب تذکره شوشتر است.

امامزاده عبدالله

همشهری آنلاین: عبدالله که از مردان خدا و مبلغان او بود، در جنوب ایران به دام ماموران خلیفه افتاد و چنانکه رسم رایج حاکمان آن عصر بود، سر از تنش جدا شد و اندامش شرحه شرحه. اندام عبدالله(ع) را در شهرهای مختلف پراکنده کردند تا مخالفان فکر اعتراض از سر بیرون کنند. اما ماموران حکومتی برای دریافت صله خوش خدمتی‌شان باید سر را برگرفته تا نزد والی خود برند. پس سر عبدالله(ع) را در توبره کردند و به راه افتادند تا در میانه راه «مرور ایشان به شوشتر افتاد...

ماموران خلیفه خسته از پیچ و تاب‌های راه و کلافه از آفتاب سوزان جنوب ایران به شوشتر رسیدند و در خانه پیرزنی که بعدها اهل شوشتر او را بی‌بی گزیده نامیدند، اقامت کردند. هرچند ماموران در انجام ماموریت عجله داشتند؛ اما خستگی راه امانشان نداد و در دم به خوابی عمیق رفتند.

در این میان گذر پیرزن صاحبخانه به اندرونی افتاد و نگاهش به توبره. کنجکاوی پیرزن را مجبور کرد که نگاهی میان توبره بیندازد و چشم در چشم عبدالله بن حسن شود. بی‌بی سراسیمه آنچه را دیده بود، نشان نوجوانش ابراهیم داد. ابراهیم که در کوچه پسکوچه‌های شوشتر چیزهایی از ماجرای شهادت عبدالله و مامورانی که به سمت دارالخلافه می‌رفتند شنیده بود، صاحب سر را شناخت و به مادر پیشنهاد داد تا سر او را بریده و به جای سر مبارک میان توبره بگذارد. با این کار سر در شوشتر می‌ماند و به احترام به خاک سپرده می‌شد. بی‌بی نگران و مردد بود و ابراهیم مطمئن و مصمم.  

عبدالله جزایری در ادامه روایتش از شهادت عبدالله بن حسن(ع) می‌نویسد: «ایشان بریدند و چنین کردند». تا قبل از نگارش تذکره شوشتر به قلم عبدالله جزایری، در هیچ متن تاریخی خبری از عبدالله سربخش و مادرش نیست اما از این پس تقریبا هر کتابی که در تاریخ و جغرافیای این شهر نوشته شده، به اعتبار علامه عبدالله جزایری، داستان شهادت امامزاده را کلمه به کلمه تکرار کرده است. وجود مقابری در همسایگی ضریح امامزاده که شوشتری‌ها به ابراهیم و مادرش نسبت می‌دهند اسناد مکمل این حکایت است.

اینجا سر سرداری تنها در خاک خفته

 محبوب‌ترین پیر شهر

دکل‌های همیشه سوزان نفت، گاومیش‌های نه چندان پروار و خانه‌های سر هم شده از خشت و فلز می‌آیند و می‌روند تا جاده خاکستری رنگی که از اهواز شروع شده بعد از یک ساعت و اندی پای تکه سنگ بزرگی به نام شوشتر برسد. بارگاه عبدالله بن حسن درست در ورودی شهر و بر بالای تپه‌ای سنگی با گنبد کله قندی شکل سفیدرنگی نشان شده است. عبداللهی که برخلاف بسیاری از امامزادگان مقیم ایران از اعقاب امام موسی بن جعفر(ع) نیست و نسبش به امام زین العابدین(ع) می‌رسد.  

در گذشته نه چندان دوری که حصار بالابلند شهر همچنان سرپا بود، امامزاده درست در متنهی الیه جنوبی شهر و در پناه دیوار خشتی حصار قرار داشت. در خارج حصار هم در نهری فرعی، بخشی از آب کارون دیواره خشتی را همراهی می‌کرد. کارون به همراه حصار خشتی ساسانی، پاسداری از شوشتر، مردمان خونگرم و آسیاب‌های گردانش را در برابر مهاجمان برعهده داشتند. با این حساب مسافرانی که قصد گذر از حصار و ورود به شهر را داشتند باید راه یکی از شش‌دروازه شهر را در پیش می‌گرفتند. یکی از این شش دروازه، دروازه‌ای بود که رو به پل «لشکر» باز می‌شد و مسافران را به امامزاده نزدیک می‌کرد.

صحن امامزاده زوار بی‌شماری دارد و یک حوض مختصر و مفید و خادمی که روی یکی از گوشه‌های حوض ستاره‌ای شکل نشسته و دستش را سایبان چهره آفتاب سوخته‌اش کرده و می‌گوید که حرم امامزاده هیچ وقت از جمعیت خالی نمی‌شود؛ به‌خصوص روز عاشورا که تمام شوشتر به نیت زیارت عبدالله بن الحسن(ع)، به بلندی سرسخت جنوب شهر می‌آیند.  

سوگواری عاشوراییان شوشتر در ایام محرم ترتیب و آداب خاصی دارد. دسته‌های زنجیز زن و سینه زن، حجره‌های روان بر دوش عزاداران و سواران اشقیا و اولیا که با شمشیرهای آخته در نبردند و روز هشتم به سمت مقام عباس(ع) روان می‌شوند. مکانی که به اعتقاد محلی‌ها قدمگاه حضرت ابوالفضل(ع) است. مردمان، تاسوعا را مهمان براء بن مالکند که اولین شهید اسلام در ایران است و عاشورا، سوم و اربعین شهدای کربلا را نزد امامزاده عبدالله(ع) می‌گذرانند.  

شوشتر چنان از امامزاده‌ها، تکایا و اماکن مذهبی غنی است که بسیاری به آن شهر «چهل پیر» گفته‌اند. اما به گواه جمعیتی که یک دم حرم را رها نمی‌کنند و به هر بهانه‌ای خودشان را پای گنبد پله‌ای می‌رسانند، عبدالله محبوب‌ترین پیر شوشتر است.

اینجا سر سرداری تنها در خاک خفته

بارگاه خوزستانی

گنبد کله قندی خوزستانی الاصل ـ این محبوب‌ترین پیر ـ بر بالای پایه‌ای از سنگ ایستاده، یکی از آن گنبدهایی است که جهانگردانِ دوربین به دست برای گرفتن عکس یادگاری باید یا به ایران سفر کنند یا به گستره تاریخی ایران؛ عراق. خبره‌های فن این گنبدهای پله پله‌ای را «اُرچین» می‌گویند. ظاهرا سازندگان زبردست ارچین‌ها هدفی جز کاهش گرما و دوری از آفتاب تابان خوزستان نداشته‌اند.

گچی که سرتاپای کله قندی گنبد را گرفته، گرما را پس می‌زند و پله‌هایی که در ۱۲ حلقه دور گنبد نشسته‌اند، در جهت تابش آفتاب ایجاد سایه می‌کنند و آفتاب را می‌شکنند. دریچه‌های تن گنبد، میان دو پوسته رویی و زیرین می‌چرخند و گرما را همراه خود بیرون می‌برند.  

بنای آرامگاه یک عمارت مربع شکل است با دو مناره در دو کنج و مناره‌های دورافتاده از گنبد انگار در وسط راه ناگهان تمام شده‌اند. کبوترها یک دم دو مناره را رها نمی‌کنند، باید شهر از آن بالا دیدنی‌تر باشد. تنها قسمتی از مناره‌ها و بنا بهره‌ای از قطعات براق کاشی برده‌اند؛ چراکه با آفتاب تابان  خوزستان انعکاس نور روی کاشی‌ها چشم هر زائری را می‌زند و معماران کاربلد روکشی از سنگ مات را به کاشی الوان ترجیح داده‌اند.

ایوان بنا سراسر سفید است و تنه گچی‌اش پر است از گچ‌کاری‌های ظریف. بین گچ‌کاری‌ها می‌توان آرزوها و امیدهای زوار دست به قلم را دید. بین نوشته‌های خودکاری و ماژیکی یکی از خدا شفای خواهر بیمارش را خواسته و دیگری آرزوی وصال دو نامی را دارد که در کنار هم نوشته شده‌اند.

اینجا سر سرداری تنها در خاک خفته

زیر گنبد سفید

از در چوبی ایوان که بگذری، سیاهی چشمت را پر می‌کند اما به سرعت تعدادی زائر ایستاده به نماز، داخل نمازخانه‌ای معطر به بوی عود ظاهر می‌شوند. نمازخانه یک سقف گنبدی شکل کم خیز دارد و دو اتاقک کوچک که یکی آرامگاه بی‌بی گزیده، مادر ابراهیم سربخش است و دیگری محل دفن احمد ابن معیر مسافر که گویا دانشمندی است از اهالی قرن هفتم. ۱۰۰ متری آن‌طرف‌تر هم جایی بین مقبره امامزاده و حصار تاریخی شهر، تن بی‌سر ابراهیم آسوده است. تا اواخر دهه ۶۰ ابراهیم هم صاحب یکی از همین گنبدهای خوزستانی بود اما حالا جز سنگ قبری ساده، برای ابراهیم نشانی باقی نمانده است.

درست در انتهای نمازخانه معطر، طاقی ضربی میان حاشیه‌ای از کتیبه‌های سنگی قرار دارد. تزئینات سنگی امامزاده نمونه حجاری‌هایی است که در صحن و شبستان مسجد جامع کهن شهر هم کار شده است. ظاهرا در گذشته نه چندان دور استفاده از سنگ رسم رایجی میان معماران شوشتری بوده است. طاق سنگی درست در انتهای نمازخانه، ضریح طلایی رنگی را قاب کرده است. عبدالله جزایری در «تذکره شوشتر» صاحب ضریح طلایی رنگ را عبدالله بن الحسن، از نوادگان امام سجاد(ع) معرفی می‌کند و قاضی نورالله شوشتری در مجالس المومنین او را از «اکابر ذریه سید المرسلین» می‌داند و در فضل و طهارت مشابه جدش امام زین العابدین(ع). 

بالای سر عبدالله بن الحسن و روی پوسته داخلی گنبد، پرندگانی چون طوطی و طاووس میان گل‌ها و سروهای نقاشی شده خودنمایی می‌کنند. کتیبه‌های تاریخی حرم بانی بنای اولیه امامزاده را المستنصر، خلیفه عباسی معرفی کرده‌اند اما ساختمان بارها تجدید بنا شده است. در این میان ظاهرا سهم شیخ محمود وکیل‌الدوله که در عهد شاهان صفوی می‌زیسته، بیشتر از بقیه بوده است. سادات حسینی و مرعشی شوشتر هم بعدها به بنای صفوی عمارت‌هایی اضافه کرده‌اند و در این میان گنبد خوزستانی امامزاده همچنان قدیمی‌ترین بخش عمارت است.  

در خوزستان باغملکی‌ها هم مقبره‌ای دارند که به عبدالله بن الحسن نسبتش می دهند؛ البته به تن بی سر او. در ایامی که امامزاده به شهادت رسید، سر سادات شهید را برای عرضه به حکام مثل عبدالله(ع) از تنشان جدا می‌کردند. اما قاتلان عبدالله (ع) با قتل او نه تنها یاد فرزند امام سجاد(ع) را از خاطره‌ها پاک نکردند، که او را در این سرزمین منتشر و تکثیر کردند. حالا امامزاده عبدالله بن الحسن در ایران چندین مقبره دارد و زائرانی بسیار.

کد خبر 771098
منبع: سرزمین من

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha