همشهریآنلاین - پروانه بندپی: روانشناسان معتقدند یکی از دلایل مهم بالا بودن آمار طلاق در یک جامعه، عدم آگاهی افراد درباره روابط عاطفی است که از آن به «سواد عاطفی» یاد میشود.
همانطور که برای ماهر شدن در هر حوزهای سعی میکنیم اطلاعات آن حوزه را به دست بیاوریم، در برقراری و تقویت روابط عاطفی نیز باید مدام در معرض آموزش باشیم و یاد بگیریم.
سواد عاطفی به ما کمک میکند تا احساسات خود را به درستی و به موقع به طرف مقابل بروز دهیم، به جای قهر و دعوا و فریاد زدن با او گفتگو کنیم و به یک راه حل مناسب برسیم، از کاه کوه نسازیم، عذرخواهی را بلد باشیم و این کار برایمان سخت نباشد، مراجعه به روانشناس و مشاور در مواقع لزوم را ضروری بدانیم و آن را موضوعی تجملی یا بیهوده و غیرضروری به حساب نیاوریم، تا مشاجرهای پیش آمد، راه حل طلاق را انتخاب نکنیم، پیش از ازدواج بدانیم قرار است با چه فردی وارد رابطه شویم و چه فردی مناسب ما است، مراقب رابطه باشیم و پرونده مراقبت از آن را بعد از ازدواج مختومه نکنیم.
سواد عاطفی چیست؟/ آیا ما در روابط عاطفی باسوادیم یا بیسواد؟
دکتر علیرضا تبریزی، روانشناس، مشاور خانواده و مدرس حوزه روانشناسی در گفتگو با همشهری آنلاین، در تعریف «سواد عاطفی» میگوید: سواد عاطفی یعنی این که شما بدانید چگونه عواطف و احساسات خود را کنترل و اداره کنید و چگونه آن را نشان دهید. با آموختن سواد عاطفی، یاد میگیرید احساسات خود را در زمان و مکان مناسب ابراز کنید و دیگران را تحت تاثیر قرار دهید.
این روانشناس میگوید: بخش مهمی از علت طلاق به ناآگاهی زوجین در حوزه عاطفی برمیگردد. به نظر من بزرگترین مشکل کشور نه اقتصاد است، نه مدیریت و نه سیاست. بزرگترین مشکل کشور ما آموزش است. ما در هیچ حوزهای آموزش کاربردی نداریم و ندیدهایم. مثلا در حوزه خانواده ما نمیدانیم چه سنی مناسب ازدواج است، با چه شخصی باید ازدواج کنیم، با چه کسی ازدواج کنیم احتمال شکست وجود دارد، با چه کسی خوشبخت میشویم، چند فرزند به دنیا بیاوریم، کی فرزند به دنیا بیاوریم، کی فرزند دوم را به دنیا بیاوریم و ... . متاسفانه سیاستگذاران هم عمدتا تخصصی در این زمینه ندارند.
دکتر تبریزی میگوید: یکی از مهمترین آموزشها روابط زوجین است. و البته این که چه نهادهایی مسئولیت آموزشها را بر عهده بگیرند هم مهم است. یکی از این نهادها صداوسیما است. البته باید ببینیم صداوسیمای ما رسانهای موفق هست که نوجوانان و جوانان رغبت کنند پای آموزشهایی بنشینند که درباره رابطه درست برقرار کردن و ازدواج و ... است یا نه؟ یکی دیگر از مهمترین مراجع، آموزش و پرورش است. ما از سنین خیلی پایین باید یک سری تمرینها را درباره ازدواج درست و فرد مناسب ازدواج و ... آرامآرام یاد بگیریم و شروع کنیم. البته خیلی از این آموزشها عمدتا در مدارس ارائه نمیشود.
این مشاور خانواده ادامه میدهد: اوج این داستان در نوجوانی است که خیلی از بچهها اغلب درگیر عشق و عاشقی میشوند. در این سنین باید آموزشهای مناسب را حتما به آنها بدهیم. آموزشهایی مثل فرد مناسب کیست، سن مناسب رابطه و ازدواج چه زمانی است، و ... . کمی جلوتر در دبیرستان و قبل از ورود به دانشگاه و حتی بعد از ورود به دانشگاه، این نیاز خیلی بیشتر میشود. از همان ترم اول دانشگاه باید به دانشجو آموزش داده شود که با چه شخصی وارد رابطه شوید که احتمال موفقیتتان بیشتر باشد؟ آیا اگر فقط با فرد پولدار یا فرد زیبارو ازدواج کنید، لزوما زندگی خوبی خواهید داشت؟
فرهنگ مراجعه به روانشناس و مشاور را جا بیندازیم
دکتر تبریزی میگوید: این آموزشها که اشاره کردم، مربوط به خارج از خانواده است. یک سری برنامههای آموزشی هم داریم که مربوط به داخل خانواده میشود. مهمترین اتفاقی که باید در خانواده رخ دهد، چیزی است که در روانشناسی به آن میگوییم «یادگیری مشاهدهای». در یادگیری مشاهدهای فرد میبیند و یاد میگیرد. برای آن که فرزند ما در آینده دچار مشکلات عاطفی نشود و از حالا بتواند از طلاق پیشگیری کند، باید سواد عاطفی را در خانه به فرزندان آموزش دهیم. آن هم نه آموزش مستقیم، بلکه آموزش مشاهدهای. یعنی والدین جلوی بچه ها مناسبات عاطفی خود را حذف نکنند و بچه مهر میان آنها را ببینند، برای هم برنامه سورپرایز تولد بگیرند، برای خودشان دو نفر وقت بگذارند. مثلا با هم بیرون بروند، رستوران بروند، پیادهروی بروند یا هر برنامهای که برای هردوی آنها لذتبخش است. ما به مراجعین خود توصیه میکنیم که برای خود برنامه دونفره تفریح داشته باشند. فقط خودشان دوتایی. اینها میشود آموزشهایی که بچهها به طور غیرمستقیم یاد میگیرند.
این مدرس حوزه روانشناسی ادامه میدهد: توصیه دیگر ما به والدین این است که وقتهایی بنشینند راجع به مشکلات جلوی بچهها و با هم حرف بزنند و بچهها ببینند که مادر و پدرشان با هم گفتگو میکنند بدون آن که دعوایشان شود. یا اگر دعوا و قهری بین آنها پیش فرزندان پیش آمد، جلوی چشم بچهها هم عذرخواهی و آشتی کنند. به این ترتیب این موضوع ملکه ذهن فرزندان میشود و آنها هم در بزرگسالی وقتی وارد رابطه عاطفی میشوند، یاد گرفتهاند که به جای دعوا، طلاق، قهر یا هر کار آسیبزای دیگری، اول گفتگو کنند و مسائل خود را از طریق گفتگو حل کنند. با همین آموزشهای به ظاهر ساده میتوان آمار طلاق را هم پایین آورد. البته تا جایی که دلایل طلاق مربوط به بیسوادی عاطفی باشد. چون طلاق دهها علت دارد.
دکتر تبریزی اضافه میکند: جا انداختن فرهنگِ مراجعه به روانشناس و مشاور هم میتواند کمک خیلی بزرگی به زوجها قبل و بعد از ازدواج کند. زوجها میتوانند برای افزایش سواد عاطفی خود کلاسهای مختلف روانشناسی و خودشناسی بروند، در کارگاههای مختلف شرکت کنند، کتابهای خوب بخوانند.
او میگوید: فرهنگ مراجعه به مشاور و روانشناس در کشور ما خیلی بهتر از قبل شده اما هنوز خیلی از افراد اصلا لزوم مراجعه به روانشناس و مشاور را درک نمیکنند و هنوز جای کار دارد. البته روشهای روانشناسان و مشاوران هم باید کاربردی باشد. وگرنه صرفا پیش روانشناس رفتن گرهی را باز نمیکند. هرچقدر آموزشهای روانشناسها کاربردی باشد، فرهنگسازی مراجعه به روانشناس هم بهتر جواب میدهد. خیلی از همکاران ما آموزشهای کاربردی به مراجعین خود ارائه نمیدهند. حتی رسانهها. فرد، مطلبی را درباره روابط عاطفی در رسانه میخواند، اما در انتها متوجه نمیشود که دقیقا چه کارهایی باید انجام بدهد تا آگاهیاش ارتقا پیدا کند و رابطهاش با شریک زندگیش بهتر بشود. بعضی از توصیههای روانشناسها علمی نیست و من به عنوان روانشناس، این نقد را به برخی از همکاران خودم وارد میدانم.
از کجا بدانیم پیش چه مشاوری برویم؟/ خانمها و آقایان باید ویژگیهای جنسیتی همدیگر را بشناسند
این مشاور خانواده در پاسخ به این سوال که از کجا بدانیم پیش چه روانشناس و مشاوری برویم. چون خیلی از مردم این را نمیدانند، میگوید: معرفی اطرافیان خیلی مهم است. توصیه اول ما این است که از دور و بریهای خود درباره مشاور خوب بپرسند و این که آنها جواب گرفتهاند یا نه. درضمن مشاور و روانشناسی که پیشش میروند، باید حتما پروانه کار از سازمان نظام روانشناسی داشته باشد. رزومه موفقی هم داشته باشد.
دکتر تبریزی میگوید: فعلا باید این فرهنگ را جا بیندازیم که زوجها پیش روانشناس و مشاور بروند و یاد بگیرند. حتما نباید مشکل خاصی پیش بیاید و کار به مشاجره و دعوا و قهر بکشد تا پیش مشاور و روانشناس بروند. دو نفر که دو فرهنگ متفاوت دارند، باورها و رفتارهای مذهبی متفاوت دارند، عادتهای متفاوتی دارند، قرار است سالها زیر یک سقف زندگی کنند. پس لازم است که خیلی چیزها را یاد بگیرند تا بتوانند تفاوتهای همدیگر را بپذیرند و کمتر به مشکل بربخورند. حداقلش این است که ویژگیهای مردانه و زنانه را بشناسند، خانمها بدانند که مردها چه ویژگیهایی دارند، چطور باید به حرفهای آنها گوش کرد. آقایان هم باید همین روال را در برابر خانمها داشته باشند تا اوضاع و احوال را بهتر کنند. وگرنه رابطه به خودی خود که حفظ نمیشود و بادوام نمیماند. باید مدام در معرض آموزش و یادگیری بود. برای داشتن یک رابطه موفق، این یک اصل است.
این روانشناس همچنین درباره تاثیر کتاب در ارتقای سواد عاطفی میگوید: کتاب هم خیلی موثر است اما اولا کتاب آن قدر گران شده که با هزینه جلسات مشاوره برابری میکند و دوم این که کتاب هم باید مبنای علمی داشته باشد تا موثر و کمککننده باشد. وگرنه ممکن است ما را از هدف دورتر کند.
نمره ایرانیها در سواد عاطفی چند است؟/ داشتن رابطه خوب، زحمت و تلاش میخواهد
این روانشناس در پاسخ به این سوال که نمره ایرانیها در سواد عاطفی چند است، توضیح میدهد: معیار دقیق جهانی در این خصوص وجود ندارد اما یکی از فاکتورهای تعیینکننده، میزان طلاق در جامعه است. هرچند طلاق هم تنها فاکتور نیست. چون خیلی از اقوام را داریم که به شکل رسمی طلاق نمیگیرند یا طلاق نمیدهند اما از نظر عاطفی از هم طلاق گرفتهاند . این فرهنگ که با لباس سفید به خانه شوهر رفتی و باید با کفن سفید از آن خانه بیرون بیایی، در خیلی از اقوام هنوز هست. چون ما نباید دنبال ماندن اجباری در ازدواج باشیم. ما دنبال ازدواج خوب و خوشبخت شدن هستیم. قرار نیست که با ازدواج، تقاص گناهان خود را پس بدهیم. قرار است لذتی به لذتهای ما اضافه شود. ببینید هر حوزهای را شما یاد نگیرید، سخت است. شما لباسشویی هم بخرید اما کار کردن با آن را یاد نگیرید، لباسهایتان خراب میشود، لباسها تمیز نمیشوند، مصرف آب بالا برود، بعضا دچار برقگرفتگی میشوید.
تبریزی با تاکید بر لزوم آموزش دیدن برای داشتن رابطه سالم، میگوید: آموزش نه تنها در رابطه و خانواده، بلکه باید در همه چیز اولویت باشد. ما مدام از فقر و بیکاری میگوییم اما آموزش ندیدهایم که کارآفرینی کنیم. جوانان از دانشگاه فارغالتحصیل میشوند و تازه به این فکر میافتند که چه شغلی میخواهند داشته باشند، تازه به این فکر میکنند که کاری بلد نیستند. بنابراین آموزش، مقولهای بسیار بسیار مهم است. مثلا ما تحریم هستیم. اما کسی آموزش نمیدهد که چطور از این اوضاع رها بشویم. هوش اقتصادی ما باید آن قدر بالا برود که بتوانیم بیزینس کنیم، کارآفرینی کنیم. ما فقط ناراحتیم اما کاری نمیکنیم.
این مشاور خانواده میگوید: ما در خیلی از موارد از مراجعین میپرسیم که حالت در رابطه خوب است؟ میگوید نه. میپرسیم خب برای این حال بد چه کار کردهای؟ میگوید هیچ، میسوزم و میسازم. در حالی که برای زنده نگه داشتن رابطه تا روز آخر عمر باید زحمت بکشید و تلاش کنید. نمیشود منتظر ماند تا اتفاق خوب رخ دهد، یک نفر بیاید در خانه را بزند و بگوید این معجون را بخورید تا رابطهتان خوب شود، یا پولدار شوید، یا رابطهتان با فرزندتان خوب میشود. باید زحمت بکشید. هر خوشی و خوشبختی و هر اتفاق خوبی نیاز به زحمت کشیدن و آموزش دیدن دارد.
تبریزی تاکید میکند: البته آموزش باید سیستمی باشد نه فردی. در رویکردهای روانشناسی، ما رویکردی به نام رویکرد سیستمی داریم. در این سیستم گفته میشود که شما نمیتوانید یک فرد را به تنهایی تغییر بدهید یا آموزش دهید. باید سیستم بیشتر این آموزش ها را بدهد. سیستم یعنی ارتباطاتی که فرد با هر مجموعهای دارد. بخشی از این سیستم در مهدکودک است، بخشی در مدرسه و مربوط به آموزش و پرورش، بخشی هم به وزارت بهداشت و وزارت علوم و وزارت ارشاد و ... مربوط است.
این روانشناس در توضیح بیشتر میگوید: فرهنگسازی در کنار هم تعیینکننده و تاثیرگذار است و به تنهایی جواب نمیدهد. مثلا والدین نمیتوانند بگویند ما فرزندمان را آموزش دادیم و تمام. آن کودک فردا وارد مدرسه میشود و میبیند همسن و سالانش چیز دیگری میگویند. به این ترتیب همه آموزشهایی که پدر و مادر دادند، ممکن است در آن مرحله بیاثر و بیفایده شود و اصلا فرزند را دچار مشکلات بیشتری کند. یا فقط نمیتوانیم بگوییم کودک را در مدرسه آموزش بدهیم اما در خانه چیزی یاد نگیرد. پس آموزش باید همهجانبه باشد تا به نتیجه لازم برسد.
نظر شما