همشهری آنلاین، شقایق عرفی نژاد: در «بازپرس» به کارگردانی احمد معظمی، در کنار پروندههای فسادهای مالی بزرگ و وامهای کلانی که به عده ای داده میشود، داستان خانوادهای هم روایت میشود که برای یک وام ۱۵۰ میلیون تومانی که میتواند زندگیشان را نجات دهد، دستشان به هیچ جا نمیرسد. نقش پسر این خانواده را که سودای مهاجرت دارد، شهروز دل افکار بازی میکند. او همزمان نمایش «اوتول سورون» را با کارگردانی و بازی خودش در تماشاخانه ملک روی صحنه دارد. در این گفتوگو او از سریال بازپرس و نمایش اوتول سورون میگوید:
پیوستنتان به سریال بازپرس اصلا چطور اتفاق افتاد؟
احمد معظمی، کارگردان سریال، را سالهای سال است که میشناسم و به نظرم کارگردان خوبی است. وقتی هم که به من پیشنهاد بازی در این سریال را داد، خیلی خوشحال شدم. چون کارهای قبلی او را هم دیده بودم که قصه و تصاویر خوبی داشت و میشود گفت جزو پرمخاطبترین کارها بودهاند. یک بازیگر هم همین را میخواهد. با او کار کردم و در طول کار هم راهنماییهای درست برای بازیگری و متن داشت و خیلی محترم و خونسرد رفتار میکرد و تمرکز بالایی روی کار داشت. به همین دلیل برایم اتفاق خوبی بود که برایش بازی کردم.
از شخصیتی که بازی کردید، بگویید. مرتضی چه ویژگیهای شاخصی برای شما دارد؟
مرتضی یک جوان امروزی است که میخواهد کسب و کار و شغلی راه بیندازد، ولی خانوادهاش از نظر مالی ضعیف هستند. به پدرش فشار میآورد که پول اولیه کارگاه را به او بدهد و میگوید میتواند با این کار زندگیاش را تغییر بدهد. این درد خیلی از جوانهاست. فکر میکنم هر آدمی در خانواده و فامیلش نمونه چنین قصهای را دارد. پدرش شغل درستی ندارد. بازنشسته است و ویزیتوری میکند و درآمدی ندارد. صندوق بازنشستگی هم به او وام نمیدهد. میبینیم که وامهای میلیاردی داده میشود، ولی به آدمی مثل او چنین وامی پرداخت نمیشود. این خانواده زیر فشار قرار دارند. مرتضی هم ناخواسته فشار بیشتری میآورد. کاری که میکند از سر بدجنسی نیست، فکر میکند اگر کارگاه را بزند به نفع خود خانواده است. قصد اذیت کردن پدرش را ندارد.
یک جاهایی حتی دلش برایش میسوزد. میگوید خودت را تحت فشار گذاشتهای.
بله. حالا هرچقدر جلوتر برویم اتفاقت بیشتری میافتد و مخاطب بیشتر با او آشنا میشود.
به نظر میرسد این شخصیت خیلی استعداد این را داشت که تبدیل به نقش تیپیکال پسر ناخلف خانه بشود. از این نمیترسیدید که به این سمت برود؟
من او را به شکل شخصیت بازی کردهام، ولی درست است، هر لحظه میتوانست به سمت تیپ برود. ولی جلوتر تماشاگر اگر از خودش بپرسد، آیا این پسر حق دارد یا نه، یعنی ما کارمان را درست انجام داده ایم و به سمت تیپ نرفتهایم. فکر میکنم نقش طوری است که جوانان همسن و سال او از دید خودشان به او نگاه میکنند و همسن و سالان پدر او هم از زاویه دید او قضاوتش میکنند. در هر حال او دارد پدرش را قربانی میکند و خودش هم البته قربانی شرایط اجتماعی است که به او امکان نمیدهد، یک دستگاه برای کارگاهش خریداری کند.
رابطه اش با پدر هم قابل لمس است. پدری است که اگر پسر از خانه قهر میکند، دنبالش میرود و پسر هم سرش داد نمیزند که چرا دنبالم آمدهای و با او به خانه برمیگردد.
دقیقا. جلوتر سکانسهای جذابتری هم میبینید. میبینید که این پدر و پسر در چه اتفاقاتی درگیر میشوند. فکر میکنم سریال با جلوتر رفتن یک سر وصدایی بکند. چون خیلی قصه زیبایی دارد.
الان که در حال پخش است، فکر میکنید میشد چه چیزهای دیگری به نقش اضافه کنید؟
به نظرم درست کار کردهام. از نقشهایی است که جدا از این که خودم بازی اش کردهام، دوستش دارم. این را از سر خودخواهی نمیگویم. کارهایی هم بوده که بازی کردهام و گفتهام راضی نیستم. ولی اینجا به نظرم این شخصیت در قصه تأثیرگذار است و روند زندگی خانواده را عوض میکند. در حال حاضر از این نقش راضیام.
بازخوردها چطور بوده است؟
تا این جا خوب بوده است. من در تئاتر هستم و وقتی بچههای تئاتر میگویند سریال را دیدهاند، اتفاق خوبی است. چون بچههای تئاتر در حال اجرا و تمرین هستند و معمولا تلویزیون تماشا نمیکنند. ولی وقتی به من میگویند که سریال را دیدهاند، متوجه میشوم که کار دیده شده است و برای من خیلی جذاب است. سریالهایی بوده که کار کردهام و هیچکس اصلا درباره آن با من حرف نزده است، ولی خوشحالم که این کار حداقل در میان اطرافیان خودم دیده شده است.
کمیدر باره نمایشتان صحبت کنیم. اجرهای اتول سورون در تماشاخانه ملک چطور است؟
اجراهای ما در تماشاخانه ایرانشهر ۵ هزار تماشاگر داشت. بیشتر از این هم به دلیل این که سالن در اختیار گروه دیگری قرار میگرفت، نمیتوانستیم اجرا داشته باشیم. به هر حال تصمیم گرفتیم با این استقبال ۱۰ اجرا هم در تماشاخانه ملک داشته باشیم. چون نزدیک محرم میشویم دیگر نمیتوانیم بیشتر از ۱۰ اجرا داشته باشیم.
خیلیها معتقدند الان زمان اجرای کار کمدی نیست. ولی شما این کار را کرده اید. دلیلتان چه بوده است؟
من در زندگی شخصیام هم دوست دارم به مشکلات لبخند بزنم. ترحیح میدهم وقتی ماشینم تصادف میکند، لبخند بزنم و عبور کنم. روحیه من اینطور است. دوست دارم نگاه طنز به دنیا داشته باشم. در این شرایط هم که کرونا را پشت گذاشتیم با تمام مرگومیرهایی که داشت و همینطور شرایط اجتماعی که به وجود آمده، خواستم به نوبه خودم با کاری که روی صحنه میبرم، انرژی خوبی به تماشاگر بدهم. منظورم این نیست که کسی که تراژدی کار میکند، اشتباه میکند، ولی ترجیح من این است که با خنداندن تماشاگر حال خودم و او را بهتر کنم.
متن نمایش را باقر سروش برای شما نوشت یا پیش از این نوشته بود؟
نه. کاملا برای من نوشته بود. باقر سروش قلم بسیار خوبی دارد و برای این متن جایزه فجر را هم گرفت. داستان اولین ماشینی است که مظفرالدین شاه قاجار وارد میکند و حتی انقدر اتومبیل را دوست دارد که حرمسرایش را تبدیل به گاراژ میکند.
استقبال در تماشاخانه ملک چطور است؟
خوب است. در تماشاخانه ایرانشهر به دلیل بزرگی سالن ترس این را داشتیم که خالی بماند. ولی اینجا سالن کوچکتری است و اجرای محدودی داریم و استقبال هم خوب است.
نظر شما