دکتر محمود سریع القلم در نظریه پردازی توسعه میگوید: 6 اصل ثابت برای توسعه در تمام دنیا وجود دارد که با مطالعه تاریخ این کشورها میتوان دریافت که این 6 اصل در تمام آنها یکسان و ثابت بوده است. اصل اول از این اصول شش گانه« نظم» است. پسر پروفسور حسابی میگفت من از روی رفتار مرحوم حسابی میفهمیدم ساعت چند است. دوست روزنامه نگاری که به چین رفته بود میگفت هیئت ایرانی ملاقاتی با یک مقام دولتی داشت و راس همان ساعت مقرر، مدیر مذکور در اتاقش را باز کرد و از میهمانان خارجی خود استقبال کرد.
دوستی که برای ادامه تحصیل به سوئد رفته بود میگفت، یک ماه قبل کارشناس یک دانشگاه در گفتوگوی تلفنی به او گفته بود فلان روز فلان ساعت میآیی و بعد از20 دقیقه کار شما انجام میشود. او میگفت: من برای احتیاط نیم ساعت زودتر آنجا بودم ولی پذیرش نشدم و گفتند راس همان ساعت بیا،نه یک دقیقه کم و نه یک دقیقه زیاد. در حالی که در ایران وقتی میگوییم ساعت 10 جلسه است یعنی ساعت 10 ونیم آنجا باش و ما البته همیشه 11 میرسیم.
خوب تا اینجای قضیه همه ما توافق داریم، خیلیها وقتی به اروپا میروند از رعایت ساعات حرکت قطارها، هواپیماها یا باز و بسته شدن ادارات و فروشگاهها شگفت زده میشوند.ما هم دوست داریم که نظم را رعایت کنیم، چرا نمیشود ؟ لابد میگویید چگونه میتوان اساسا با این وضعیت ترافیک وقت شناس بود. میدانید که کلمه کلیدی ما برای دیر کردن در جلسات کاری یا قرارهای کاری «ترافیک » است.
البته بعضی وقتها، تنبلی و وقت نشناسی خود را نیز به گردن ترافیک میاندازیم ولی به هر حال بخش عمدهای از این استدلال درست است. خوب چرا ترافیک است ؟ چون اتوبان به اندازه کافی نداریم. چون تعداد خودروهای تولیدی مان بیشتر از ظرفیت خیابانهاست، چون زمانی که باید به مترو اعتبار میدادیم و قطار میخریدیم این کار را نکردیم، چون پارکینگ به اندازه کافی نساختیم و خیابانهایمان پارکینگ عمومی شده است. چون حداقلهای قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت نمیکنیم و رکورد دار تخلفات رانندگی در دنیا هستیم و البته در مقام نخست سرانه کشتههای تصادفات رانندگی قرار داریم و صحنههای رانندگی ایران در اینترنت بهعنوان تکه فیلمهای فان و سرگرمی به اشتراک گذاشته شده است. به عبارت خیلی صریحتر اگر به گوشه قبایمان بر نمیخورد باعث مضحکه عالم و آدم شدهایم و خودمان خبر نداریم.
رفتار عمومی ما در جامعه آیینه تمام نمای فرهنگ ما است؛ همان فرهنگی که همیشه به آن افتخار کردهایم و هر جا سخن از فرهنگ میشود برای خودمان نوشابه باز میکنیم و خود را سرآمد جهان میدانیم و البته مرکز جهان. در حالی که اگر کسی پایش را از ایران بیرون بگذارد میفهمد که ایران مرکز جهان که نیست هیچ شاید خیلیها حتی نام ایران را هم نشنیده باشند. حالا با این وضعیت توقع داریم در علم و تکنولوژی در مقام نخست خاورمیانه هم قرار بگیریم. البته میتوان به این هدف که در سند چشمانداز 20 ساله کشور نیز بر آن تاکید شده رسید منتهی رسیدن به قله علمی بدون اصلاح زیرساختهای فرهنگی غیرممکن است.
تا وقتی یاد نگیریم با همین وضعیت ترافیک باید وقت شناس باشیم، تا وقتی یاد نگیریم دق دلی پیچیدن یک خودرو جلوی ما را نباید سر ارباب رجوع خالی کنیم و باید یاد بگیریم دیگران را دوست داشته باشیم و به آنها احترام بگذاریم، میهمان نوازی را که به آن شهره هستیم در معابر عمومی هم پیاده کنیم؛ یعنی سادهترین قوانین راهنمایی و رانندگی را که همان رعایت حق تقدم باشد اجرا کنیم.باید یاد بگیریم که در تعالیم اسلامی مان نیز توصیه به تقوا و نظم همرده یکدیگر هستند. باید بدانیم که نظم، پایه توسعه در همه جوامع است.
تا وقتی در همین الفبای توسعه در جا بزنیم به مراحل بعدی گام نخواهیم گذاشت. ارتباط تنگاتنگی بین فرهنگ نظم و انضباط اجتماعی با توسعه علمی و فناوری کشورها وجود دارد. هر قدر درجه رعایت نظم در کشوری بیشتر باشد احتمال توسعه شتابانتر آن بیشتر میشود.
نظم یک امر درونی و ذاتی است. کسی که از چراغ قرمز عبور میکند از نظر ذهنی قبح تخلف را شکسته است. تا ذهن او اصلاح نشود او همچنان از چراغ قرمز عبور خواهد کرد. حتی اگر 10 بار یا 100 برابر جریمه شود. هر چند اگر جریمههای تخلفات اجتماعی آن قدر سنگین باشد که به ریسک تخلف نیارزد ممکن است بازدارنده و پیشگیریکننده باشد. اما چنین فردی حتی اگر به اجبار قوانین راهنمایی را رعایت کند در جای دیگری مثلا در کارش تخلف میکند، از کارش میزند و جواب درستی به مراجعان نمیدهد. یاد بگیریم که حتی اگر ساعت 12 نیمه شب بود و هیچ خودرویی هم نبود درصورت قرمز بودن چراغ راهنمایی از آن عبور نکنیم.
یکی از خانمهای همکلاسی دانشگاه میگفت برادرش پس از دهها سال اقامت در خارج برای بازدید به ایران آمده و قرار شده بود او به اتفاق یکی از فرزندان این فرد سری به محل کار همسر این دانشجو بزند. هنگام برگشت، با آب و تاب تعریف میکرده که من به دیدار شوهر شما در اداره رفتم و با هم چای خوردیم و نیم ساعت حرف زدیم.جواب شنیده که خوب این کجایش عجیب است ؟ گفت در محل کار این کارها انجام شده و این خیلی برای من عجیب است. در حالی که این طور کارها برای ما عجیب نبوده و خیلی هم طبیعی است.
یک مدیرکل در یک وزارتخانه میگفت: متأسفانه اکثر کارمندان بخش ما از صبح که به محل کار میآیند تا آخر وقت اداری، بخش عمدهای از وقتشان صرف صبحانه خوری، گپ با دوستان و همکاران، تلفن به این و آن، رفتن به بانک، حضور در آبدارخانه، وبگردی و کارهای شخصی میشود بنابراین کارهای اصلی خود را با تاخیر فراوان انجام میدهند، مثلا یک کار ساده که 15دقیقه زمان میبرد تا 2روز در آن بخش باقی میماند. در واقع نظمنشناسی به ضایع کردن حقوق عمومی نیز منجر میشود و سرمایهها را هدر میدهد و سیستمی برای نظارت بر این امر وجود ندارد.
علم تولید نمیشود مگر اینکه عالم قدر دانسته شود، دانشمند ارج و قرب داشته باشد. استادان دانشگاههای ما بیش از تولید علم در پی آموزش هستند و صبح تا شب بهدنبال این موضوع هستند. البته سیستم آموزش عالی هم در این قضیه مقصر است. با این حال رویکردهای فرهنگی به علم و دانش و عالم و دانشمند خمیر مایه اصلی توسعه ذهنی جامعه به شمار میروند. اگر عالم دغدغه معاش نداشته باشد و تامین باشد، اگر محیطهای علمی و آکادمیکی ما فضا و شرایط کافی برای باز شدن فکر را فراهم کنند، سهم مؤثری در ارتقای سطح دانش خواهند داشت.
بخش عمدهای از رشد علمی اروپا مدیون همین شرایط است،به قولی آنها بسیار ریلکس هستند و روی اعصاب همدیگر گل لگد نمیکنند. با هر کس صحبت میکنی به قدری آرام است که شما هم از او آرامش میگیرید. طبیعی است این آرامش عمدتا مدیون نظم، انضباط و قرار گرفتن همه چیز سرجای خودش و رعایت حقوق دیگران است. جالبترین بخش ماجرا این است که تمام این ارزشها در آموزههای دینی ما بهطور موکد توصیه شده است منتهی ما بیشتر مرد سخن و سخنرانی و پز دادن هستیم و دیگران مرد عمل و اقدام.
این تفاوت وضعیت جامعه علمی و فناوری ماست با کشورهای پیشرفته. به قولی ما همه چیزمان به همه چیزمان میآید. هر وقت توانستیم قوانین راهنمایی و رانندگی را طبق عرف جهانی رعایت کنیم، وارد عرصه تولید جهانی علم و تکنولوژی هم خواهیم شد. در غیراین صورت، پیشرفتهای علمیمان مدیون تک جرقههایی هستند که به همت دانشمندان این مرز و بوم حاصل میشود نه حرکت سیستماتیک عمومی.