به گزارش همشهری آنلاین، جنگجوهایی با لباسهایی غیرمعمولی که ناگهان از دل تاریکی بیرون میآیند و فقط برق شمشیرشان دیده میشود؛ این مردان که در فنون رزمی و دفاعی مهارت قابلتوجهی دارند نینجا نامیده میشوند؛ در دهه ۸۰ میلادی غوغای سبکی که مخصوص این مردان بود در دیگر نقاط دنیا هم پیچید و خیلیها با اسم جنگجوهای نینجا آشنا شدند.
نینجاها شبیه ارواحی بودند که فقط در تاریکی شب خودشان را نشان میدادند؛ همین موضوع جذاب باعث شد که با الهام از شکل و شمایل ظاهری آنها کارتونها و فیلمهای سینمایی زیادی ساخته شوند و نینجاها بیشتر از قبل به جنگجویان مرموز و موردعلاقه مردم دنیا تبدیل شوند.
نفوذ مخفیانه به دژهای محکم دشمن، استفاده از لباس مبدل و تیره رنگ برای پنهانشدن در دل تاریکی شب جزو کاریهایی است که به عقیده خیلیها فقط از عهده نینجاها برمیآید. این تصور افسانه ای، از نتایج توفانی بود که اسم نینجا در جهان به راه انداخت و نینجا تبدیل به یک جنگجوی شکستناپذیر شد.
«وقتی اولین بار به اینجا آمدم غوغای عجیبی در مورد نینجا وجود داشت. همه فکر میکردند نینجا یا موجود خیلی اسرارآمیزی است یا اینکه خیلی بد است.» این را استاد «ماساکی هاتسومی» در مصاحبه با یکی از نشریات آمریکایی میگوید و این یعنی هالیوودیها کار خودشان را کرده بودند و نینجا تبدیل به یک راز و دلیلی برای فروش فیلمهای رزمی شده بود.
استاد هاتسومی ادامه میدهد: «من خیلی تلاش کردم تا این دیدگاه را تصحیح کنم و به مردم بفهمانم که نینجوتسو، هنر رزمی نینجاها، یک هنر اصیل و ریشهدار است.» اما ریشه نینجوتسو کجاست؟
تولد یک نینجا
در دوران امپراتوری ژاپن نظام حاکم بر جامعه فئودالی بود. فئودالها یا زمیندارها زمینهایشان را به مردم فقیر اجاره میدادند. آنها روی این زمینها کار میکردند و حاصل کار برای فئودال بود و تنها سهم اندک و ناچیزی از درآمد محصول کشت شده، به کارگران میرسید؛ البته آنها به صورت رسمی این محصول را از کارگران بیچاره نمیگرفتند بلکه با اسم مالیات اقدام به این کار میکردند.
این مالیات که ساموراییها وظیفه جمعآوری آن را بر عهده داشتند آنقدر زیاد بود که عملا چیزی برای کارگران باقی نمیماند. برای ساموراییها اصلا مهم نبود که وضعیت کشت و کار در آن سال چطور بوده. آنها کسانی را که حاضر به پرداخت مالیات نبودند یا توان مالی نداشتند میکشتند یا شکنجه میدادند.
در این بین مردم روستای ایگا کوگا که بارها موردحمله ساموراییها قرار گرفته و شکنجه یا کشته شده بودند، تصمیم گرفتند از زیر بار این ظلم رها شوند. آنها برای مدتی در کوهستان زندگی کردند و فنون رزمی مخصوص به خودشان را یاد گرفتند تا اینکه بتوانند با ساموراییها مبارزه کنند. به این ترتیب اولین نینجاها متولد شدند.
گرچه امروزه نینجا به گروهی از مردان و زنان گفته میشود که برای قتل و جاسوسی آموزش میدیدند. میگویند آنها در دوران امپراتوری پادشاه «هیین» بیشتر از هر دوره دیگری حضور داشتند و دیده شدند. در فاصله بین سالهای ۹۰۰ تا ۱۲۰۰ میلادی نینجاها در اطراف کیوتو رفت و آمد زیادی داشتند اما اوج دوران فعالیت آنها به ابتدای قرن ۱۵ برمیگردد؛ زمانی که دارای نفوذ زیادی بودند.
نکته جالب اینجاست که نینجاها از افراد طبقات پایین اجتماع انتخاب میشدند و وظیفه آنها نفوذ به اردوگاههای دشمن، قتل آنها و به دست آوردن اطلاعات سری از وضعیت دشمن بوده است. مطابق بعضی اسناد دیگر، تاریخچه نینجاها قدیمیتر است. تقریبا در قرن ششم میلادی مذهب بودایی وارد ژاپن شد. همین موضوع باعث شد بین کسانیکه میخواستند آن را بهصورت یک مذهب رسمی درآورنــد و کسـانی که از (شینتوایسم) بهعنوان مذهــب ملی ژاپن طرفداری میکردند درگیری به وجود بیاید.
طبق شواهد بهجا مانده پیشینیان، نینجاهای ژاپنـی از طرفداران مذهب بودایی بودند و به همین دلیل یاغی نام گرفتند. آنها در اوایل قرن هفتم برای فرار از شکنجه طرفداران مذهب ملی و کشتهشدن توسط نیروهای سلطنتی به کوهستانهای نزدیک کیوتو فرار کردند. بعدها به مبارزه با نظام فئودالی پرداختند اما در دورههای بعدی فاسد شدند و به استخدام هر کسی که پول بیشتری داشت در میآمدند.
افسانه یا واقعیت
میگویند نینجاها میتوانند از دیوار صاف بالا بروند، روی آب حرکت کنند و در صورت نیاز غیب شوند! اینها افسانههایی است که در بیرون لباس سیاه آنها روییده و رشد کرده است. با اینکه همه این حرفها افسانه است اما نینجاها واقعا کارهای عجیب و غریب زیادی انجام میدادند. آنها یاد میگرفتند چطور بیصدا در آب شنا کنند تا دیده نشوند. لباس سیاه آنها و تاریکی شب هم عاملی بود که اغلب به این افسانهها دامن میزد. آنها در تاریکی شب با استفاده از چنگالهای مخصوصی که به دستهایشان متصل میکردند، بیصدا و به سرعت از درختان بالا میرفتند تا دیده نشوند.
نینجاها حتی به مقدمات علم شیمی هم تسلط داشتند و به همین دلیل میتوانستند از نارنجکهای دودزا و سمهای مخصوص استفاده کنند؛ طوری که بسیاری از مخالفان نینجاها به وسیله سم از پای در میآمدند؛ سمی که آنها لبه تیغهها یا ستارههای پرتابیشان را به آن آغشته کرده بودند.
آنها برای ماموریت شبانه خودشان از پوششهایی کاملا تیره استفاده میکردند و سر وصورتشان را زیر نقابهای سیاه میپوشاندند. حتی خیلیها بر این عقیدهاند که تعدادی از نینجاهای مشهور برای اینکه شناخته نشوند صورتشان را با اسید یا وسایل برنده تغییر شکل میدادند.
این گروه از جنگجویان دزدان شب و سایههای تاریکی نامیده میشدند. سیستم رهبری آنها چونین نام داشت و به رهبرشان چونین گفته میشد. آنها با یکدیگر به وسیله رمز ارتباط بر قرار میکردند. مردم نینجاها را دوست نداشتند و اگر یکی از آنها اسیر میشد که بسیار بعید بود، مردم او را شکنجه میکردند. اما نینجاها بعد از دستگیری خودکشی میکردند.
در دوران رادو که ژاپن در آرامش به سر میبرد این گروه از مخالفان نظام فئودالی تغییر ماهیت دادند و تبدیل به قاتلان و مزدوران حرفهای شدند. آنها در سال ۱۵۸۱ در یک جنگ نابرابر با سپاه دولتی تقریبا نابود شدند اما بازماندههای آنها توانستند به کوهها پناه ببرند و رموز جنگیشان را حفظ کنند. این پایان کار نینجاهای قاتل نبود چرا که بعد از آن، دوباره گروهی از آنها به احیای سنت اصلی نینجاها روی آوردند که همانا مبارزه برای عدالت بود.
مراحل تکامل نینجوتسو
اول از همه و در اولین پله یک نینجا باید یاد بگیرد که چطور بر روح و نفس خودش غلبه داشته باشد. بعد از آن او فن مبارزه بدون سلاح را میآموزد. در این روش ضربه زدن با پا، خفه کردن و گریز از چنگال حریف آموزش داده میشود. فرار از چنگ حریف و هنر حرکت بدون ایجاد صدا، غلتیدن، خیز برداشتن، پریدن و معلق زدن روشهایی هستند که نینجا در شرایط و وضعیت خطر مورد استفاده قرار میدهد. امروزه همه این روشها به جز کشتن و خفه کردن حریف در آموزش یک نینجا وجود دارد.
بعد از آن نوبت به مبارزه با شمشیر نینجا یا «کن» میرسد. شمشیر نینجاها دارای تیغهای کوتاه و یکطرفه و صاف است. این شمشیر ابزار اصلی یک مبارز نینجوتسو برای مبارزه بهشمار میآید. شمشیر نینجوتسوکاران برای هدفهای مختلفی ساخته شده است؛ به عنوان مثال در شرایط مختلف به عنوان ابزاری برای بالا رفتن از دیوارها، حمل مواد غذایی یا سمی و... به شمار میآید.
اما چوبدستی هم یکی ابزارهای دیگر مبارزه نینجاها بوده است. نینجاها در نقش راهبان چوب به دست و دوره گرد سراغ هدفهایشان میرفتند. آنها از دو نوع چوب استفاده میکردند؛ یک چوب بلند ۱/۸متری که «بو» نامیده میشد و چوب دیگری که درحقیقت نوعی نی ۹۰ سانتیمتری بود و هن بو نامیده میشد.
به جز اینها چوبدستیهای مخصوصی بهنام شینوبی - زو یا چوبدستی نینجا هم وجود داشت که در ظاهر درست مثل یک عصای ساده بود اما انواع اشیاء برنده مثل زنجیرها و چیزهای نوک تیز در آنها مخفی میشد و در مقابل دشمن به کار گرفته میشد. یکی دیگر از اسلحههای نینجاها اشیاء تیز و کوچکی بودند که نینجاها با سرعت زیاد آن را پرتاب میکردند.
این اشیاء تیز و برنده معمولا در داخل چوبدستی یا جیبهای مخفی لباسهای نینجاها نگهداری میشدند و برای ترساندن یا مرگ دشمن به کار میرفتند، مثل نوعی ستاره چهار پر که ستاره نینجا نامیده میشد. این ستاره اگر با قدرت پرتاب میشد میتوانست استخوان طرف مقابل را هم قطع کند. فولاد صاف و برنده این ستاره از آن سلاح خطرناکی ساخته بود.
نینجاها در حقیقت یک انبار متحرک سلاح بودند. چوبدستی آنها میتوانست در صورت نیاز تبدیل به نیزه شود. نینجوتسوکاران آموزشهای لازم را برای استفاده از نیزه استاندارد ژاپنی و دیگر وسایل دارای سرنیزه بهعنوان یک سلاح فرا میگرفتند. فلسفه آنها این بود که حریف را از فاصلهای دورتر بهتر میتوان شکست داد.
نینجاهای توگاکیورریو هم از نوعی نیزه استفاده میکردند که نیزه داسی شکل نامیده میشد. یک طرف این سلاح که دارای سرنیزه بود برای فرو بردن و پرتاب به طرف دشمن و سمت دیگر برای گرفتن و کشیدن دشمن یا اسلحه او مورد استفاده قرار میگرفت. اینها مجموعهای از هنرهای رزمی نینجاها بود. آنها آموزش میدیدند تا به هر طریق ممکن بر حریف پیروز شوند.
نینجای امروزی
نینجوتسو در لغت به معنی هنر حرکت پنهان است. هنرمندان این هنر، نینجا یا شخص خارقالعاده نامیده میشوند. اما نکته در اینجا است که نینجای امروزی تفاوت فکری زیادی با دزدان شبروی ۸۰۰ سال قبل دارد. امروز نینجوتسو ترکیبی از هنر و سنت است.
کارآموزان نینجا باید سرشار از آرامش و صلح باشند و هنر نینجوتسو را به این منظور فرا بگیرند که از آن لذت ببرند و در مواقع لزوم از شرافت و حیثیت خود و خانواده خویش دفاع کنند. نینجوتسو گذشته از اینکه عنوانی برای هنر رزمی جنگجویان نینجاست روشی برای به دست آوردن تواناییهای فراموش شده جسم و روح جنگجوها هم به شمار میرود.
هدف اصلی در آموزشهای نینجوتسوی امروزی این است که یادآوری کند، فنون مبارزه در غریزه هر انسانی وجود دارد، اما بسیاری این واقعیت را فراموش کردهاند. در حقیقت اگر این غریزه در وجود شخص بیدار شود آن وقت انسان به چنان مهارتی دست پیدا میکند که بود و نبود سلاح بیمعنی است آن وقت خود او تبدیل به سلاح میشود.
اما نکته جالب اینجاست که استادان این فن میگویند بعد از رسیدن انسان به عالیترین سطح و تبدیل شدنش به اسلحه، بینشی در او رشد میکند که حتی برای کسب پیروزی نیازی به مبارزه ندارد. بر این اساس بسیاری از استادان فن نینجوتسو میگویند که این هنر رزمی بر پایه بازیهای کودکانه شکل گرفته است؛ کودکان میدوند، روی موانع تعادل خود را حفظ میکنند، لگد میزنند، از درخت و دیوار بالا میروند بدون اینکه استادی این مهارتها را به آنها آموزش داده باشد. همه این اتفاقات فقط به وسیله غریزه انجام میشود. استاد هاتسومی میگوید: «این اشتباه است که فقط به پرورش تن بپردازید، آنوقت فقط غریزه رشد میکند و تبدیل به یک جانور وحشی میشوید.» و این فلسفه نینجوتسوی امروزی است.
نظر شما