شهر مهاجران را می‌گویم، شهری باستانی با عزاداری سنتی به نام «بیر اَلی دُوش»؛ عزاداری خاصه حسین و اهل حسین(ع) که با دسته‌های سینه‌زنی تک دستی و دسته باشی و مداح شروع می‌شود و تا ساعتی که سوگ حسین آرام گیرد ادامه می‌یابد گویی مهاجران یکدست زیر بیرق حسین(ع) ماتم می‌شود و عزا.

«بیر اَلی دوش» مهاجران

 به گزارش همشهری آنلاین، چندین و چند سالش را نمی‌دانم اما چشم می‌نوازد جغرافیای عشق، جغرافیایی که از دورِ دور به نام شده در کل ایران و شاید فراتر از ایران؛ پیشینه و قدمتش را هم نمی‌دانم اما انگار حلقه‌ای از مستان گرد هم می‌آیند و با ضربات سازگار، سینه می‌کوبند و غم سَر رفته از عالم را به قلبشان تلنگر می‌زنند.

دستار به کمر می‌بندند و دایره‌وار به حرمتش خم می‌شوند، یک صدا «جان، سنه قربان حسین» می‌خوانند و دوباره خم می‌شوند و هر بار با ضربات پشت هم، دل صدا می‌زنند و از راس به نیزه رسیده می‌گویند.

ناله‌کنان از تب و تاب رقیه و سکینه و لب‌های عطشان علی‌اصغر می‌گویند و باز دوباره می‌چرخند و خم می‌شوند و سینه می‌کوبند. جمعیتی به اندازه تمام شهر سینه می‌کوبند و ساعتی ادامه می‌دهند این رسم سوگواری را، نه! کم نمی‌آورند در جغرافیای عشق.

شهر مهاجران را می‌گویم، شهری باستانی با عزاداری سنتی و تک به نام «بیر اَلی دُوش»؛ تک که می‌گویم یعنی هیچ کجا دیده نشده جز مهاجران. عزاداری به روش و منشی خاص، خاصه یک شهر از توابع شهرستان بهار در استان همدان.

عزاداری خاصه حسین و اهل حسین(ع) که با دسته‌های سینه‌زنی تک‌دستی و دسته باشی و مداح شروع می‌شود و تا ساعتی که سوگ حسین آرام گیرد ادامه می‌یابد گویی مهاجران یکدست زیر بیرق حسین(ع) ماتم می‌شود و عزا.

ویدئو | غوغای «بیر اَلی دوش» مهاجران در ظهر عاشورا

به وقت آسمان سوخته در مهاجران

سبکشان، سینه‌زنی و دسته‌باشی و مداحشان همگی سره است و مختص مهاجران و اهالی مهاجران؛ حال این سبک بدیع که نمی‌دانم از کجا آمده روز عاشورا قیامت می‌کند و دمادم غم را فریاد می‌زند.

عزاداران از صبح علی‌الطلوع حاضر به براق می‌ایستند و هیأت به هیأت متصل می‌شوند و به نقطه مشترک عزاداری می‌رسند، تعزیه و اسباب تعزیه هم چاشنی سینه زنی تک‌دستشان است و خلاصه که بیداد می‌کنند به وقت آسمان سوخته و شعله به عرش رسیده.

پیرِ کهنسال مهاجران، جوان فُکلی و میانسالِ افتاده حال حتی کودک بازیگوش همه در صحنه یکتای عزاداری حسین حی و حاضرند و لعنت می‌فرستند بر یزید و ابوسفیان و شمر بعد می‌شمارند این غم عالم‌سوز را؛ انگار که حال و هوایشان حال و هوای به کرب و بلا رسیده‌هاست.

هماهنگی و هم‌آوایی و یکدستی‌شان که دیگر هیچ جغرافیای عشق را عشق‌تر و عاشورا را در حضور بی‌تکرار شهر ضرب می‌کند و قبله عاشقی، مسجد جامع مهاجران می‌شود. گواه تمام آنچه گفته شد؛ اهالی حسینی هستند و رنگ و بوی عزاداری خاصه مهاجران.

ویدئو | غوغای «بیر اَلی دوش» مهاجران در ظهر عاشورا

جان سنه قربان حسین

حالا میان بحبوحه خم و راست شدن دسته‌های سینه زنی یا آیین «بیر اَلی دُوش»، دست‌های حلقه شده به کمر یکدیگر و فریاد حسین حسین، سالخورده‌ گوژپشتی را می‌یابم و به حرف می‌گیرمش.

 زبانش ترکی است و ترکی ترکی خیره خیره در دوربین می‌گوید: «جان سنه قربان حسین»؛ می‌گویم حاجی چرا خم می‌شوید و سینه می‌زنید چرا با یک دست سینه می‌زنید؟ سنت تک دست سینه زدن از کی به راه شده؟ چشمانش آب می‌افتد و تک قطره‌ای از کمان چشمانش رها می‌شود و می‌غلتد روی گونه، مکث می‌کنم دوباره با بازی کلمات می‌پرسم و باز چشم و اشک و قطره بازی می‌کنند با کلامش.

این بار او مکث می‌کند و مجدد می‌گوید: «جان سنه قربان حسین»؛ انگار تمام حرف دلش خلاصه می‌شود در «جان سنه قربان حسین». در همین لحظه از پشت میکروفن محاسن سپیدها را به حلقه میانی می‌خوانند، زیر لب تکرارکنان خود را مابین جمعیت حلقوی می‌گنجاند و با دست به آسمان کشیده و حسین از جان برآمده سینه می‌زند و قلبش را خبر می‌دهد از غم جگرسوز.

ویدئو | غوغای «بیر اَلی دوش» مهاجران در ظهر عاشورا

سنتی از پدر به ارث رسیده

چشم می‌چرخانم بلکه پیر مغانی بیابم و رمز و راز این سبک و سیاق بی‌همتا را بپرسم؛ گاهی چشمانم روی جوانان مو سشوار کرده قفل می‌شود و دمی مات موهای سپید و محاسن سپیدتر می‌شوم و لحظه‌ای جذب بچه‌های پا به رکاب.

قرعه فال به میانسالی می‌افتد؛ با ایما و اشاره و نشان دادن دوربین از دسته سینه‌زنی جدا می‌شود و ترکی فارسی خوش آمدگویی نثار ما از راه رسیده‌ها می‌کند، فی‌الفور سر حرف را باز می‌کنم و از آیین «بیر اَلی دُوش» می‌پرسم: «آیین سینه‌زنی مهاجران از قدیم و ندیم همین بوده حتی سال ۹۸ ثبت ملی شد، به خیالم هیچ جا چنین سبکی عزاداری نمی‌کنند.

ما همه از پدرمان و پدران ما از پدرانشان سینه به سینه این رسم عزاداری را گرفتیم، اما کسی نمی‌داند از چه سالی رونق گرفته و چه کسی این رسم را باب کرده، تا بوده همین بوده سینه‌زنی تک دست یا همان «بیر اَلی دُوش» با نظم و نظام اعلا.»

هنوز یک عالم حباب نترکیده در ذهنم جولان می‌دهد که دستی تکان و خود را به گرداگرد هیأت سینه‌زنی می‌رساند و خم و راست می‌شود و یک نفس حسین و علمدارش را صدا می‌زند.

الحق که نظمشان، ایستادن و خم شدن و فریاد حسین سر دادنشان چنان چفت هم است که حیرت برمی‌انگیزاند و شور می‌آفریند.

ویدئو | غوغای «بیر اَلی دوش» مهاجران در ظهر عاشورا

به نام علمدار دست‌ها محکم می‌کوبند

گوشه‌ای زیر سایه تک‌درختی دورتر از دور دوار هیأت به مرکزیت نماد عاشورا دوش به دوش زنان شهر می‌ایستم و گوش می‌دهم به مداحی‌شان؛ وقتی نام علمدار می‌آید دست‌ها محکم‌تر می‌کوبند دَر این سینه را، نام باجی زینب(س) که برده می‌شود سنگین‌تر سینه می‌زنند و قدم‌ها سنگین‌تر می‌شود، قصه به حسین که می‌رسد فریادها به عرش می‌رود.

به هر بیت از اشعار عاشورایی جوری دیگری دل می‌دهند و وسط خیابان اصلی مهاجران را دشت می‌بینند و دلشان و صدایشان سوز دارد، یکی دو دوری از تعقیب و گریز عقربه‌ها می‌گذرد و پیر و جوان هنوز سینه می‌زنند و گرداگرد نماد عاشورا می‌چرخند.

چندی بعد برای نفس چاق کردن می‌نشینند و  زانو به بغل روضه مقتل گوش می‌دهند و زور بازوهای مردانه‌شان همه اشک می‌شود و بی‌صدا می‌بارند؛ این هم جزیی از آیین است، آیین «بیر اَلی دُوش» آیینی که تنها از مهاجران برخاسته و تنها در مهاجران اجرا می‌شود آن هم تنها برای سوگ حسین(ع).

قرار، قول و قرارها پای سجاده

مقتل‌خوانی به پایان می‌رسد و دوباره جغرافیای عشق جان می‌گیرد و قلب‌ها نواخته می‌شود، باز دسته‌باشی حسین را فریاد می‌کند و اهالی گرد حسین می‌گردند و این قصه ادامه دارد تا صدای اذان در کوچه و پس کوچه‌های شهر می‌پیچد و قول و قرارشان پای سجاده عاشقی قرار می‌گیرد و این ظهر عاشورا به پایان می‌رسد.

کد خبر 776441
منبع: فارس

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha