تماس یک مرد و ساکنان مجتمعی آپارتمانی در شب عاشورا اورژانس و پلیس را به ساختمانی رساند که پیکر نیمه‌جان و چاقو خورده یک دختر روی پله‌های آن افتاده بود، اما او نجات نیافت.

قتل

به گزارش همشهری آنلاین، عصر چهارشنبه گذشته مردی با اورژانس تماس گرفت و گفت: «من دختری را با چاقو زده‌ام، لطفا به این آدرس ... یک آمبولانس اعزام کنید.» همزمان با این تماس، ساکنان ساختمانی در شرق تهران نیز با پلیس تماس گرفتند و گفتند که پیکر نیمه‌جان دختری جوان در راه‌پله‌ها و درست مقابل آپارتمانش افتاده است.

لحظاتی بعد تیمی از مأموران پلیس و نیروهای اورژانس به محل حادثه رسیدند. دختر جوان که هدف ضربه‌های چاقو قرار گرفته بود برای درمان به بیمارستان انتقال یافت و مأموران پلیس نیز به تحقیقات از اهالی ساختمان پرداختند.

آنها می‌گفتند که دختر جوان به تنهایی در یکی از آپارتمان‌ها زندگی می‌کرد و هر ازگاهی مردی جوان به خانه او رفت‌وآمد داشته است. همسایه‌ها لحظاتی پیش از مشاهده پیکر غرق در خون دختر، همان مرد جوان را دیده بودند که به‌شدت مضطرب بود و با عجله ساختمان را ترک کرد.

گزارش یک قتل

اگرچه مجروح این حادثه برای درمان به بیمارستان انتقال یافته بود، اما به‌رغم تلاش پزشکان و به‌دلیل شدت جراحات و خونریزی جانش را از دست داد. گزارش این جنایت به قاضی وحید ناصری، بازپرس ویژه قتل تهران اعلام و تیم جنایی پایتخت وارد عمل شد.

آنطور که تحقیقات کارآگاهان جنایی نشان می‌داد، کسی جز مرد جوان که به خانه مقتول رفت‌وآمد داشته، عامل جنایت نبود. بررسی‌ها نشان می‌داد که او راننده تاکسی اینترنتی بوده و با این اطلاعات تحقیقات برای شناسایی مخفیگاه و دستگیری او آغاز شد.

من قاتلم

درحالی‌که بررسی‌ها ادامه داشت، مظنون جنایت ۴ ساعت پس از قتل، یعنی در شامگاه روز چهارشنبه قدم در اداره پلیس گذاشت و گفت: «من ناخواسته دستانم به خون دختر مورد علاقه‌ام آلوده شد و حالا به‌شدت پشیمانم و عذاب وجدان دارم.»

مرد جوان اعتراف کرد که خواستگار مقتول بوده و آنها قرار بوده به‌زودی با هم ازدواج کنند، اما چند وقت قبل، بدون هیچ دلیلی دختر مورد علاقه‌اش به او جواب منفی داده و تصمیم گرفته به رابطه‌شان پایان بدهد. همین مسئله موجب عصبانیت مرد جوان و باعث شده که وی در آخرین قرار، جان دختر مورد علاقه‌اش را بگیرد.

با اعترافات متهم، وی برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفته است.

پشیمانم!

متهم ۴۷ساله است و می‌گوید که فوق لیسانس ادبیات فارسی دارد. وی حدود ۶سال قبل برای کار از شهرستان به تهران آمده و در پایتخت ماندگار شده است. او به‌شدت نادم و پشیمان است و در تمام مراحل تحقیقات، با گریه از جزئیات جنایتی می‌گوید که مرتکب شده است.

چه اتفاقی افتاد که کارت به اینجا رسید؟

همه‌چیز در یک لحظه اتفاق افتاد. نتوانستم خشمم را کنترل کنم و نمی‌دانید چقدر پشیمانم و عذاب وجدان دارم. ‌ای ‌کاش می‌توانستم زمان را به عقب برگردانم و احساساتم را کنترل کنم.

با مقتول چطور آشنا شدی؟

۴سال قبل او درخواست یک تاکسی اینترنتی کرد و من هم شغلم مسافرکشی است. من درخواست او را قبول کردم و آن روز در بین راه شروع کردیم به صحبت کردن درباره مسائل مختلف. در آخر از او اجازه گرفتم تا بیشتر با هم آشنا شویم و هرازگاهی به او زنگ بزنم. اسمش مینا بود. قبول کرد و به این ترتیب رابطه ما شکل گرفت و رفته‌رفته صمیمی‌تر شدیم.

چه شد که رابطه صمیمی شما با قتل مینا پایان یافت؟

من نمی‌خواستم او را به قتل برسانم. می‌خواستم به زندگی خودم پایان بدهم. آن روز رفته بودم با مینا صحبت کنم و پول‌هایم را از او بگیرم.

از او پول طلب داشتی؟

تمام زحمت‌های ۴ساله‌ام دست مینا بود. من ۶سال قبل برای کار به تهران آمدم. اهل شهرستان هستم و در چند پروژه کار کردم، اما پول خوبی به‌دست نیاوردم و تصمیم گرفتم مسافرکشی کنم. راننده تاکسی اینترنتی بودم و حتی شب‌ها را در ماشینم می‌خوابیدم. پس از آنکه با مینا آشنا شدم تمام درآمدهای روزانه‌ام را به او می‌دادم. چون قصد داشتیم با هم ازدواج کنیم.

چقدر پول از او طلب داشتی؟

حدود ۷۰میلیون تومان. من خیلی به او علاقه داشتم و این پول را داده بودم که او پس‌انداز کند و بتوانیم زندگی مشترکمان را شروع کنیم، اما او چشمش را روی همه اینها بست و نادیده‌ام گرفت. یکباره تغییر کرد و زد زیر حرف‌ها و قول و قراری که با هم داشتیم. دیگر نمی‌خواست به ارتباطش با من ادامه بدهد.

برگردیم به روز حادثه؛ چه اتفاقی افتاد که جان مینا را گرفتی؟

ماجرا به چند روز قبل‌تر از آن بر می‌گردد. مینا به من گفته بود که به شهرستان می‌رود و برای مدتی در تهران نیست. اما بعد فهمیدم که دروغ گفته. خیلی ناراحت شدم و به او زنگ زدم. در اوج ناباوری مینا به من گفت که دیگر مرا نمی‌خواهد. وی گفت که دست از سرش بردارم چون رابطه ما دیگر تمام ‌شده است. این حرف‌هایش را که شنیدم، شوکه شدم. اصلا باورم نمی‌شد، چون ما قرار ازدواج و زندگی مشترک گذاشته بودیم.

تصمیم گرفتم به زندگی خودم پایان بدهم. رفتم یک چاقو خریدم و راهی یک ساختمان نیمه‌کاره شدم تا در آنجا به زندگی‌ام پایان بدهم، اما لحظه آخر پشیمان شدم. با خودم تصمیم گرفتم تا حرف‌های آخرم را به مینا بزنم و بعد به زندگی‌ام پایان بدهم. می‌خواستم پولی را که در این ۴سال به او داده بودم، پس بگیرم تا خرج کفن و دفنم شود، اما وقتی به دیدن مینا رفتم در یک لحظه کنترلم را از دست دادم و چند ضربه به او زدم.

مگر او چه گفت؟

همچنان روی حرفش ایستاده بود. دیگر مرا نمی‌خواست. می‌خواستم یا او را از تصمیمش منصرف کنم یا پولم را بگیرم، اما حرف‌های او عصبانی‌ام کرد. آنقدر که نفهمیدم چه شد و وقتی به‌ خودم آمدم دیدم لباس‌های او و دست‌های من خونی است.

بعد از قتل چه کردی؟

ابتدا به اورژانس زنگ زدم و بعد چند ساعتی در خیابان سرگردان بودم. حتی به هیئت عزاداری رفتم، اشک ریختم و توبه کردم. سپس به اداره پلیس رفتم و خودم را معرفی کردم.

کد خبر 776477
منبع: روزنامه همشهری

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار حوادث

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 5
  • نظرات غیرقابل انتشار: 1
  • حامد IR ۱۵:۰۳ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۷
    4 1
    چهارشنبه مگه شب تاسوعا نیود؟؟؟؟
  • NL ۱۶:۲۰ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۷
    5 1
    کسی که قصد خودکشی دارد، تو فکر مخارج کفن و دفن است ؟!!! دختر مردم کشته بعد رفته هیئت عزاداری گریه کرده.!!!
  • جلیل IR ۱۸:۴۱ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۷
    7 2
    همیشه:یک لحظه زدم والان خیییلی نادم وپشیمان وعذاب وجدان دارم و...کسیکه بتونه خون کسی را بریزه(در اینجور موارد)اون لحظه نه کنترلش را از دست داده ونه این حرفهای تکراری،فقط برای کشتن و ریزش خشم و در اصل نادانی به تمام معنا!!؟؟حتی اون ارازل واوباشی که صدفقره جرم وحنایت وقتل داره هم در اولین حرفهای آخرین بازداشتش همین حرفها را میزنه،واقعا هم سخته کنترل خشم ولی وقتی چاقو وقمه قبل از جنایت دستت میگیری حتما میدونی چاقوبه هرحال برشی خواهد داشت پس یک لحظه و بدون خواست و...اتفاق افتاد خدائیش یه کم بی معنی هست!!//