به گزارش همشهری آنلاین، خبرنگار همشهری تماشاگر چند سال پیش گفت و گویی خواندنی با وحید قلیچ انجام داده بود. این روزها که اسم قلیچ در رسانه های اجتماعی زیاد شندیه میشود بدندیدیم که این گفت و گوی قدیمی را بدون کم و کاست دوباره بازنشر کنیم:
پیشکسوت لزوما آنهایی نیستند که سالها بعد از کنار گذاشتن فوتبال با اسم مستعار «و. ق» یا امثال اینها به عرصه رسانهها برمیگردند. پیشکسوت حتما نباید در مراکز ترک اعتیاد با دوربین برنامههای ورزشی تلویزیونی روبهرو شود. عدهای هم بودند که بعد از فوتبالی که روی خوشش را به آنها نشان نداد و پولی را برای روزهای سخت کف دستشان نگذاشت، کار و کاسبی درخوری برای خود دستوپا کردند تا محتاج خلق و نیازمند مصاحبههای یک خطی با مطبوعات نباشند. اما بیشتر فوتبالیستهای قدیمی که از نان فوتبال خیری ندیدند، برای نان درآوردن بعد از فوتبال هنر خاصی نداشتند. بعضیها با سیلی هم نتوانستند صورتشان را سرخ نگه دارند. شاید علت بدبینی بازیکنان بازنشسته به بازیکنان میلیونی و میلیاردی فعلی و آن همه انتقاد از بیتعصب بودن فوتبالیستهای نسل جدید همین بیپولی فوتبال آن دوره و ولخرجی و حاتم بخشی فوتبال نسل کنونی است. فوتبال که آب از دستش نمیچکید، الان پول زیر پای فرزندان نازپروردهاش میریزد. گاهی با پیشکسوتها که حرف میزنی، به این نتیجه میرسی بازیکنان نسل جدید تابهحال لگد به توپ هم نزدهاند و پول مفت میگیرند! گاهی تصور میکنی قدیمیها همه، مارادونا و آرنولد و سوپرمن بودند و اینها به قول خود پیشکسوتهای قدیمی «کریم شیرهای» هستند. به هرحال، تفاوتهای دو نسل فقط به امکانات و پول و توجه رسانهای و... محدود نمیشود. اینها با هم رقابتهای اینچنینی هم دارند؛ مثلا سر تعصب یا سر اینکه کدام فوتبالیست بهتری بودند. اگر احترامی هم بین آنها وجود دارد، بیشتر صوری است و عموما رابطه عمیقی این وسط وجود ندارد. از بازیکنان ناکام قدیمی، عدهای هم بودند که وضع اسفبار زندگی خود را پیش این و آن جار زدند و بدبختیشان را در بوق و کرنا کردند و نگونبختیشان را به مزایده گذاشتند. داستان ما اما ماجرای مردی را روایت میکند که توقعی از فوتبال تمام شدهاش نداشت و با نداریهایش و چمن آب دادنهایش و تحقیر شدنهایش ساخت. وحید قلیچ که روزی زمین تمرینی پرسپولیس را آب و جارو میکرد، هیچوقت سمت افیون نرفت و از پولدار بودن بازیکنان نسل بعد از خود دلگیر نشد. آنها هم روزی داشتند و روزگاری که هنوز پول در فوتبال آن اختراع نشده بود.
برای پرونده این هفته مجله سراغ تنها «ویچ» ایرانی یعنی وحید قلیچ رفتیم تا با او در مورد اوضاع خودش، فوتبال ایران و پرسپولیس صحبت کنیم. وحید قلیچ خودش را اینگونه معرفی میکند: «۲۵ آذر ۱۳۳۶ در تهران، در خیابان شهباز و دروازه دولاب به دنیا آمدم و فوتبالم را از زمینهای خاکی «قیایی» آغاز کردم. تهرانجوان و دارایی باشگاههایی بودند که قبل از پرسپولیس در آنها بازی کردم. ۱۱ سال در پرسپولیس دروازهبانی کردم و به تیمملی هم رسیدم. هماکنون ساکن بلوار مرزداران هستم.» زندگی پرفراز و نشیبی داشته، ولی هیچگاه زیر فشار زندگی کمر خم نکرد و همانطور که مقابل مهاجمان تیمهای حریف از دروازه پرسپولیس محافظت میکرد، از زندگی خود هم محافظت کرد و با اینکه روزگار سختی را سپری کرد، مثل بعضی از پیشکسوتهای قدیمی هیچگاه به بیراهه نرفت. حاصل زندگی او یک پسر و یک دختر است و یک مشت خاطرات شیرین و حسرت تلخ از دوران فوتبال.
اولین پول درشتی که از فوتبال گرفتی کی بود؟
آخرین سالی که در پرسپولیس بودم، بعد از پایان فصل قرار بود تیم پورا برای تورنمنت چهارجانبهای به ایتالیا برود که به من پیشنهاد دادند در این تورنمنت آنها را همراهی کنم و چون پیشنهاد مالی خوبی دادند با موافقت پروین به این تیم رفتم و در سال بعد هم در این تیم بازی کردم. آنموقع پورا به من ۲۰ میلیون پول داد.
با پورا از فوتبال خداحافظی کردی؟
۴، ۵ ماه در پورا بودم ولی نتوانستم با شرایط این تیم خو بگیرم. یکی از دلایل جدایی من از این تیم مربی تیم یعنی پرویز مظلومی بود که چون یک استقلالی بود، نتوانستم با او کار کنم و بعد از آن هم دیگر فوتبال بازی نکردم.
فقط به این دلیل که زیر نظر مربی استقلالی مجبور بودی کار کنی!؟
از فوتبال زده شده بودم. با اینکه ۳۴ سال بیشتر نداشتم، از فوتبال خداحافظی کردم.
از اینجا بود که زندگی روی بدش را به شما نشان داد، درست است؟
بله، بعد از خداحافظی از فوتبال چون حرفه و هنری بلد نبودم، نتوانستم کار درست و حسابی برای خودم پیدا کنم و چون آن زمان فوتبالیستها به اندازه الان پول در نمیآوردند، در زندگی به مشکلاتی برخوردم.
دنبال مربیگری هم نرفتی؟
آن زمان مدیریت ورزشگاه کارگران مرادعلی شیرانی بود که به من پیشنهاد داد در کارگران مشغول به کار شوم.
کار غیرفوتبالی؟
نگهبان ورزشگاه شده بودم. به چمنها آب میدادم و مسئول نگهداری استادیوم بودم. در آنجا هم کار میکردم و هم زندگی. آن سالها، سالهای تاریک زندگی من محسوب میشود. سعی میکردم کارهای ورزشگاه را شبها انجام دهم که کمتر توی دید باشم و کسانی که به ورزشگاه میآیند، من را نبینند.
با خانوادهات در ورزشگاه زندگی میکردی؟
متاسفانه بله.
چرا باید کار وحید قلیچ به اینجا کشیده شود؟
سالهایی که در پرسپولیس بودم، اصلا پولی دریافت نمیکردم. اول فصل قرارداد سفید امضا میکردیم و همه قراردادها را محمود خوردبین به هیات فوتبال میبرد و در طول فصل هم پول بخور و نمیر به ما میدادند. آن زمان هم برای امرار معاش در آژانس، مسافرکشی میکردم. تا ساعت ۲ بعدازظهر در آژانس بودم و ساعت ۲ هم میرفتم سر تمرین. بعد از فوتبال هم چون نه پولی داشتم که سرمایه کاری کنم و نه کاری بلد بودم، به ناچار مجبور شدم نگهبان ورزشگاه کارگران شوم.
آنموقع هیچکس از شما حمایت نکرد؟
نه، اصلا. این رسم جامعه ماست که در آن پهلوان زنده را عشق است. در هیچجای دنیا ورزشکارانشان را رها نمیکنند و بعد از خداحافظی از فوتبال از آنها حمایت میکنند. هیچکس برای پیشکسوتها ارزشی قائل نیست. همین الان اگر ساعت یکونیم بعدازظهر نروم سر تمرین مدرسه فوتبال، هیچکس در خانه ما را نمیزند و حالمان را نمیپرسد.
بعدش دوباره به پرسپولیس برگشتی و مربی دروازهبانها شدی؟
سال ۱۳۷۹ بود که یکی از دوستان علی پروین من را در کارگران دیده و به علی پروین گفته بود که قلیچ در ورزشگاه کارگران نگهبان است. علی پروین هم به من گفت که از فردا بروم سر تمرین پرسپولیس و از آن سال در خدمت علی پروین بودم که در اولین سال هم قهرمان شدیم.
اگر تو الان بازی میکردی، میتوانستی پول خوبی از فوتبال دربیاوری. در صورتی که آن زمان اصلا پولی در کار نبود. حسرت نمیخوری؟
معلوم است با این مبالغی که در فوتبال امروز ایران رد و بدل میشود، دوست داشتم الان فوتبال بازی میکردم. ولی به خاطر داشته باشید که ما آن زمان فوتبال بازی میکردیم برای مردم؛ برای شادکردن دل مردمی که برای تشویق ما به استادیوم میآمدند و همه دلخوشی ما همین بود.
به نظر تو قیمتها کاذب نیست؟
واقعا بعضی از قیمتها کاذب است و قیمت واقعی بازیکنها نیست. الان فوتبال ما شده چشموهمچشمی و دلالبازی.
بحث دلالبازی را همه قبول دارند و به آن اشاره میکنند ولی هیچ اقدامی علیه این قضیه انجام نمیشود و هیچ کنترلی وجود ندارد، چرا؟
حتما برای برخیها سود و منفعت دارد که هیچ اقدامی نمیکنند.
منظورتان دقیقا چیست؟
من میخواهم در این جامعه زندگی کنم! همین الان کلاس مربیگری میگذارند من را دعوت نمیکنند، تیم پیشکسوتها تشکیل میدهند به من چیزی نمیگویند، دیگر چه بگویم؛ چیزی نگویم بهتر است!
چرا تعداد بازیهای ملیات کم است؟
من ۱۱ بازی ملی داشتم که این هم برمیگردد به کمکاری خودم.
من آن زمان روی خط فوتبال حرکت نمیکردم و اشتباهاتی مرتکب شدم. بالاخره آن زمان جوان بودیم و بیتجربه و بعضی وقتها از مسیر اصلی خارج میشدیم.
پرونده این هفته ما مربوط به «ویچ» هاست. همین بهانهای بود برای مصاحبه با شما که تنها «ویچ» ایران هستید. نظرت راجع به «ویچ» ها و مربیهای کروات چیست؟
مربیان کروات و بهاصطلاح «ویچ» ها چند سالی است که فوتبال ایران را قرق کردند و این هم به علت قیمت پایین و حرفگوشکن بودنشان است. از میان این مربیان فقط برانکو خوب بود و توانست نتیجه بگیرد. ایویچ هم خوب بود، ولی فرصت نداشت. بهجز اینها اکثر آنها مربیان متوسط و ضعیفی بودند که به محض ورود به ایران میگویند ما عاشق مردم ایرانیم و خیلیزود فارسی را یاد میگیرند. یکی از آنها همین بگوویچ است که ۷، ۸ سال است در ایران مربیگری میکند و پول پارو میکند.
یک خاطره شیرین هم تعریف کن.
در سفری که به عربستان داشتیم، برای زیارت خانه خدا وارد مکه شدیم. همین که داشتیم به طرف خانه خدا میرفتیم، یک گربه هم دنبالمان میآمد که مرتضی فنونیزاده گفت: «فکر میکنم این گربه خوشیمن است.» ناگهان متوجه شدیم مرتضی نیست و گربه را برداشته و داخل چمدانش گذاشته تا آن را به ایران بیاورد. هرچه گفتیم که نمیگذارند آن را با خودت بیاوری گوش نمیداد و ۵، ۶ روزی گربه را در یک قوطی نگه داشت تا یک روز وقتی سرگرم کاری بود، ما گربه را آزاد کردیم و رفت.
آذر 1389
نظر شما