به گزارش همشهری آنلاین، اشتغال به نقد فیلم، لزوماً نمیتواند یکی از راههای ورود به سینما باشد. اگر میخواهید «سینماگر» محسوب شوید، بهتر است در پی آموختن مهارتهای مربوط به فیلمنامهنویسی، کارگردانی، بازیگری، فیلمبرداری، تدوین و دیگر رشتههای عملی حرفهی فیلمسازی باشید. نقد فیلم، حرفهای است همجوار سینما که بهتر است همیشه فاصلهاش را با شاغلین حرفهای عرصهی سینما حفظ کند، وگرنه احتمال بروز فساد در آن بالا خواهد رفت. بنابراین اگر میخواهید نقد فیلم بنویسید تا امکانی برای سلام و علیک با سینماگران به دست آورید، اکیداً توصیه میکنیم بروید دنبال یک شغل شرافتمندانه بگردید! چون طبق تجربههای موجود، با داشتن چنین انگیزههایی نه منتقد درست و حسابی خواهید شد و نه اهل سینما تحویلتان خواهند گرفت.
ما، روشهای لازم برای تبدیل شدن به یک منتقد باآبرو را برایتان تشریح خواهیم کرد. دیگر به خودتان بستگی دارد که چقدر توصیههای ما را جدی بگیرید.
اطلاعات و مقدمات
البته که برای نوشتن نقد فیلم لازم است دانش سینمایی داشته باشید. اما کسب دانش سینمایی بدون احاطه بر دانستههای جانبی، شما را تا ابد در حد یک منتقد سطحی متوقف خواهد کرد. شما باید کمی تاریخ بدانید، چون فیلمها با تاریخ سروکار دارند. باید کمی جغرافیا بدانید، چون فیلمها با مختصات مکان و محل زیست آدمها سر و کار دارند. باید کمی روانشناسی بدانید، چون فیلمها ارجاعات زیادی به نظریههای روانشناسانه دارند. باید کمی ادبیات بشناسید، چون سینما وامدار ادبیات است. باید کمی تاریخ هنر بشناسید، چون سینما از هنرهای پیش از خود تغذیه میشود. باید کمی فلسفه بدانید، چون فیلمها آگاهانه یا ناآگاهانه از سیر تدریجی تحولات فکری بهره میگیرند... و خلاصه باید زندگی را بشناسید، چون فیلمها دربارهی زندگیاند. دانش سینمایی برای شناختن زندگی کافی نیست.
تماشای منظم فیلم یکی از راههای کسب دانش سینمایی است. سینما دارد ۱۲۰ ساله میشود و پیشینهی مفصلی دارد. شما باید هم فیلمهای روز را ببینید و هم برنامهای برای مرور فیلمهای مهم تاریخ سینما و آثار کلاسیک داشته باشید. اشتغال مداوم به تماشای فیلمهای روز، عمق نگاه را از شما میگیرد و فراموش میکنید که ابداعهای پیشگامان سینما چگونه منجر به شکلگیری فیلمهای امروزی شده. اشتغال مداوم به تماشای فیلمهای کلاسیک هم شما را از فضای سینمای روز دور میکند و نوشتههایتان بوی نا میگیرد! لطفاً معتدل باشید.
داشتن برنامهی منظم مطالعه، به اندازهی برنامهی منظم تماشای فیلم لازم است. شما باید دربارهی فیلمهایی که میبینید بسیار بخوانید. خیلی از ایدههایی را که به ذهن شما میرسد، منتقدها و نظریهپردازهای ۴۰ سال پیش شرح دادهاند. نوشتههای آنها را بخوانید. بعضی کتابهای مقدماتی دربارهی تئوری های تحلیل فیلم را بخوانید. اصطلاحات سینمایی و کارکرد دقیق آنها را یاد بگیرید. وقتی تعداد قابل قبولی فیلم کلاسیک دیدید، یکی از کتابهای تاریخ سینمای موجود در بازار را تهیه کنید و بخوانید. تسلط بر تاریخ سینما از ضروریترین مقدمات نقدنویسی است.
در کنار اینها حتماً رمان بخوانید. باید بهتدریج اغلب رمانهای مشهور و دورانساز تاریخ ادبیات داستانی را بخوانید. آشنایی با ساختار روایی رمانهای بزرگ، ذهن شما را برای فهم روند دراماتیک و شکل قصهگویی فیلمها تربیت میکند. بعد از خواندن چند رمان درجه یک است که توانایی تحلیل روایت در سینما و تشریح تحول شخصیتها را به دست میآورید. سینما هر چند پدیدهی مستقلی است، بهشدت وامدار ادبیات داستانی است.
پیشفرضهای لازم
منتقد فیلم لزوماً یک آدم عبوس، بدعنق و گندهدماغ نیست. دلیلی ندارد برای تبدیل شدن به یک منتقد برجسته عادت کنید که مدام غر بزنید و از جفای زمانه شکایت کنید. شرط اصلی برای منتقد شدن دوستداشتن سینما، توانایی نوشتن به زبان مادری و داشتن مقادیر معتنابهی سواد (سینمایی و غیرسینمایی) است. سگرمههای درهم، عینک پنسی، کلاه شاپو و پالتوهای بلند مارکدار به تنهایی کارساز نیستند.
منتقد شدن موجب بهبود جایگاه اجتماعی شما و مهیا شدن امکان اظهارفضل در محافل نخواهد شد. دلتان را به این چیزها خوش نکنید. اگر دقت کنید میبینید که معمولاً در هنگام ردکردن یک فقره نخ از داخل سوراخ یک فقره سوزن هم ضرورت حضور یک متخصص احساس میشود، اما کار به بحث دربارهی سینما که میرسد بیش از تعداد جمعیت کشورمان منتقد فیلم داریم. احتمالاً این تخصص به شکل ژنتیک در قوم ایرانی وجود داشته و نسل به نسل منتقل شده. مال امروز و دیروز هم نیست؛ طبق اسناد موجود، در دوران اشکانیان هم ایرانی جماعت در اوقات فراغت مشغول نقد فیلم بوده است. به طور کلی در این حرفه، دست زیاد است.
اشتغال به این حرفه (حداقل در میهن عزیزمان) نان و آب ندارد. این را همین اول بدانید بهتر است! به همین دلیل استفاده از عبارت «حرفهی من نقدنویسی است» عملی غیرحرفهای محسوب میشود. از راه نوشتن نقد فیلم نمیشود زندگی حتی یک نصفهآدم را چرخاند. شاید در ممالک دیگر، منتقدها از صبح تا شب مینشینند فیلم میبینند و کتاب میخوانند و نقد مینویسند؛ ما که خبر نداریم، اگر این طور است، خوش به حالشان، اما در اینجا از این خبرها نیست: حقالتحریر مطبوعات (اگر پرداخت شود)، به شکل خجالتآوری ناچیز است. اظهارنظر شفاهی و تلفنی هم که اصلاً هیچ. حتی به شهرت رسیدن هم دردی از شما دوا نخواهد کرد، چون حضور در برنامههای دانشجویی نمایش فیلم جبران هزینهی رفت و آمدتان را هم نخواهد کرد، برنامههای رادیویی و تلویزیونی هم معمولاً پولی به شما نمیدهند، نهاد مشخصی هم عهدهدار تأمین هزینهی فکرکردن شما دربارهی فیلمها نیست. متأسفانه تهیهکنندهها هم بابت نوشتن نقد مثبت دربارهی فیلمشان، دست در جیب نمیکنند! روزگار بدی است.
پیشنیازهای ضروری
توهم رایجی وجود دارد که طبق آن یک منتقد فیلم لازم است سینما را خوب بشناسد تا به منتقد خوبی تبدیل شود. این تصور کاملاً مهملی است. شما لازم است قبل از شناختن سینما، بلد باشید «بنویسید». بله، به همین سادگی: یاد بگیرید بنویسید. چه بنویسید؟ هر چیزی. فرقی نمیکند. نوشتن، یک مهارت است که بخشی از آن ذاتی و بخش دیگرش اکتسابی است. اگر ذاتاً استعداد نوشتن ندارید که هیچ، اما اگر نویسندهی ضعیف یا متوسطی هستید که تنبلی میکنید و حال و حوصلهی تمرین ندارید، دانستههای وسیع شما در زمینهی سینما به درد خودتان میخورد. میتوانید از این دانستهها مراقبت کنید و در خلوت خودتان خوشحال باشید.
باز هم توانایی در نوشتن. بروید ابتدا خوب نوشتن را یاد بگیرید. خوب نوشتن یعنی توانایی استفاده از دایرهی وسیعی از کلمات، مهارت در ساختن ترکیبهای تازه و جذاب، قدرت طراحی یک متن خواندنی و سرگرمکننده که شروع، میانه و پایان خوبی داشته باشد. نوشتههای شما باید باطراوت و درگیرکننده باشد. مثل یک فیلم خوب. مثل یک داستان خوب. مثل یک قطعه موسیقی خوب. فرقی نمیکند؛ نوشتن یک هنر است. متنی که سرسری نوشته شده و حوصلهسربر و کسالتبار است، صنار نمیارزد، حتی اگر حاوی مهمترین مفاهیمی باشد که تابهحال به عقل بشر رسیده.
متأسفیم؛ باز هم خوب نوشتن! عجله دارید، نه؟ همهی وجودتان از ایدههای متنوع دربارهی فیلمهایی که دیدهاید لبریز است و دارید هلاک میشوید برای اظهارفضل فوری و انتشار سریع نظرات نبوغآسایتان دربارهی سینما؟ خب، اشکال کار درست همین جاست: نظرات مشعشع شما هیچ ارزشی ندارند، مگر این که به شیوهی تأثیرگذار و جذابی بیان شوند. دانش وسیع شما هیچ اهمیتی برای خواننده ندارد؛ مهم این است که بتوانید حرفتان را خوب بیان کنید. یک متن مطول که بد شروع شده، بیخودی کش پیدا کرده، ریتم ندارد، از این شاخه به آن شاخه میپرد، پراکنده و غیرمنسجم است و فقط از تعدادی «اظهارنظر» تشکیل میشود، هیچ ارزشی ندارد، حتی اگر دربردارندهی مهمترین نظریهی تاریخ در حوزهی نقد فیلم باشد. از شلختهنویسی پرهیز کنید. از نوشتن جملات مبهمی که خودتان هم نمیدانید یعنی چه، پرهیز کنید. ساده، کوتاه و شفاف بنویسید. متنتان را برای دو تا آدم معمولی بخوانید و به واکنششان دقت کنید.
اداب تماشای فیلم
چون فیلم دیدن را تازه شروع کردهاید، دلیل نمیشود خودتان را هلاک کنید؛ سر فرصت و با آرامش فیلم ببینید. تماشای درست و درک کامل یک فیلم کلاسیک، بیشتر به کار شما خواهد آمد تا تماشای سرسری و هولهولکی پانزده ـ بیست فیلم پراکنده. دنبال این نباشید که جلوی نام همهی فیلمهای دنیا تیک بزنید: «دیدهام» و در هر محفلی هر کس اسم فیلمی را برد، زود بگویید: «آره، دیدهام». این دردی را از شما دوا نخواهد کرد، چون بهتدریج متوجه میشوید حتی قصهی دوخطی آن فیلم را هم نمیتوانید تعریف کنید و فقط میدانید فلانی و فلانی در آن فیلم بازی کردهاند، که این را بدون دیدن آن فیلم هم میتوانستید بفهمید.
اولین نوبت تماشای هر فیلم، تجربهی ناب و مهمی است. خرابش نکنید. به هیچ قیمت اجازه ندهید خط داستانی فیلم و نقطه عطفهای آن، پیش از اولین نوبت تماشا برای شما فاش شود. تماشای فیلمی که قصهاش را میدانید و از غافلگیریهایش مطلعید، اتلاف وقت است. قضاوت شما هم در چنین موقعیتی بیارزش است. داستانها طراحی میشوند تا در زمان مناسب، شما را غافلگیر کنند، به شما رودست بزنند، شما را شگفتزده کنند، غمگین یا شادتان کنند، امیدوار یا ناامیدتان کنند. کاری نکنید که این ترفندها بیاثر شود. اجازه دهید فیلم در اولین نوبت تماشا، به اندازهی قدرت و تواناییاش شما را درگیر کند.
اولین نوبت تماشای هر فیلم، تجربهی ناب و مهمی است، بنابراین فیلمها را در نسخههای ناقص و کج و کوله نبینید. برای زودتر دیدن فیلمهای جدید عجله نکنید؛ به هر حال ما در شرایطی زندگی میکنیم که از امکان تماشای به روز فیلمها محرومیم. پس به خاطر چند هفته زودتر دیدن یک فیلم جدید، نفلهاش نکنید. تماشای نسخههای پردهای با صدا و زیرنویس غلط، جنایتی است عظیم، و نوشتن شما دربارهی فیلمهایی که با این وضع و حال دیدهاید باعث برتری یافتن شما در ذهن خواننده نمیشود، بلکه فقط ثابت میکنید که برای صدا و تصویر استاندارد، و فهم کامل دیالوگهای فیلمها اهمیتی قایل نیستید و به این ترتیب خود به خود یک منتقد بیدقت و لاابالی محسوب میشوید که به دلیل خودشیفتگی، میخواهید زودتر از دیگران اعلام کنید که فیلمی را دیدهاید. به این ترتیب مشخص میشود که عرصهی نقد فیلم را با پیست دوومیدانی اشتباه گرفتهاید.
آداب فکر کردن دربارهی فیلم
فیلمهای بد، ذهن ما را درگیر نمیکنند و زود فراموش میشوند. اما اگر میخواهید دربارهشان بنویسید، باید کارتان را جدی بگیرید و با تمرکز بنویسید. بدبودن فیلم دلیل موجهی برای بد بودن نوشتهی شما نیست. اگر رغبت ندارید دربارهی فیلمی بنویسید، خب ننویسید. اما اگر تصمیم گرفتید دربارهی یک فیلم بد بنویسید، نوشتهی شما باید جذاب، خواندنی و پر از نکته باشد.
فیلمهای خوب تا مدتها ذهن ما را درگیر میکنند. برای نوشتن دربارهی آنها بهتر است بیش از یک بار تماشایشان کنید. تأثیر اولین نوبت تماشا البته همیشه ملاک و معیار مهمی برای داوری دربارهی فیلمهاست. اما برای اینکه مکانیسم همان تأثیرگذاری را بیابید و بتوانید درست بیانش کنید، لازم است فیلم را بیش از یک بار تماشا کنید و به جزئیاتش دقت کنید.
جایگاه رفیع یک فیلم در تاریخ سینما، تحسینهای یکپارچهی جهانی، دریافت جوایز متعدد، فروش زیاد و حاشیههایی از این دست دلیل نمیشود شما بپذیرید فیلمی فوقالعاده و درخشان است. حتماً باید خودتان دلایلی داشته باشید برای این که خوانندهی نوشتهتان را قانع کنید یک فیلم، فوقالعاده است. بنابراین دنبال دلایل شخصی خودتان بگردید. اگر شصت سال است همهی جهان میگویند همشهری کین بهترین فیلم تاریخ سینماست، باز هم شما نیاز دارید خودتان درک کنید که همشهری کین بهترین فیلم تاریخ سینماست. نظر دیگران را طوطیوار تکرار نکنید. در عین حال، به قصد خودنمایی روی دندهی لج نیفتید؛ وقتی شصت سال است همهی جهان میگویند همشهری کین بهترین فیلم تاریخ سینماست، دیوانه نیستند که این را میگویند! حتماً دلایلی دارند برای این حرفشان. سعی کنید مثل بچهی آدم حرفشان را بشنوید، نوشتههایشان را بخوانید، فیلم را چند بار ببینید، اگر قانع نشدید، آن وقت با استدلال بگویید چرا همشهری کین فیلم مهمی نیست. در این مورد هم متعادل باشید.
وقتی میخواهید نوشتن را شروع کنید
فیلمی را بهتازگی دیدهاید و ذهنتان انباشته از نکات ریز و درشت دربارهی فیلم است؟ دلتان میخواهد همهی حرفهایتان را دربارهی کارگردانی، اوج و فرودهای قصه، ویژگیهای شخصیتها، لحظات تأثیرگذار عاطفی و جزئیات محتوایی پشت سر هم ردیف کنید؟ اخطار! اخطار بسیار شدید! شما در آستانهی تبدیل شدن به یک منتقد وراج و پریشانگو قرار دارید. جداً مراقب باشید. خودتان را کنترل کنید. نمیتوانید در یک مطلب کوتاه، همه چیز را دربارهی یک فیلم بگویید، بهخصوص اگر تازهکار باشید. خودتان را به یکی ـ دو نکتهی مشخص مقید کنید و فقط دربارهی همانها بنویسید. اینکه شما ششصد نکته در ذهن دارید تا دربارهی یک فیلم بنویسید، دلیل نمیشود همهی آن ششصد نکته را روی کاغذ بیاورید. چنین نوشتهای بیش از آن که تبدیل به یک نقد فیلم خوب بشود، شبیه سیاههای از ایدهها و نظرات شما خواهد شد که قرار است به اطلاع دیگران برسد. از همهچیزگویی دست بردارید. فقط دربارهی همان چیزی بنویسید که برایتان از هر نکتهی دیگری شفافتر است و بر آن تسلط دارید و میتوانید خوب بیانش کنید. یک کسی گفته: «کوچک زیباست». حرف خوبی زده. به حرفش گوش کنید.
از عبارتهای مستعمل و رایج و کلیشهشده استفاده نکنید. تلاش کنید ادبیات و لحن خودتان را پیدا کنید و حتیالمقدور از به کار گرفتن اصطلاحات مشهور منتقدان شناختهشده پرهیز کنید. ادای دیگران را درنیاورید. اگر جملههای لازم را برای توصیف مقصودتان پیدا نمیکنید، تعبیرهای دیگران را قرض نگیرید؛ بیشتر تلاش کنید. خط بزنید و دوباره بنویسید. اگر نشد، چیزی را که نوشتهاید بیندازید دور و دوباره شروع کنید.
برای اثبات این که سواد سینمایی یا غیرسینمایی دارید، از اصطلاحات دهانپرکن، اسمهای ناآشنا و مهجور و مثالهای پیدرپی اعصابخردکن استفاده نکنید. خودتان را به رخ خواننده نکشید. اجازه دهید خواننده، نقد شما را با آرامش بخواند. استفادهی مکرر از کلمات نامأنوس و اصطلاحات تخصصی، لحن شما را متفرعنانه میکند و مخاطب را آزار میدهد.
فراموش نکنید که منتقد فیلم، یک متفکر یا مصلح اجتماعی نیست که مرتب در پی اعلام نظرش باشد. این که عقیدهی شما دربارهی زندگی و مفاهیم کلی حیات چیست، برای خوانندهی یک نقد فیلم کوچکترین اهمیتی ندارد. شما قرار است دیدگاهتان را دربارهی یک فیلم سینمایی توصیف کنید؛ اگر آنقدر مهارت دارید که این دیدگاه را چنان ظریف بیان کنید که خودبهخود عقاید شخصیتان دربارهی مسائل کلی عالم هم تویش جا شود و بیرون نزند، خواننده را به لذتی مضاعف دعوت کردهاید، وگرنه از افاضه فضلهای صریح خودداری کنید. دربارهی مسائل عام شعار ندهید. حتی اگر منتقد مشهوری هم بشوید، زننده است که در ابتدای یک نقد فیلم، مقدمهای بنویسید در وصف عقیدهتان دربارهی زندگی و این که دیدگاه کارگردان فیلم مورد بحث چقدر به دیدگاه شما نزدیک است و بعد شروع کنید به شرحدادن موردبهمورد این مشابهتها و عرش را سیر کنید. این کارها قبیح است!
لطفاً مرز بین نوشتههای وبلاگی، شوخیهای رایج در کامنتهای اینترنتی و مزهپرانیهای اساماسی را با ادبیات نقد فیلم حفظ کنید. هیچکدام از اینها البته در جای خود اشکالی ندارد. وقتی دارید در وبلاگتان مینویسید، راحت باشید. اما نقد فیلمی که قرار است در یک نشریهی متعارف منتشر شود قواعد خودش را دارد. بنابراین بیخود و بیجهت از ضمیر اول شخص استفاده نکنید. نقدتان را این طور شروع نکنید که: «همیشه بر این عقیده بودهام و یک بار هم نوشتهام که اصغر فرهادی نباید دربارهی مضامین اجتماعی...» ببخشید، شما؟ لطفاً پیاده شوید تا با هم برویم!
بیایید نوشتن دربارهی فیلمها را شروع کنیم
خب، حالا بعد از همهی این حرفها بیایید شروع کنیم. در شمارههای آینده این مباحث را ادامه خواهیم داد، اما فعلاً میتوانید نوشتن را شروع کنید. وحشت نکنید؛ اگر اهل تمرین و سختکوشی باشید، موفق به رعایت همهی قواعدی که در بالا گفتیم خواهید شد. البته استعداد و سر سوزنی ذوق هم لازم دارید که خب، دیگر در این مورد کاری از دست ما برنمیآید؛ باید دربارهاش با حضرت پروردگار مذاکره کنید.
اگر به سابقه و تجربهی ما اعتماد دارید، پیشنهاد ما این است: لازم نیست کارتان را با نوشتن یک نقد فیلم به معنای رایجش شروع کنید. بلکه تلاش کنید از مسیرهای مفیدتری وارد شوید. مثلاً سعی کنید یکی از شخصیتهای فیلمی را که به تازگی دیدهاید در حجمی معین توصیف کنید. برای مثال، شخصیت نادر را در فیلم جدایی نادر از سیمین توصیف کنید. در ۲۰۰ کلمه. و نه بیشتر. خودتان را به همین حجم مقید کنید تا مجبور شوید متن خوبی بنویسید. وقتی دست خودتان را برای نوشتن در حجمهای نامشخص باز میگذارید، خودبهخود پریشانگویی میکنید. چون هرچه جلوتر میروید احساس میکنید هنوز اصل مطلب را نگفتهاید و باید باز هم توضیح دهید و آن قدر مینویسید تا مطمئن شوید اصل مطلب را گفتهاید. و چون حجم نوشتهتان زیاد شده، احساس میکنید حتماً مطلب مهمی نوشتهاید که خواندن متن کاملش برای هر موجود زندهای ضرورت دارد!
پیشنهاد دیگرمان این است که خلاصه قصهی یکی از فیلمهایی را که بهتازگی دیدهاید بنویسید. فکر میکنید کار سادهای است؟ اشتباه میکنید؛ این یکی از دشوارترین کارها در عرصهی نوشتن است. مثلاً سعی کنید قصهی فیلم تلقین (کریستوفر نولان) را در ۲۰۰ کلمه بنویسید. کم است؟ خب تلاش کنید در همین حجم کم، خلاصه قصهای بنویسید که بیشترین نزدیکی را به حالوهوای فیلم داشته باشد. ملاکتان این باشد که اگر کسی فیلم را ندیده، با خواندن چیزی که شما نوشتهاید درستترین زاویه دید را نسبت به فیلم پیدا کند. لازم نیست به همهی جزئیات و شخصیتهای فیلم اشاره کنید. به این فکر کنید که ضروریترین اجزای سازندهی دنیای فیلم تلقین چیست. به همانها اشاره کنید. اگر بتوانید چنین متنی را هنرمندانه و ظریف بنویسید، ثابت میکنید توانایی توضیح شفاف و منظم عقاید خودتان دربارهی فیلمها را هم دارید.
نظر شما