چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۵ - ۱۶:۰۵
۰ نفر

محمد حسن شهسواری: وقتی داشتم رمانم را می‌نوشتم، شعاری را با خط نه ‌چندان خوشم نوشته بودم و بالای میز کارم به دیوار چسبانده بودم.

شعار این بود: «برای کم‌‌نظیرشدن، پشتکار کافی است. تنها برای بی‌نظیرشدن است که علاوه بر  پشتکار، استعداد هم لازم است».
و من در آن روزها (و همین‌روزها هم) فکر می‌کردم خیلی که همت کنم، خیلی که بخت یارم باشد و خیلی‌های دیگر اگر دست به دست هم دهند، کم‌نظیر می‌شوم (که البته این هم بسیار بعید است)؛ بی‌نظیرشدن پیشکش!

مدت‌هاست که دیگر عرصه هنر و به‌ویژه هنر عقل‌گرایی چون داستان‌نویسی، عرصه شعارهایی از قبیل استعداد، الهام یا قریحه ذاتی نیست. هر انسانی (هر کس که شرایط اولیه یک انسان بالغ و معمولی را داراست) می‌تواند داستان‌نویس شود؛ تنها پشتکار لازم است تا فنون این فعالیت را یاد بگیرد. شما پای صحبت هر نویسنده بزرگ یا کوچکی که بنشینید، چیزی از الهام هنری برای‌تان نخواهد گفت. او خواهد گفت وقتی می‌خواهد بنویسد، تنها تصمیم می‌گیرد پشت میزش بنشیند و صفحه‌های سفید را که مانند قله‌ای فتح‌نشده است، سیاه می‌کند. او برای‌تان خواهد گفت که اگر می‌خواست منتظر چیز مجهولی به نام «الهام» بنشیند، احتمالا تا حالا هنوز هیچ خطی از آن قله سفید را فتح نکرده بود.

برای اینکه فکر نکنید حرف‌هایی که زدم زیادی یک‌طرفه‌به‌قاضی‌رفتن است و اعتبار چندانی ندارد، یکی،دو نقل قول از نویسندگان بسیار بزرگ و معتبر می‌آورم تا به این حرف‌ها ایمان بیاورید.

همینگوی معتقد است: «وقتی روی کتابی یا داستانی کار می‌کنم، کارم را هر روز صبح بلافاصله پس از سپیده‌دم آغاز می‌کنم». دقت کنید! همینگوی نمی‌گوید کارم را هر وقت الهامی به من وارد شود آغاز می‌کنم.

دوباره از همینگوی: «هر زمانی که مردم آدم را تنها بگذارند و مزاحم نشوند، می‌شود نوشت». باز دقت کنید! همینگوی نمی‌گوید هر وقت الهام به من دست دهد می‌نویسم بلکه می‌گوید خیلی ساده است؛ کافی است کسی مزاحمم نشود. اما به نقل قول بعد از این نویسنده بزرگ و خوب توجه کنید که از همه مهم‌تر است: «اگر یک جوان، نویسندگی را دشوار و غیرممکن می‌داند، برود خودش را دار بزند». فکر کنم دیگر بزرگ‌ترین نویسنده داستان کوتاه قرن بیستم، حجت را برای تمام ما تمام کرده است.

بنابراین نویسندگی توفیقی آسمانی نیست که از عالم بالا به انسان عطا شود؛ یک سری تکنیک‌ است که می‌توان آنها را فراگرفت. البته آسان نیست؛ بسیار بسیار باید پشتکار و ممارست داشت تا این تکنیک‌ها درونی شود. اینکه چرا از میان چند جوان که با هم داستان‌نویسی را آغاز می‌کنند، تنها یک یا دو نفر موفق می‌شوند، به دلیل استعداد موفق‌‌ها نیست بلکه به این دلیل است که موفق‌ها پشتکار بیشتری داشته‌اند.

اما یک نقل قول از بزرگی دیگر؛ ویلیام فاکنر، در برابر این پرسش که برای رمان‌نویس‌خوب‌شدن دستورالعملی وجود دارد، می‌گوید: «نودونه‌درصد استعداد... نودونه‌درصد انضباط ... نودونه‌درصد کار» که یعنی به این درصدهای مزاحم، کاری نداشته باشید. در همین رابطه است که ماکسیم گورکی روی دیوار کار اتاقش نوشته بود: «استعداد یعنی کار».

فاکنر باز معتقد است: «تنها چیزی که نویسنده لازم دارد، یک قلم و چند برگ کاغذ است» اما فاکنر هم به نوعی حجت را بر ما تمام می‌کند. فاکنر بزرگ در برابر این سوال که الهام برای نویسنده لازم است یا خیر، پاسخ می‌دهد: «من چیزی به نام الهام نمی‌شناسم. اصلا نمی‌دانم الهام چیست. چیزهایی درباره‌اش خوانده‌ام اما هرگز آن را ندیده‌ام».

و آخرین نقل قول از نویسنده معاصر پرویی «آلفردو بروس اچینکه» است که او را هم‌طراز «ماریو بارگاس یوسا» می‌دانند. او معتقد است: «الهام به نظر من وجود ندارد؛ اگر چیزی هست، تمرین است. نوشتن، نیاز به نظم آهنین و وقف زندگی دارد ولی در عوض وقتی به آن می‌رسی، یک جشن واقعی است».

برای رسیدن به این جشن واقعی، اندکی دانش لازم است و بسیار تمرین و پشتکار.
در ادامه و در هفته‌های بعد سعی می‌کنم در حد دانش اندک خود، اندکی از این دانش را به شما منتقل کنم تا شما اگر عاشق نوشتن هستید، با پشتکار فراوان به این جشن بی‌کران برسید.

کد خبر 7789

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز