همشهری ، پریسا نوری: محمدرضا حسینی بای که با تجربه چندین سال خبرنگاری گهگاه گزارشهایش دستمایه شوخیهای فضای مجازی قرار گرفته، برای ما از فراز و نشیبهای کارش میگوید.
- چطور وارد عرصه خبرنگاری شدید؟
از کودکی به گزارشگری علاقه داشتم و میکروفون به دست، ادای گزارش گرفتن را درمیآوردم. سال ۱۳۷۱ همزمان که دانشجوی رشته تاریخ دانشگاه تهران بودم، بهعنوان خبرنگار وارد مطبوعات شده و پس از فارغالتحصیلی وارد بخش خبر صدا و سیما شدم.
- از گزارشهای جلسات کنکور تا جنگ عراق و سوریه و بخشهای کرونای بیمارستان و مشکلات سیستان و بلوچستان در کارنامهتان هست، حوزه فعالیتتان کدام بخش است؟
یک زمانی حوزهام علوم بود و الان خبرنگار بخش سلامت هستم اما با توجه به سابقه و تجربهام هر جا که نیاز بود حضور داشتهام.
- در این سالها کدام گزارشتان پرمخاطرهتر بوده؟
پرمخاطرهترین گزارشهایم در زمان حضور تروریستهای داعش در عراق بود. آنجا خطر همیشه در یک قدمی ما بود و اصلا نمیشد پیشبینی کرد که داعش الان کجاست. البته با هماهنگی وزارت دفاع و نیروهای عراق جلو میرفتیم اما هر لحظه ممکن بود با داعش مواجه شویم. همچنین گزارشهایی که از اوج پیشتازی کرونا از بخشهای کرونایی بیمارستانها میگرفتیم هم خیلی خطرناک بود. آن زمان خیلیها میگفتند نرو خطر دارد...، کرونا شوخیبردار نیست...؛ انصافا هم فضا خیلی ترسناک بود و کسی جرأت نمیکرد به بیمارستانها برود، اما برای تهیه این گزارشها باید به بیمارستان میرفتیم. اینجا جا دارد از همسرم هم تشکر کنم که بسیار مرا همراهی میکرد و با اینکه در تلویزیون میدید که از بخشهای کرونایی گزارش گرفتهام و خطر ابتلا و انتقال بیماری به خانواده خیلی بالا بود، هیچ وقت گلایه نمیکرد.
- این ماموریتها اختیاری یا اجباری بود؟
پیشنهاد میشد اما اجباری در کار نبود و کاملا داوطلبانه و اختیاری بود.
- چه مدت در مناطق جنگی عراق حضور داشتید؟
حدود یک سال در عراق بودم که صحنههای وحشتناکی که در مناطق جنگی دیدم در روحیهام بسیار اثر گذاشت و به دستور پزشکان از حضور در منطقه جنگی منع شدم.
- تلخترین و دشوارترین گزارشی که کار کردید، مربوط به آن روزهاست؟
بله اما در کنار این سختی و تلخی مفهوم واقعی و ارزش کلمه امنیت را با تمام وجود حس کردم. چون بسیاری از خانوادههای ثروتمند را در سوریه و عراق دیدم که مال و اموالشان را رها کرده و به شهرها و کشورهای اطراف فرار میکردند. آنها میگفتند حاضر بودند این زندگی لوکس را نداشتند اما در عوض امنیت داشته باشند. آنجا متوجه شدم که پول و ثروت نمیتواند امنیت بیاورد.
- از تلخیها گفتید، شیرینترین و دلنشینترین گزارشی که در این سالها گرفتید کدام بود؟
شیرینترین گزارشم مربوط به همین یکی دوماه پیش بود، از مراسم جشن در بیمارستان مهدیه تهران. در این جشن بچههای خردسالی که همگی از طریق لقاح آزمایشگاهی و فریز جنین به دنیا آمده بودند همراه خانوادههایشان حضور داشته و شیطنت میکردند. برایم خیلی شیرین و حیرتآور بود که خانوادههایی که سالها بچهدار نشده بودند با پیشرفت علم و تکنولوژی صاحب فرزند شدهاند.
- یکی از ویدئوهای شما که خیلی مورد توجه قرار گرفت، گزارش سیل استان گلستان بود که برای گفتن پلاتو تا کمر در آب رفته بودید، این کار ایده خودتان بود؟
بله طراحی پلاتوها ایده خودم است. در آن گزارش هم برای اینکه عمق آب و شدت سیل را نشان دهم باید داخل آب میرفتم، اتفاقا این کار عمق فاجعه سیل را نشان داد که مردم امکان تردد در آن سیلاب را نداشتند.
- ارتباطتان با فضای مجازی چطور است؟
علاقهای به حضور در فضای مجازی ندارم و از معدود خبرنگارانی هستم که در اینستاگرام، توئیتر و... فعالیت نمیکنم.
- پس بازخورد گزارشهایتان را چطور میگیرد؟
در کوچه و خیابان و از مردم و رهگذران بازخورد میگیرم. میگویند اینجای کارت خوب بود و آنجا اشکال داشت. بهنظر من بهترین سردبیر خبر مردم هستند. مردم دقتشان بسیار بالاست و لایههایی از خبر را میبینند که ما که سالها در کار خبر هستیم حیرت میکنیم.
- مردم در کوچه و خیابان بیشتر چه چیزی به شما میگویند؟
سوای اینکه نسبت به گزارشهایم نظر میدهند یا میگویند از گرانی و مشکلات گزارش بگیر یا اگر مسئولی وعده بدهد و به هر دلیلی عملی نشود میپرسند چرا انجام نشد!؟ بابت این موضوع از مردم عذرخواهی میکنم و میگویم ما فقط رسانه و منعکسکننده خبر هستیم و این دستگاههای مرتبط و مسئولان هستند که باید مشکلات را حل کنند.
- از بازخورد طنز و شوخی با گزارشهایتان در فضای مجازی اطلاع دارید؟
بله. من جزو افرادی هستم که در عین اینکه در فضای مجازی فعالیت ندارم، اما بهواسطه همین شوخیها بیشترین حضور را در این فضا دارم. مردم سر گزارشهای کنکور و سیل استان گلستان که داخل آب رفتم و با ادامه اسم فامیلم خیلی شوخی میکنند؛ البته من از این شوخیها اصلا ناراحت نمیشوم. فقط از واکنش بچهها و نوجوانها به گزارشهایم حیرتزده میشوم. وقتی میبینم بچههایی که سن و سالشان به مخاطب خبر بودن نمیخورد، مرا میشناسند و با گزارشهایم شوخی میکنند، خیلی تعجب میکنم به شوخی به آنها میگویم «مگر من عموپورنگم!» در کل ارتباط خوبی با بچهها دارم و هر جا بخواهند عکس یادگاری بگیرند، حتی وسط کار و ضبط برنامه هم باشم، قبول میکنم.
- از نگاه شما خبرنگار خوب و موفق باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
خبرنگار خوب باید عاشق کارش باشد. اگر بجز این باشد بعد از ۲ تا ۳ سال این کار را رها میکند. چون کار خبرنگاری سختیها و چالشهای بسیاری دارد و تعطیل بردار نیست. اگر کسی عاشق نباشد، دوام نمیآورد. یک اصل مهم دیگر این است که خبرنگار پاک زندگی کند و وامدار کسی نباشد.
- در این سالها بهترین و متفاوتترین تبریک روز خبرنگار را از چهکسی شنیدهاید؟
از پدر همسرم، خدابیامرز که بسیار انسان شریف و سادهدلی بود. یادم است چند سال پیش روز خبرنگار تماس گرفت و گفت عیدت را بهت تبریک میگویم. بعد متوجه شدیم بنده خدا منظورش روز خبرنگار است.
- شما روز خبرنگار را به چهکسی تبریک میگویید؟
به همه خبرنگارها بهویژه خبرنگاران روزنامهها و خبرگزاریها که برخلاف بچههای تلویزیون چندان دیده نمیشوند و با مشکلات زیاد و حقوق کم، با عشق کار میکنند.
- چه آرزویی دارید؟
آرزویم این است که به مرگ طبیعی از دنیا نروم و در مسیر اطلاعرسانی و خبرنگاری شهید شوم.
مأموریت سیستان و بلوچستان را به اروپا ترجیح میدهم
حسینی بای که بارها به سیستان و بلوچستان سفر کرده، علاقه بسیاری به مردم این استان دارد و تهیه گزارش از این استان را جزو اولویت کارهایش میداند. او میگوید: «با عشقی که از مردم باصفای سیستان و بلوچستان سراغ دارم اگر بگویند بین ماموریت اروپا و گزارش از سیستان و بلوچستان یکی را انتخاب کنم، به سیستان و بلوچستان میروم تا از مشکلات و محرومیتهایشان گزارش بگیرم. دلیلش این است که مردم این منطقه دراوج محرومیت بسیار باصفا، محجوب و نجیب هستند. در سیل چابهار با اینکه سیل خانههایشان را برده بود دعوتم میکردند.»
اطلاعات فوری
- محمدرضا حسینیبای
- متولد: ۱۳۵۱ در گنبدکاووس
- تحصیلات: دارای لیسانس از دانشگاه تهران و دانشجوی کارشناسی ارشد علوم ارتباطات که در حال حاضر به دلیل مشغله کاری در مرخصی گرفته است.
- ویژگی: خبرنگار با سابقه صدا و سیما
نظر شما