در محله کودکی پارکی داشتیم که روزها در آن با بچه‌های محل بازی می‌کردیم؛ پارک کوچک و ساده‌ای با چند درخت و یک تاب و الاکلنگ.

قبرستان

همشهری آنلاین - محسن مهدیان: در محله کودکی پارکی داشتیم که روزها در آن با بچه‌های محل  بازی می‌کردیم؛ پارک کوچک و ساده‌ای با چند درخت و یک تاب و الاکلنگ. نکته به یادماندنی قبرهایی بود که کنار اسباب و لوازم بازی پارک نمایان بود. بعدها فهمیدیم این پارک، قبرستان محله بوده است. اخیراً در جریان محله‌گردی قبرستان‌های بسیاری دیدم که هنوز هم دست نخورده‌اند و مختص رفتگان اهل محله است؛ نمونه‌اش قبرستان محلی فرحزاد در حاشیه امامزاده ابوطالب(ع). قدیم‌ترها که قبرستان بهشت‌زهرا(س) تا این اندازه توسعه نداشت و یا اثری از آن نبود، مردم کنار محله، قبرستان داشتند و اهل محل در همان قبرستان‌ها دفن می‌شدند.

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

قبرستان‌های بسیاری در دل شهر بود. قبرستان سرقبر آقا و ظهیرالدوله و چهاره معصوم(ع)(کهنه) تا قبرستان‌هایی در دل اماکن متبرکه مثل قبرستان سید ملک خاتون(س) و صحن امامزاده سید اسماعیل(ع)، صحن امامزاده زید(ع)، صحن سید ولی، صحن سید نصرالدین (ناصر الدین)، کوه بی‌بی شهربانو، امامزاده عبدالله(ع)، امامزاده حسن(ع)، امامزاده قاسم(ع) و امامزاده صالح(ع) و امامزاده معصوم، زمین‌ها و صحن بی‌بی زبیده، صحن و حوالی حضرت عبدالعظیم(ع)، صحن و اطراف ابن‌بابویه و بسیاری از امامزاده‌های دیگر. 

فارغ از بحث‌های شهرسازی این مجاورت یک اثر قابل توجه داشت؛ آن هم توجه مردم به رفتگان. مردم از اهل قبور زیاد یاد می‌کردند و این توجه به عادت و رسم زندگی‌شان تبدیل شده بود. از کنار قبرستان که رد می‌شدند مردگان را یاد می‌کردند. جالب اینکه این یادکردن‌ها منحصر به قبرستان هم نبود. وقتی از کنار خانه‌هایی که به‌تازگی عزیزی را از دست داده بودند رد می‌شدند با ۳ یا ۵ انگشت به آرامی روی در خانه می‌زدند و فاتحه می‌فرستادند و یا ۷ بار سوره قدر می‌خواندند. 

همین کار را سرقبر می‌کردند و معتقد بودند انگشت یا سنگ زدن روی قبر باعث می‌شود مرده صدایشان را بشنود و یا نور فاتحه و سوره قدر از انگشت‌ها به قبر برسد. همین‌ کاری که وقتی بعد از نماز و حین آیت الکرسی می‌خواندند، انگشت بر چشم می‌گذاشتند تا نورش به قوت دیده برسد. سر قبر گندم می‌ریختند تا از ثواب رزق کبوترها مرده حظ ببرد و بالا سر مرده گیاه می‌کاشتند تا از خیسی و طراوت گیاه، فشار قبر بر مرده کم شود، و به همین جهت نیز قبر را می‌شستند. 

هر شب جمعه و هر شب آخر ماه و هر شب شهادتی، رفتگان را یاد می‌کردند. برایشان حلوا می‌پختند و سر هر کوچه و گذر و مسجد به مردم تعارف می‌کردند و فاتحه می‌گرفتند. سر مزار می‌رفتند و فاتحه و قرائت قرآن هدیه می‌بردند. به نیت کسی که دستش از دنیا کوتاه است پول به فقیر می‌دادند. سر قبرش قرآن‌خوان و روضه‌خوان می‌نشاندند و برایش خرما، انجیر، شکرپنیر خیر می‌کردند. اگر حلوا می‌پختند و زیاد روغن برمی‌داشت می‌گفتند چشم و دل مرده می‌دود و گرسنه از دنیا رفته است. اگر خوابش را می‌دیدند که غذایی می‌خورد یا آن را توصیه می‌کند می‌گفتند حسرت آن را می‌برد و برایش همان غذا را پخته و صدقه می‌دادند. 
می گفتند مرده چشم به راه است و بی‌اعتنایی به آن را ناصواب می‌دانستند. اعتقاد داشتند مرده مانند محبوسی‌ است که زیارت و خیرات بازماندگان برایش خوشنودی می‌آورد و وی را نزد دیگر مردگان سرافراز می‌سازد. 
می‌گفتند مرده، دوست و دشمن خود را در این ایام معلوم می‌کند و دعا و نفرین او در این اوقات است که موجب سعادت و اقبال یا ادبار بازماندگان می‌شود. 

معتقد بودند تا وقتی مرده در عالم برزخ است از دنیا کنده نشده است و خیرات به او می‌رسد و از گناهانش کم می‌کند و جالب اینکه بسیاری از رسم و آیین‌ها را از منبرها و روایات ائمه(ع) گرفته بودند؛ از جمله شستن قبر و با انگشت به قبر زدن و همین اعتقاد به وضعیت مرده در برزخ. 

روزهای منتهی به پایان سال، قبرستان‌ها مملو از بازماندگان اهل قبور بود. قبور نیز خانه‌تکانی داشتند. قبرها را با آب و گلاب می‌شستند و بالای سر قبرها سفره هفت‌سین می‌چیدند و رهگذرها را با شیرینی و حلوا و حتی پلو و خورشت پذیرایی می‌کردند. معتقد بودند در ایام پنجه یعنی ۵ روز منتهی به سال جدید، رفتگان چشم‌انتظارند. از سرزدن به رفتگان آرامش می‌گرفتند و هم برایشان یادآور مرگ و معاد بود. 

زیباتر اینکه مردم شب‌های جمعه بجز قبر قوم و خویش، بر سر قبور بزرگان و شهدا می‌رفتند و خیرات می‌دادند که الحمدالله این رسم هنوز نیز پابرجاست. خلاصه اینکه در روزهای غم و شادی به زیارت اهل قبور می‌رفتند و چه از این بهتر که زیارت رفتگان باعث می‌شد شادی دنیا را ماندگار نپندارند و در روزهای غم صبر و استقامت‌شان بیشتر باشد. با تماشای قبرستان و نظر به قبر عبرت می‌گرفتند و شاید کمتر گناه می‌کردند و مرگ و معاد بیشتر مقابل دیده‌شان بود. از صدقه دادن برای میت ولو در حد یک فاتحه، خودشان نیز نفع می‌بردند و توشه‌ای برای آخرت و قبر خویش می‌ساختند.

------------------------------------------------------------------------------------------- 

*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۲۰ در تاریخ۱۳۹۵/۱۲/۱۶

کد خبر 779630

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha