تا به حال گذرشان به این طرف نیفتاده بود. چه کسی فکرش را می‌کرد که روزی کودکان‌کار و خیابان منطقه فارغ از غم و غصه زندگی به جایی قدم بگذارند که بیشتر جای تفریح است.

برف‌بازی و درست کردن آدم برفی، خاطره فراموش نشدنی بچه‌های کار

همشهری آنلاین_رضا نیک نام: اما این مرتبه بچه‌های کار و خیابان در یک صف و یک مسیر کنار افرادی قرار گرفتند که گاهی با بی‌اعتنایی سر چهارراه‌ها از کنارشان عبور می‌کنند یا راهشان را برای فرار به سمتی دیگر می‌کشانند. گویا اینجا دیگر تفاوتی میان آنها و دیگران نیست. سازمان ورزش شهرداری تهران و مسئولان شهرداری منطقه ۱۲، ‌بانی اجرای برنامه تفریحی ارتفاعات توچال با حضور کودکان‌کار و خیابان منطقه شدند که البته با اتفاقات و حاشیه‌هایی همراه بود که خواندنش خالی از لطف نیست.

کوله بار سفر را بستند

مسئولان شهرداری منطقه قبل از برنامه تفریحی توچال برای بچه‌های کار و خیابان منطقه تدارک ویژه‌ای دیده‌اند که تهیه و توزیع پوشاک و کفش زمستانی از جمله آنهاست. به هر حال رفتن به کوه شرایط و امکانات خاص خود را می‌طلبد و نمی‌توان بدون تجهیزات قدم در مسیر سرد و برفی کوهستان گذاشت. ساعت ۶:۳۰ سوله مدیریت بحران آماده میزبانی از کودکان‌کار و خیابان می‌شود. بچه‌ها گروه گروه همراه با مربیان وارد سوله می‌شوند تا پوشاک و لوازم مورد نیاز از جمله شال، کلاه و... را تحویل بگیرند. جالب اینکه بچه‌ها در انتخاب رنگ و پوشاک هم حق انتخاب دارند که باعث می‌شود بچه‌ها احساس رضایت بیشتری داشته باشند. پس از گذشت حدود یک ساعت همه بچه‌ها کوله‌بار سفر می‌بندند تا تجربه جدیدی از زندگی در شهر را به دست آورند. حس ناب و تازه‌ای در چهره هر یک از بچه‌ها نمودار است.

شادی در چهره‌هایشان موج می‌زند

پس از توقف تله کابین‌ها در ایستگاه پنجم، نخستین صدایی که جلب توجه می‌کند صدای «مسعود روشن‌پژوه»، مجری صدا و سیما و برنامه «مسابقه محله» است که در گوشه‌ای از محوطه برفی و سرد کوهستان بساط تفریح و شادمانی برای بچه‌های کار و خیابان فراهم کرده است و با روحیه و انرژی زیادی آنها را به مسابقه طناب‌کشی دعوت می‌کند. شادی در چهره بچه‌ها موج می‌زند. شروع به هیاهو و بازی می‌کنند. هر گوشه از فضای برفی کوهستان پُر شده است از تصاویر زیبا و جذاب. عده‌ای برف بازی و برخی هم در مسابقه طناب‌کشی شرکت می‌کنند.

کلی خاطره با خود می‌برم

تهران زیر پای بچه‌های کار |  شادی دوستانم را ندیده بودم

حسابی شال و کلاه کرده است و در حال برف بازی با دوستانش است. خودش را «امیرحسین علیزاده» معرفی می‌کند. می‌گوید که نخستین بار است که برای گردش به توچال آمده و حالا می‌تواند کلی خاطره خوب با خود به خانه‌ ببرد.

هنوز باور نمی‌کنم اینجا هستم

تهران زیر پای بچه‌های کار |  شادی دوستانم را ندیده بودم

گوشه‌ای از محل برگزاری مسابقه، مشغول برف بازی است. «محمد امینی» ۹ ساله است. می‌گوید: «تا به حال این‌قدر برف ندیده بودم. هنوز باور نمی‌کنم که اینجا هستم و می‌توانم با دوستانم بازی کنم.»

این روز را فراموش نمی‌کنم

تهران زیر پای بچه‌های کار |  شادی دوستانم را ندیده بودم

از شب قبل که به «شریفه علیزاده» گفتند قرار است که او را همراه دوستانش به اردوی توچال ببرند پلک روی هم نگذاشته تا صبح شود. او تا قبل از این فقط خیابان‌ها و کوچه‌های شهر را می‌شناخت. اما اکنون می‌داند که کوه، کوهستان و برف چیست. می‌گوید: «این روز را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم.»

بعضی از بچه‌ها کوه را نمی‌بینند

تهران زیر پای بچه‌های کار |  شادی دوستانم را ندیده بودم

«پوریا تهرانی» از دور بازی بچه‌ها را تماشا می‌کند. پوریا می‌گوید: «بچه‌های بالای شهر رفاه و آسایش بیشتری نسبت به بچه‌های جنوب شهر دارند. حتی کوه و جنگل هم برای آنهاست و هر وقت که دلشان بخواهد می‌توانند آن راببینند. اما بچه‌های همسن و سال من شاید تا آخر عمرشان کوه و زیبایی آن را نبینند.»

انگار وارد دنیای دیگری شده‌ام

تهران زیر پای بچه‌های کار |  شادی دوستانم را ندیده بودم

«شینا اکبری» دانش‌آموز ۱۰ ساله است و در یکی از مدارس ویژه کودکان‌کار و خیابان درس می‌خواند. او از این روز به‌عنوان خاطره‌انگیزترین لحظه زندگی‌اش یاد می‌کند و می‌گوید: «وقتی سوار تله کابین شدم انگار خودم را در دنیای دیگری دیدم. همه چیز برای من تازگی داشت. نمی‌دانستم کوهستان این‌قدر زیبا و تماشایی است.»

حق کودکان شهر را بازگردانید

تهران زیر پای بچه‌های کار |  شادی دوستانم را ندیده بودم

کودکان کار هیچ موقعیتی را به جز خانه و محل کسب و کارشان نمی‌شناسند، اما این بار به جایی آمده‌اند که شاید فقط در رؤیاهایشان آرزو می‌کردند. اکنون تهران زیر پای آنهاست. شهری که به آنها مدیون است و چه حکایت‌های تلخی از سر ناسازگاری برایشان رقم زده است. اما حالا افرادی در کنارشان قرار گرفته‌اند که می‌خواهند به آنها امید و انرژی دوباره بدهند تا زندگی‌شان را زیبا رقم بزنند.

بچه‌های کار و پولدار در یک صف

بچه‌ها از داخل خودروها پیاده می‌شوند و در محوطه تله کابین توچال صف می‌کشند. مسئولان منطقه پیش‌بینی کرده‌اند که در این تور تفریحی بیش از ۵۰۰ نفر از کودکان‌کار و خیابان حضور داشته باشند؛ بنابراین برنامه‌ریزی برای ورود آنها به داخل کابین‌ها مهم‌ است. مربیان هر گروه جلو صف‌ها می‌ایستند تا با راهنمایی متصدی داخل سالن به سمت کارت زنی حرکت کنند. گردشگران و کوهنوردان هم کنار کودکان‌کار و خیابان صف کشیده‌اند. گنجایش هر کابین تله کابین ۶ نفر است.

دست‌های کارگری اینجا لو می‌رود! تهران زیر پای بچه‌های کار |  شادی دوستانم را ندیده بودم

در یک مقطع زمانی بچه‌های کار و خیابان با بچه‌های پولدار در مسابقه طناب‌کشی مقابل هم قرار می‌گیرند. با آغاز مسابقه طرفین تلاش می‌کنند که حریف مقابل را به سمت خودبکشانند و برنده مسابقه شوند. هر چند که تعداد بچه‌های کودکان‌کار و خیابان از تعداد شرکت‌کنندگان دیگر کمتر است، اما آنها می‌توانند در کمترین زمان، حریف را از خط مسابقه بیرون بکشند و برنده مسابقه شوند. به نظر می‌رسد که بچه‌های کار به دلیل فعالیت بدنی از آمادگی جسمانی بالاتری نسبت به دیگر شرکت‌کنندگان برخوردار هستند و به همین دلیل می‌توانند برنده مسابقه باشند. به قول معروف قدر و اندازه دست‌های کارگری در میدان مسابقه مشخص می‌شود. دستانی که برای به دست آوردن روزی حسابی سرما و گرمای روزگار را چشیده‌اند.

تا به حال شادی دوستانم را ندیده بودم

تهران زیر پای بچه‌های کار |  شادی دوستانم را ندیده بودم

«میلاد تاج محمدی» نوجوان هم‌محله‌ای لبخند به چهره دارد؛ صورتش از سرما سرخ شده است. می‌گوید: «تا به حال دوستان همسن و سالم را این‌قدر شاد ندیده بودم. نگاه جامعه به بچه‌های کار طور دیگری است و برخی نمی‌دانند که آنها هم نیاز به تفریح و شادمانی دارند.»

از شهر و دغدغه‌هایشان فاصله گرفتم

تهران زیر پای بچه‌های کار |  شادی دوستانم را ندیده بودم

«سمیه اسحاقی» دختر نوجوانی است و نگاه معصومانه‌ای دارد. وقتی می‌خواهد حرف بزند انگار توان صحبت ندارد. با چشمانش به ما می‌فهماند که بهترین لحظه‌های زندگی‌اش را سپری می‌کند. او خوشحال است که امروز در بالاترین نقطه شهر ایستاده است و می‌تواندبه‌عنوان یکی از کودکان‌کار و خیابان از شهر و دغدغه‌هایش فاصله بگیرد و زندگی‌اش را تغییر دهد.

کاش آرزوهایم آب نشود

تهران زیر پای بچه‌های کار |  شادی دوستانم را ندیده بودم

خودش را «بسمینه سلیمانی» معرفی می‌کند. ۹ساله است. گلوله برفی‌ را در مشتش گرفته و می‌خواهد به طرفمان پرتاب کند که با او همصحبت می‌شویم. او که تابه حال سختی زیادی در زندگی‌اش کشیده نمی‌تواند از لحظه‌های ناب این سفر تفریحی چشمپوشی کند. آرزو می‌کند که‌ای کاش آرزوهایش مانند این گلوله برف آب نشود!

گاهی از محله به کوه چشم می‌دوختیم

تهران زیر پای بچه‌های کار |  شادی دوستانم را ندیده بودم

«پارسا نمازی» یکی دیگر از کودکان است. لبخند می‌زند و می‌گوید: «وقتی از محله‌ به کوه‌ها نگاه می‌کردم آرزو داشتم روزی برسد که خودم را بالای کوه ببینم و اکنون که به اینجا آمده‌ام فهمیدم که در این دنیا همه آرزوها دست یافتنی است؛ مثل رفتن به تله کابین توچال با بچه‌های هرندی.»

آرزویی برای همه بچه‌های ایران

تهران زیر پای بچه‌های کار |  شادی دوستانم را ندیده بودم

«سالم قادری» می‌گوید که با برادر کوچک ترش به این مهمانی آمده و تاکنون آمدن به چنین جایی را تجربه نکرده است. او از مسئولان برگزاری این تور تفریحی، قدردانی و آرزو می‌کند که همه بچه‌های ایران از نعمت چنین امکاناتی برخوردار شوند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۲ در تاریخ ۱۳۹۴/۱۲/۱۲

کد خبر 779821

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha