و تأکید قرآن بر عمران و آبادی زمین و تصریحاتی بر این که حتی بعضی از ابزارها و مصنوعات مستقیماً توسط خداوند به انسانها آموخته شده است باعث شده در مجموع، دینداران شیعه نه تنها مخالف دانش و صنعت نباشند بلکه آن را موافق خلقت خویش و مورد نیاز برای کسب امتیاز از سایر موجودات و حتی برتری بر فرشتگان خواهند دید و خداوند را منشأ دانشها و صنعتها میشناسند.
این دیدگاه نه تنها باعث بهره بردن از دانشها و صنایع ملل دیگر و انتقال آن به جامعه اسلامی و شیعی میشود، بلکه شیعیان هیچ ملتی را صاحب واقعی دانش و صنعت نمیدانند و آن را امری سیال و در حال انتقال از مللی به ملل دیگر میشمرند همانطور که بر اساس آیات دال بر استخلاف عام الهی، استخلاف الهی نیز جاری است و همواره از قومی شایستهتر به جای اقوام ناشایست جایگزین میشوند.
اما آنچه به گمان نگارنده، محور و اساس بیشتر موارد گذاشته شده است و بهنظر میرسد در جامعه شیعی هر جا که مدرنیته پذیرفته و نهادینه شده و هر جا که طرد و ناپذیرفته گردیده است، آن عنصر دخیل بوده و ظاهراً مورد امضای حق تعالی نیز هست، «نافع بودن» یا نبودن (نفع مطلق یا نفع اکثری) برای مردم است. تأثیر «سودمندی» در اقبال یا ادبار جامعه شیعی (و حتی غیرشیعی و غیراسلامی) به امور مدرن یا اصل مدرنیته و نوسازی بسیار زیاد به شمار میرود.
عوامل و موانع اصولی و فقهی مدرنیته (تجدد پذیری)
موانع: تقدم حجیت نصّ کتاب خدا و سنت؛ به گونهای که اگر در چیزی جدید تصریحاً نصّ حرمت داشته باشیم، نمیتوان از دلیل عقلی استفاده و راه را بر تجدد پذیری هموار نمود: اصالت لفظ و حجّیت اصول لفظی و پایبندی صریح به لفظ کتاب و سنّت، سیطره نگرش فرد محور در فقه شیعه که البته به تدریج در طول قرنها تغییر کرده و به نگاه جامعه محور تبدیل شد، حرمت قیاس و استحسان، حرمت التزام و تعبد به ظنی که دلیل معتبری از ادله اربعه بر آن وجود ندارد، اعتقاد علماء به انسداد باب علم (قطعی) به احکام شرعی ـ یا فروع ـ و لزوم احتیاط و وقوف عندالشبهات، شناسایی نشدن عرف بهعنوان دلیل شرعی و رد مصالح مرسله در فقه شیعه.
بنابراین هر چه جایگاه شریعت در جامعهای کمتر باشد، مدرنیته در آن جایگاه والاتری مییابد و مدرنیزاسیون با موفقیت بیشتری تحقق مییابد و این بهدلیل جوهره عرفی و غیرشرعی مدرنیته و همگونی جوامع غیرشرعی (بودایی، هندویی، یهودی، مسیحی یا حتی بهظاهر اسلامی) با جوامع مدرن و سکولار غربی است. ثانیاً در جامعه شیعی، مهمترین و بزرگترین مانع بر سر راه مدرنیزاسیون، نهاد مرجعیت و تقلید و سازمان روحانیت است و هر چه جریان همگرای مرجعیت اصولی تضعیف و اخباریگری و تصوف و امثال آن که جریانهای واگرا هستند، تقویت شوند، مدرنیزاسیون بهطور گستردهتر و عمیقتری تحقق مییابد.
عوامل مساعد: قاعده ملازمه میان حکم عقل و حکم شرع و به عکس؛ وجوب مقدمه واجب، قاعده اضطرار، تقیّه، دفع افسد به فاسد، پیمانی که خداوند از علما گرفته است تا بر خشکیدگی شکم مظلومان و شکمبارگی ظالمان سکوت نکنند، هدف قیام به قسط توسط مردم بهعنوان هدف بعثت انبیاءعلیهمالسلام و دستوربه بهرهگیری از قوای مختلف برای ترساندن کفار، روایاتی مثل «الدنیا مزرعه الآخره» «مَنْ لامعاشَ لَه لامعادَ له» یا «کادَ الفقر ان یکون کفراً».
زمینههای تجددپذیری در ایران
در ایران عوامل غیرشیعی یا حتی شیعی زیادی وجود داشته که برخی با پیشینه هزار و چند صد ساله و بعضی با سابقه حدود دو تا سه قرن و کمتر، بستر مدرنیزاسیون را در ایران هموار و برای آن زیرسازی کردهاند. تعدادی از این عوامل عبارتند از: 1 ـ پیدایش مکاتب افراطی و تفریطی فقهی؛ 2- پیدایش مکاتب افراطی و تفریطی کلامی؛ 3- پیدایش باطنیان عقلگرای قرمطی و اسماعیلی؛ 4- پیدایش باطنیان ذوقی صوفیّه و...؛ 5- پیشینه وجود مسیحیان و یهودیان تأویل گرای عارف مسلک و گنوسیان در منطقهای از مصر تا بین النهرین؛ 6 پیدایش اخباریان و وهابیان از جهت انفعالی؛ 7- پیدایش فرقه شیخیّه؛ 8- پیدایش فرق ضالّه بابیه و ازلیه و بهائیه؛ 9-فعالیت فرهنگی و اجتماعی و سیاسی وسیع نمایندگان اقتصادی و سیاسی ملل غربی و سیاحان فرنگی در ایران و عراق؛10-پیدایش فراماسونها؛ 11-پیدایش تحصیلکردگان غربزده دهری مسلک؛12- پیدایش کمونیستها؛3-پیدایش کتب و نشریات و ادبیات جدید (غیر دینی و دین ستیز) از عصر ناصری به بعد؛ 14-ایجاد و توسعه رسانههای جدید و سازمانهای مؤثر در دین زدایی (مثل مدارس جدید و سپاه دانش)؛15- با ایجاد انفعال زمینه مساعدی برای تجددپذیری فراهم کرده بود.
نمونههای تاریخی
لزوم دقت در انگیزهها و روشهای نوخواهان (متجددان) و اصلاح طلبان این انگیزهها را به چند دسته میتوان تقسیم نمود: گروهی که اصلاحات و نوسازی را برای نفع مردم و پیشرفت و رفع مشکلاتشان خواستهاند؛ نمونه این گروه، قائم مقام فراهانی، میرزا تقی خان امیرکبیر، آیتالله سید حسن مدرس، آیتالله حاج آقا نورالله اصفهانی و آیات ثلاثه نجف در عصر مشروطه و آیتالله نائینی و آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی هستند.
گروهی که اصلاحات و نوسازی را برای نفع دولتهای بیگانه میخواستهاند؛ نمونه آنها میرزا ملکم خان ناظم الدوله و میرزا علیاصغرخان امین السلطان و میرزا حسین خان سپهسالار ومیرزا حسن خان وثوق الدولهاند. برخی سلاطین و شاهان که خواهان اصلاحات و نوسازی برای افزایش قدرت و اعتبار و مشروعیت خود بودند؛ نمونهاش ناصرالدین شاه، رضاخان پهلوی و محمدرضا پهلوی است. کسانی که از اصلاح و نوسازی تا جایی که موجب تقویت دین و تشیع میبود حمایت میکردند؛ مانند مرحوم حاج ملاعلی کنی، آیتالله شهید حاج شیخ فضلالله نوری، میرزای شیرازی و حضرت امام خمینیقدس سره که از این گروه بودهاند.
نمونههایی تاریخی از تعامل مثبت و منفی نخبگان شیعه با مدرنیته
- دفاع سرسختانه علما امثال مراجع نجف و مرحوم نائینی و دیگران از مشروطیت.
- مرحوم آیتالله شهید حاج شیخ فضلالله نوری هم در ابتدا با همین زمینهها و خیالات با مشروطه خواهان همراهی کرد و چون مفاسد آزادی و مساوات را دید، آن را بر خلاف علمای مذکور، شرّ اکثری شمرد و از آن برید و با آن مخالفت کرد.
- اقداماتی که مرحوم آقانجفی اصفهانی و حاج آقا نورالله اصفهانی در تشکیل شرکت اسلامیه اصفهان و انجمن مقدس ملی اصفهان و انجمنهای دیگر و اتحادیه طلاب جهت حفظ اصول و احکام اسلامی و کنترل مثبت مشروطه خواهی در اصفهان انجام داد.
- مبارزه مرحوم حاج آقانورالله اصفهانی و علمای سراسر ایران به ویژه آیتالله شهید سیدحسن مدرس با اصلاحات رضاخانی که به نحوی با منافع مردم ایران یا با تعالیم و منافع شریعت اسلامی درگیری و منافات داشت.
- مبارزه امام خمینیقدس سره با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید شاه.
نتیجه
نگارنده بر این باور است که شکاف میان سنت و مدرنیته یا بحران مدرنیته و پست مدرن از دو طریق قابل حل و رفع است:
1- پذیرش کامل و فراگیر الحاد و لامذهبی در تمام جوامع بشری و حذف کامل دین در زندگی بشر (حتی به قدر نازلی که در ترکیه هست) و حاکمیت تمام و کمال اصول نظری و عملی مدرنیته بر زندگی همه آحاد بشر. تجربه جوامع غربی و غیرغربی نشان داد که دین دارای بنیاد و ریشه درون ذات انسان (فطرت) است و این گزینه غیرعملی است.
2- بازگشت جوامع غیردینی و نظامهای اجتماعی سکولار به دین و پذیرش اسلام در سراسر جهان و تفکیک قطعی میان جنبههای دنیاگرا و منکر مبدأ و معاد و نبوت و شریعت با جنبههای مترقیانه و سودمند مدرنیزاسیون و حذف کامل جنبههای منفی مدرنیته از زندگی بشر و به خدمت گرفتن همه هنرها و ادبیات و تبلیغات و نظام رسانهای بینالمللی و غیره برای عبودیت و اسلام همراه با پیشرفت مادی و منافع مختلف همه جوامع بشری. این راهی است که آغاز شده و سرنوشت محتوم بشر است و فلسفه مهدویت نیز بر همین مدار است.