فجر به فولاد
تیم فجر در سال 77 موفق به صعود به رقابتهای دسته اول کشور نشد و در مجموع دو دیدار با نتیجه 0-1 برابر تیم بهمن کرج مغلوب شد اما ابراهیم میرزاپور 2 تیم خواهان پیدا کرده بود؛ ملوان بندرانزلی و فولاد خوزستان. او دومیرا انتخاب کرد و حتی برای تیم ملی هم بازی کرد اما دیدار ایران – چینتایپه زمانی برای پایان تمام شایعات بود. پای دروازهبان شماره یک تیم ملی در تمرینات پیش از بازی، تیر خلاص را به تمامیحرف و حدیثها زد اما این پایان ماجرا نبود؛ شفیعزاده مالک باشگاه استقلال اهواز، مربیان تیم ملی را مقصر دانسته و حتی کادر فنی تیم ملی را به شکایت تهدید کرد.
جنجالها برای مرد شماره «یک» پایانی ندارد و این آخرین مورد آن شاید در سال 1385 باشد زیرا میرزاپور تا بازگشت مجدد به زمینهای چمن و دروازهای هفتمتروسیوچند سانتی، 6 ماه فاصله دارد.
شاید این مصدومیت، او را به قهقرای فراموشی و پایینکشیدهشدن از سکوهای بهدستآمدهاش هدایت کند اما مطمئنا او 6 ماه آتی را با خیالی آسوده از حاشیه و دردسرهای پیرامونش سپری خواهد کرد.
1-خبرنگاران حاضر در جلسه مطبوعاتی با یک سوال مشترک در سالن نشسته بودند. پرویز برومند در ظاهر شماره «یک» تیم ملی بود. او و خبرنگاران حامیاش تقریبا سند ششدانگ دروازه تیم ملی فوتبال ایران را به نام میدیدند اما در سوی مقابل، داوود فنایی قرار داشت که بر خلاف برومند که همیشه در گیرودار فیکسبودن در استقلال با هادی طباطبایی میجنگید، رقیبی روی نیمکت تیم پرسپولیس نمیدید. عابدزاده فراموش شده بود و فرشید کریمی، رقیبی جدی محسوب نمیشد. علاوه بر این، فنایی روزهای خوبی را درون دروازه سرخها تجربه میکرد اما تقریبا همه بر این مسأله اتحاد نظر داشتند که نهایتا فنایی، پیراهن شماره«2» دروازهبانی تیم ملی را برعهده خواهد داشت.
اما نفر سوم، ابراهیم میرزاپور بود که به رغم درخشش درون دروازه فولاد خوزستان، کسی حتی به ادامه حضورش در تیم ملی امید نداشت. میروسلاو بلاژویچ با جملهبندیاش خواب همه را آشفت اما نه صددرصد. او ابتدا از فخرالدین بگوویچ تعریف کرد و در نهایت گفت: «او کسی را انتخاب کرده که به هیچ عنوان در معادلات ذهنی من نبوده؛ با این حال، من به انتخاب او اعتماد دارم». دیگران فکر کردند که شاید برومند از بالا آمده پایین و فنایی رفته جایش اما وقتی در بازی اول، ابراهیم میرزاپور درون دروازه ایستاد، باورشان شد که یک اتفاقی افتاده است؛ شوک اول بر حاشیه اول. میرزاپور سپر بلا نبود؛ پیش از او مربیانش قرار داشتند.
2-حاشیه دوم برای ابراهیم میرزاپور وقتی رقم خورد که او با یک «شروع از کنار دروازه» توپ را گذاشت زیر پای مهاجم عراقی و بعد چند لحظه توپ را درون دروازه دید. این تنها اشتباه او نبود. او بارها در طول این دیدار، ضربات مجدد را به بدترین شکل ممکن، یا به حریف داد و یا به بیرون زد. فردای بازی، روزنامهها حسابی از خجالت او و مربیاش، فخرالدین بگوویچ درآمدند: «پس این همه مدت با این دروازهبان چه کار میکردی که حتی نمیتواند یک توپ ساده را با پا به زمین حریف بفرستد؟».
این ایراد او اگرچه تا حد زیادی اصلاح شد اما هیچگاه به طور کامل برطرف نشد و حتی تا این اواخر، وقتی او توپ به دست، پایش را برای ضربه بالا میآورد، نفس همه در سینه حبس میشد.
3-حاشیه سوم، خارج از ایران رقم خورد. دروازهبان ذخیره تیم ملی با خبرنگار نزدیکش تماس گرفت و گفت: «اینا میخوان میرزاپور رو خودشون منتقل کنن. بلاژویچ حتی توی مربیای کروات به این کارا شهرت داره. اون توی ماشین کادر فنی که دکتر تیم هم اونجا بوده،گفته که میخواد میرزاپور رو منتقل کنه به اروپا». دروازهبان ذخیره شاهد آورد که دکتر تیم بنا به دلایلی نامعلوم در آن روزها از اردوی تیم ملی اخراج شده بود و گفته میشد او نتوانسته جلوی زبانش را بگیرد. شاید هم دچار عذاب وجدان شده و همه چیز را لو داده است. این ماجرا در مطبوعات فاش نشد اما پشت صحنه، دهان به دهان برخی چرخید.
4-وقتی میروسلاو بلاژویچ رفت و جایش را به برانکو داد، همه فکر کردند شاید بشود دروازه را به آدم دیگری غیر از او سپرد اما نشد. برانکو دوباره از فخرالدین بگوویچ استفاده کرد و فخرالدین دوباره از میرزاپور. در تمام سالهایی که برانکو ایوانکوویچ به عنوان سرمربی، هدایت تیم ملی ایران را به عهده داشت، ابراهیم میرزاپور با شماره «یک» درون دروازه تیم ملی ایستاد. حتی در مسابقات تدارکاتی، دوستانه یا دیدارهای رسمیکماهمیت، هیچکس جای او را نگرفت. در این سالها، همه انتقاد میکردند که چرا در بازیهای کماهمیت به فرد دیگری بازی داده نمیشود تا حداقل یک ذخیره مطمئن روی نیمکت داشته باشیم. برانکو معمولا جوابی منطقی برای این موضوع نداشت ولی ابراهیم میرزاپور وقتی مورد سوال قرار گرفت، جواب داد: «این تشخیص برانکو است. من که نمیگویم آقای ایوانکوویچ لطفا مرا بازی بده، او بهتر از هر شخص دیگری میداند که نفراتش را چگونه انتخاب کند».
5-حاشیههای بعدی در طول این سالها شاید حاکی از چندان مسأله مهمینباشد اما در آستانه جام جهانی2006 آلمان، بار دیگر حواشی دروازهبان تیم ملی اوج گرفت. او یک فصل کمفروغ را در فولاد سپری کرد. فولادی که خود را در بستر احتضار میدید، کم از ناحیه دروازه ضربه نخورد. منتقدان برانکو و میرزاپور معتقد بودند در شرایطی که او دوره افت را سپری میکند، بهتر است فرد آمادهتری جایگزین او شود اما لجبازی برانکو و بیتدبیری میرزاپور، حاشیه بزرگ بعدی را رقم زد. دقیقا تا روز آخر مسابقات جام جهانی، همه منتظر بودند تا او اشتباه کوچکی مرتکب شود.
6-شاید یکی از بزرگترین اشتباهات برانکو که به ازدسترفتن محبوبیت برخی ملیپوشان انجامید، این بود که او یک تیم تافتهجدابافته از ملیپوشان ساخته بود که اتفاقا فیکس هم بودند؛ علی دایی، ابراهیم میرزاپور، محمد نصرتی، حسین کعبی و... . ابراهیم میرزاپور، ناخواسته وارد این بازی شد. او به هر شهری که میرفت، مورد بیاحترامیقرار میگرفت. حاشیههای مرد شماره یک تیم ملی به اوج رسیده بود. او قادر به تحمل برخی بیاحترامیها نبود اما عکسالعملی که نشان میداد، باعث شدتگرفتن توهینها میشد. او در طول یک سالونیم گذشته، در اغلب شهرها مورد بیاحترامیقرار گرفت.
7-بـــا یک خـــبرنگار درگـیر شـد. چشمان همه از حدقه بیرون زده بود. به رئیسجمهور نزدیک شد و شروع کرد به گریهکردن. رفتار ناصحیح میرزاپور با انتقاد همهجانبه مواجه شد اما او متقابلا این رفتار را یک عکسالعمل طبیعی قلمداد کرد. وقتی او سه گل از رئیسجمهور در ضربات پنالتی خورد و با این سوال که «میگویند از قصد گلها رو خوردی و سیاست به خرج دادی» با لبخند جواب داد: «اگه سیاست نداشتم که این سالها توی دروازه نمیایستادم.»
مردی که با کاپیتان قبلی تیم ملی، علی دایی رابطه نزدیکی داشت، با احمد سجادی و فخرالدین بگوویچ دو مربی دروازهبانان تیم ملی بسیار رفاقت میکرد و همیشه به برانکو نزدیک بود. او بارها این رفتار خود را سیاست صحیح برمیشمرد اما دروازهبانان دیگر هر از گاهی میگفتند: «من نمیتونم مثل اون باشم. اون برای مربیا خیلی کارا میکنه که من به خودم اجازه انجامشون رو نمیدم».
8-وقتی به لحاظ آماری دوازدهمین دروازهبان جهان شناخته شد، دیگر نه فخرالدین بگوویچ حاضر بود انتقادات را بشنود و نه برانکو و نه خود ابراهیم میرزاپور. او پیشتر، وقتی دروازهبان کره جایگاه هفدهم را به خود اختصاص داده بود و از نام میرزاپور خبری نبود، پاسخ داده بود: «از لحاظ آمار فکر میکنم که من بهتر از او کار کردم. بیوونجائه در طول سال گذشته عملکرد موفقی نداشت اما...» اما کسب جایگاه دوازدهمیبرای مردمیکه عابدزاده را بدون هیچ جایگاهی مطمئن میدانستند، هیچ موفقیتی محسوب نمیشد. او همچنان زیر تیغ تیز انتقادات باقی ماند اما تنها سپر او و برانکو در برابر اشتباهات و کاستیهایش همین رتبه بود.
9-رفتن برانکو از ایران با حاشیه جدیدی برای ابراهیم میرزاپور همراه شد. وقتی امیر قلعهنویی به عنوان جایگزین برانکو انتخاب و معرفی شد، همگان بر این نکته متفقالقول بودند که علاوه بر علی دایی، ابراهیم میرزاپور نیز از چرخه تیم ملی خارج خواهد شد. این اتفاق نظر، حتی وقتی نام او در فهرست دعوتشدگان تیم ملی از سوی قلعهنویی به چشم میخورد، ادامه داشت. او اولین بازی با هدایت قلعهنویی را روی نیمکت تجربه کرد تا به اعتقاد بسیاری، پروژه حذفش از تیم ملی به طور رسمیآغاز شود اما بلافاصله به دروازه تیم ملی بازگشت تا این حاشیه نیز به نوعی از سر او بگذرد.
10-اما آخرین حاشیه ابراهیم میرزاپور در تیم ملی، مصدومیتش بود؛ مصدومیتی که به اعتقاد برخی از نزدیکان تیم ملی، قدیمیاما نهفته بود و در مقابل، از سوی باشگاه استقلال اهواز، حرکت اشتباه و نادرست کادر فنی تیم ملی دلیل اصلی این مصدومیت قلمداد شد. این حاشیه با خروج میرزاپور از چرخه فوتبال کشور بهسرعت پایان یافت تا او به استراحتی 6 ماهه بپردازد تا بعد که چه پیش آید و حاشیه بعدی او با تیم ملی چه باشد.
مدرسه به امید
25شهریور 1356 در شهرستان «معمولان» واقع در مسیر خرمآباد به پل دختر به دنیا آمد. کودکی پرهیجانی را پشت سر گذاشت. شیطنتهای او اغلب با حوادثی چون شیشهشکستن، اعتراض همسایهها و کتکخوردن از والدین همراه میشد. او در دبستان آیتالله مدرس جدیتر از پیش، فوتبال را پیگیری کرد. دوران دبیرستان را در مدرسه شهید رحیمیشهر معمولان سپری کرد و در آنجا با استمرار در فوتبال، به عضویت تیم باشگاههای معمولان درآمد. با تشویقهای عمو و داییاش فوتبال را در تیم باشگاهی بهزیستی شهر معمولان آغاز کرد. در سال 1375 در تمرینات تیم امید لرستان حضور یافت اما مربی وقت، او را به دلیل گمنامی، نپذیرفت.
امید به فجر
در سال1376 دنیا و فوتبال روی خوش خود را به ابراهیم میرزاپور نشان دادند. او برای خدمت، در تمرینات تیم فجر خرمآباد شرکت کرد و به عضویت این تیم درآمد. ابتدا دروازهبانان مبتدی، جلوتر از او بودند که او را به روی نیمکت میفرستادند اما میرزاپور با تلاش، جای ثابتی در ترکیب تیم فجر در سال1377 پیدا کرد. فجر خرمآباد در آن سال در لیگ دسته دوم، نیمهدرخششی از خود نشان داد و در این راه، میرزاپور نیز یکی از دلایل اصلی این درخشش محسوب میشد. او پس از تمرین تیم، ساعتها با مربیاش ناصر میرزایی به طور اختصاصی تمرین میکرد. در همین سال به واسطه درخششاش، مربیان وقت تیم ملی امید او را به اردوی آمادهسازی فراخواندند.
فجر به فولاد
تیم فجر در سال 77 موفق به صعود به رقابتهای دسته اول کشور نشد و در مجموع دو دیدار با نتیجه 0-1 برابر تیم بهمن کرج مغلوب شد اما ابراهیم میرزاپور 2 تیم خواهان پیدا کرده بود؛ ملوان بندرانزلی و فولاد خوزستان. او دومیرا انتخاب کرد و راهی جنوب شد. سال اول حضور او در فولاد، روی نیمکت گذشت. در آن سالها جونکیزاده، دروازهبان اول فولاد بود، رسول فلحی دوم و میرزاپور به عنوان دروازهبان سوم کنار تیم بود. شانس، بالاخره در خانه ابراهیم را زد و در آستانه دیدار پرسپولیس – فولاد جونکیزاده مصدوم شد. فلحی نیز قادر به حضور در چارچوب دروازه نبود. این شد که ابراهیم رفت توی دروازه فولاد و در آن بازی خوش درخشید؛ هر چند فولاد، بازی را 0-1 واگذار کرد.
فولاد به استقلال
به این ترتیب دروازهبان سوم فولاد با یک اتفاق به دروازه فولاد رسید؛ همانطور که در پی یک انتخاب، به دروازه تیم ملی رسید. در طول این سالها ابراهیم میرزاپور به رغم پیشنهادات مناسبی که از سوی تیمهای پرسپولیس، استقلال، صباباتری، سپاهان و... داشت، فولاد را برای حضور انتخاب کرد. آخرین قراردادش با فولاد 2ساله(مشروط) در ازای 240میلیون تومان (یعنی سالی 120میلیون) بود. شرط بر این بود که فولادیها برای سال دوم با او دوباره مذاکره کنند که شرایط تیم قرمز خوزستان به هم ریخت. آنها برای نگهداشتن میرزاپور به آب و آتش نزدند تا رقیب آبیپوش خوزستان از گرد راه برسد و... به هر حال او استقلالی است. شاید او تنها بازیکنی باشد که فولادیها برای از دستدادنش، آه و فغان راه نینداختند.