این سیاستهای کلی در چارچوب سند چشمانداز 20ساله و با رویکرد مبنایی پیشرفت و عدالت ابلاغ شده است.
سیاستهای کلی برنامه پنجم توسعه دارای 45 بند و شامل سرفصلهای: امور فرهنگی، امور علمی و فناوری، امور اجتماعی، امور اقتصادی و امور سیاسی، دفاعی و امنیتی است. امسال، سال آخر اجرای برنامه چهارم است و برنامه پنجم باید از سال آینده آغاز شود. با توجه به عملکرد نسبتا ناموفق برنامههای توسعه اول تا چهارم، اتخاذ راهبردها و راهکارهایی برای عدمتکرار این تجربه تلخ در برنامه پنجم توسعه ضروری است.
از سوی دیگر، همانطور که مقام معظم رهبری فرمودهاند، پیش روی بودن دومین 5سال از سند چشمانداز دوره 20ساله کشور و ابلاغ بعضی از سیاستهای کلی اصولی مانند سیاستهای کلی اصلی 44 از یکطرف و بعضی تحولات جهانی از طرف دیگر اقتضاء میکند که هرچه زودتر قانون برنامه 5ساله پنجم کشور با جهتگیری دستیابی به اهداف مرحلهای متناسب با سند چشمانداز 20ساله تهیه شود.
به همین مناسبت با دکتر محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره راهکارهای تحقق اهداف مدنظر سیاستهای کلی برنامه پنجم گفتوگو کردهایم. این گفتوگو با نگاهی اقتصادی آغاز شد، اما به سیاست کشیده شد چرا که دکتر رضایی، علت تجربه تلخ عدمتحقق اهداف برنامههای توسعه در کشورمان را، سیاستزده بودن اقتصاد و ناآگاهی جناحهای سیاسی از اقتصاد میداند.
- اگر سیاستهای اصل 44 را صرفا اجرا کنیم به بهرهوری میرسیم؟
نه. بخشی از بهرهوری در این است که ما آزادسازی اقتصادی را انجام دهیم؛ یعنی اجازه دهیم که امکان رقابت در کشور افزایش یابد چون بدون آزادسازی رقابتپذیری و مسئله رقابت را نمیشود گسترش داد و فراگیر کرد. اقتصاد ایران یک اقتصاد انحصاری است و باید به سمت آزادسازی حرکت کند. یکی از پایههای بهرهوری رقابت است و تا رقابت تقویت نشود بهرهوری صورت نمیگیرد اما این یک بخش از کار است و بخش دوم توانمندسازی بخش خصوصی است. درست است که در نهایت بخش خصوصی بهرهوری بیشتری از دولت دارد اما اگر برای اینکه بخش خصوصی به بهرهوری ایدهآل خودش برسد زمان طولانی طی شود، ما زمان و فرصتها را از دست میدهیم.
بنابراین دولت باید در توانمندسازی بخش خصوصی حرکت کند. مسئله سوم فراهم کردن محیط مناسب کسب و کار در کشور است. بنابراین در کنار سیاستهای اصل 44، محیط کسب و کار و توانمندسازی بخش خصوصی 2 عنصر اساسی هستند که با همدیگر مجموعه بهرهوری در کشور را افزایش میدهند.
- درباره این دو موردی که گفتید، اگر به دیدگاه خود بخش خصوصی نگاه کنیم میگویند شرایط بهتر نشده و شاخصها هم از بدتر شدن فضای کسب و کار سخن میگویند. پس برای ارتقای بهرهوری کار بسیار دشواری داریم؟
بله ما بایستی شتاب دهیم. مسئله مهم این است که ما در مسیر پیشرفت هستیم ولی شتاب لازم را نداریم. بایستی به راهبردهایی در مدیریت اقتصادی کشور توجه کنیم که این راهبردها به امر پیشرفت شتاب بدهند؛ یعنی شعار شتاببخشی به پیشرفت مهم است وگرنه ایران در مسیر پیشرفت هست. مهم این است که ما چه روشها و مکانیسمهایی را اتخاذ کنیم که به امر پیشرفت، شتاب دهیم. این قسمت باعث شده که اقتصاد کشور نیاز به یک مدیریت جدید و روشها و فرایندهای جدیدی در اداره کشور داشته باشد.
- مدیریت جدید یعنی چی؟
مدیریتی که بتواند در حقیقت اقتصاد کشور را خوب بفهمد و نخواهد از طریق سعی و خطا پیش برود.
- یعنی الان شیوه سعی و خطا است؟
در 30سال گذشته میزان سعی و خطا در اقتصاد ما زیاد بوده و اولین شرط این است که باید مدیرانی با فهمی قوی و قابلقبولی از اقتصاد جمع کنیم. مسئله دوم این است که سبک مدیریت و برنامهریزی اقتصادی هم باید تغییر کند.
الان بین کارشناسان و حوزه تجربی و حوزه نظری اقتصاد شکاف وجود دارد؛ یعنی حوزه نظری با کارشناسان اقتصادی که در دولت هستند یک فاصله دارند و بین کارشناسان اقتصادی و حوزه اجرایی و تجربی اقتصاد یعنی فعالان صنعت و کارآفرینان هم فاصله است؛ یعنی بین دانشمندان اقتصاد و کارشناسان اقتصاد و کارآفرینان اقتصادی شکافهایی وجود دارد. از اینرو یک مدیریتی میخواهیم که بتواند این شکافها را پر کند؛ یعنی بین دانش تجربی و کلاسیک بتواند پل برقرار کند. مدیریت جدید یعنی کسانی را نیاز داریم که این گسستها را پر کنند و پل بزنند.
- اما بهنظر میرسد که این شیوه سعی و خطا در سالهای آینده همچنان ادامه خواهد داشت. مثلا تردیدی نیست که با تغییر دولت دوباره سیاستهای اقتصادی تغییر خواهند کرد. بهنظرتان چه اقدامی باید صورت گیرد که سیاستگذاری اقتصادی با تغییر دولتها، تغییر نکند؟
این که من گفتم یک دولت ائتلافی شکل بگیرد یکی از اهدافم همین بود که دولتهایی که بر محور شخص تشکیل میشوند، سلیقهها و رویکردهای آن شخص است که اقتصاد را تحتتأثیر خود قرار میدهد ولی اگر دولتهای ائتلافی شکل بگیرد چون برنامه، محور دولتهای ائتلافی است و برنامه باید متناسب با سیاست کلی نظام باشد تاثیرات منفی از حوزه سیاست به اقتصاد کاهش مییابد. در غیراین صورت تا زمانی که مدل تشکیل دولت در ایران بهصورت شخصمحوری باشد، چه جناحی بودن شخص چه کاریزماتیک بودن آن، همیشه ما شاهد سرایت تاثیرات منفی از حوزه سیاست به حوزه اقتصاد خواهیم بود و اقتصادمان ثبات لازم را در پیش نخواهد گرفت.
- یعنی طرح دولت ائتلافی، هدفش اقتصادی بود؟
مهمترین هدفش این بود که در اقتصاد یک ثبات به وجود آوریم و برنامهمحوری مبنای تشکیل دولتها باشد.
- گفتید که اجماع حاکمیت به سیاستهای برنامه پنجم منتهی شده است. اما برای اجرای این سیاستها به اجماع سیاسی نیاز است که الان وجود ندارد. پس میتوان از همین الان پیشبینی کرد که اهداف برنامه پنجم نیز محقق نخواهد شد؟ پیشبینی مرا میپذیرید؟
بله. راهحل هم این است که یا دولت ائتلافی تشکیل دهیم یا اینکه حوزه سیاست را از اقتصاد تفکیک کنیم و یک تیم اقتصادی مورد نظر عامه سیاستمداران و مسئولان نظام را بهمدت 15سال تعیین کنیم که رفتوآمد دولتها بر این تیم تاثیر نگذارد و این تیم بتواند اقتصاد کشور را جلو ببرد. راهکار سوم هم احیای پست نخستوزیری است که نیاز به تغییر قانون اساسی دارد.
- آیا این 3طرحی را که ذکر کردید، تاکنون با مسئولان ارشد نظام مطرح کردهاید؟
نه هنوز بهطور جدی بحث نکردهایم، مطرح شده و نامه نوشتهایم اما بهطور جدی که بحث کنیم مطرح نشده چون خود آن باید تبدیل به یک خواست عمومی یا حداقل خواست نخبگان کشور شود. بالاخره باید یا پست نخستوزیری احیا شود یا دولت ائتلافی برنامهمحور شکل بگیرد یا سیاست را از اقتصاد برای یک مدت 15سال جدا کنیم تا تغییر و تحولات در حوزه سیاسی،اقتصاد کشور را خیلی تغییر ندهد و به اهداف چشمانداز برسیم.
- دولت تا چه زمانی برای ارائه لایحه قانون برنامه پنجم فرصت دارد؟ ممکن است قانون با عجله و شتاب تدوین شود و کامل و جامع نباشد.
اگر دولت تا تیرماه امسال بتواند لایحه برنامه پنجم را به مجلس بدهد، تصویب و اجرای آن دچار تاخیر نخواهد شد. مهم این است که قانون برنامه پنجم تا شهریور در مجلس تصویب شود.
- فکر میکنید میتوان بین جناحهای سیاسی کشور برای اجرای برنامه پنجم اجماع ایجاد کرد؟
جناحهای سیاسی کشور محصول یک محیط سیاسی هستند. چیزی که بهعنوان اصولگرا و اصلاحطلب داریم اینها عمدتا محصول دوران سیاسی- امنیتی ایران هستند و به همین دلیل نگرشهای اقتصادی در این دو جناح فوقالعاده ضعیف است. میشود گفت هیچیک از دو جناح، برنامه قوی برای اداره اقتصاد کشور نداشته و ندارند، در حالی که الان جامعه ایران از آن فضای سیاسی- امنیتی خروج کرده و در حال ورود به یک فضای فرهنگی- اقتصادی است. اگر جناحهای سیاسی در خود تغییر ایجاد نکنند چون مدیریت کشور از درون آنها بیرون میآید ما همواره شاهد مدیریت ضعیف بر اقتصاد کشور خواهیم بود مگر اینکه این جریانها اجازه دهند جریانهای جدید رشد کنند که بنیان اقتصادی قویتری داشته باشند یا خودشان را اصلاح کنند. در غیراین صورت چون مدیریت سیاسی از دل این جناحها بیرون میآید، ما شاهد مدیریت سیاسی در ایران بوده و خواهیم بود که در بخش اقتصاد ضعیف هستند.
- البته فرض غالب این است که همین روند ادامه خواهد داشت.
بله، اگر جناحهای سیاسی در خودشان تغییر و تحول ایجاد نکنند و اجازه ندهند که جناحهای اقتصادی با رویکرد اقتصادی فرهنگی ایجاد شوند و نظام دوقطبی را حفظ کنند، همان روند گذشته در آینده تکرار میشود.
- اگر این روند ادامه یابد شما بهعنوان نهاد مجمع چه اقدامی میتوانید بکنید که سیاستها بهتر اجرا شود؟
ما در بعد سیاست مسئله را از 10سال پیش حل کردیم و با شناسایی خلا، با تصویب چشمانداز آینده ایران، سیاستهای اصل 44 و سیاستهای برنامههای چهارم و پنجم یک سطحی از مدیریت سیاسی کشور، یعنی سطح عالی از این خلأ رهانیدیم. اما سطح برنامهریزی، اجرا و تصمیمگیری یعنی سطح قوای سهگانه نیازمند چنین تحولی است.
ولی چون مجلس و دولت در حقیقت محصول و برآیند جناحهای سیاسی کشور هستند قاعدتا باید در جناحهای سیاسی کشور ظرفیتسازی جدیدی انجام شود. لذا من بهعنوان یکی از فعالان سیاسی کشور تلاش خیلی زیادی در 10سال اخیر انجام دادهام اما تا الان موفق نشدهام. دولت ائتلافی را که طرح کردم در همین راستا بوده است که چون جامعه سیاسی کشور نمیتواند در خودش تحول ایجاد کند ما مدلی ایجاد کنیم که از سرایت ضعفهای جناحهای سیاسی در اقتصاد کشور جلوگیری کند. دنبال این مدل هستیم و اگر این مدل در این انتخابات آتی شکل بگیرد و موفق شود، آنگاه ما توانستهایم سطح برنامهریزی و تصمیمگیری کشور را نیز به سمت چشمانداز میل دهیم.
- نگفتید مجمع برای اجرای بهتر برنامه پنجم چه کاری میتواند انجام دهد؟
ما غیراز سیاستگذاری و نظارت هیچ کار دیگری نمیتوانیم انجام دهیم.
- نظارت یعنی چه؟
یعنی بررسی میکنیم که سیاستها چه مقدار پیاده شده و به مقام معظم رهبری گزارش میدهیم.
- درباره برنامه چهارم، سال به سال گزارش دادید؟
به جز 2 سال اول که خود مقام معظم رهبری گفتند که چون این دولت تازه آمده کاری نداشته باشید، اما سال سوم گزارش را تهیه کرده و ارائه دادیم و برای سال چهارم هم این کار را میکنیم.
- چه مقدار موفق بودهایم؟
بالاخره فاصلهها مشهود است و تلاشهای زیادی دولت و مجلس کردهاند ولی فاصله بین سیاستها و اجرای برنامهها مشخص است.
- کجا این فاصله بیشتر است؟
در رشد اقتصادی، سرمایهگذاری، محیط کسب و کار، توانمندسازی بخش خصوصی، ترغیب و تشویق بخش خصوصی و حمایتهای حاکمیت از سرمایهگذاران، شکاف بیشتر است.
- کجا اهداف محقق شده است؟
خصوصیسازی و قانون نویسی (قانون اصل 44) پیشرفت خوبی دارد. در مورد تشکیل شورایعالی اصل 44 با ریاست رئیسجمهوری کار خوبی شده است.
- در مورد نحوه اجرای برنامه، به دولت توصیه هم میکنید یا صرفا گزارش نظارتی میدهید؟
ما عمدتا گزارش نظارتی کلان را ارائه میکنیم که چه مقدار سیاستها دنبال شده است.
- در گزارشهای مجمع جایگاه ایران در شاخصهای مختلف در منطقه مشخص شده است؟
بله، متأسفانه رتبه خوبی در منطقه نداریم. در تولید ناخالص داخلی وضع خوبی داریم اما شاخص درستی برای ارزیابی پیشرفت نیست و در سرانه تولید ناخالص داخلی، رشد اقتصادی، شاخص توسعه انسانی، کیفیت بهرهمندی از اقتصاد و کیفیت خدمات رسانی دولت که شاخصهای مهمی هستند جایگاه خوب نیست.
- در همین رتبهبندیها نسبت به 4سال، پیشرفت داشتهایم یا پسرفت؟
در خیلی از شاخصها پیشرفت داشتهایم ولی انتظار ما بیشتر از این بوده؛ یعنی اهداف برنامه بیشتر بوده است.
- الان مردم عادی هم میدانند که مجمع تشخیص مصلحت که نهاد نظارت بر اجرای سیاستهای کلان کشور است با دولت نهم مشکل سیاسی دارد. آیا قبول دارید که جناحبندیها به این سطح هم سرایت کرده است؟
نه. برای اینکه ترکیب مجمع یک ترکیب کاملا متعادل است. تقریبا از همه جناحهای سیاسی کشور در مجمع عضو هستند؛ از اصولگراها و اصلاحطلبان هستند. بعد هم مجمع در بعد اختلافات بین مجلس و شورای نگهبان بهصورت شورایی تصمیم میگیرد. در بعد سیاستهای کلی که مجمع مشاور رهبری است و خودش تصمیم مستقل از رهبر نمیگیرد. مثلا مجمع، سیاستهای کلی برنامه پنجم را تهیه و به مقام معظم رهبری پیشنهاد میکند و این مقام معظم رهبری هستند که در نهایت تصمیم میگیرند. بنابراین مجمع یک نهاد فراجناحی است.
در مجمع تشخیص همه تصمیماتی که گرفته میشود ابتدا در دبیرخانه کارکارشناسی روی آن صورت میگیرد؛ یعنی هیچ مصوبهای در مجمع نداریم جز آنکه قبلش در دبیرخانه کارگروههای کارشناسی روی آن بحث میکنند و بهعنوان پیشنهاد اولیه در دبیرخانه تنظیم میشود و وارد کمیسیونهای مجمع تشخیص میشود، در آنجا مورد اصلاح قرار میگیرد وسپس به صحن مجمع ارائه شده و تصویب میشود. بنابراین دستگاه کارشناسی مجمع تشخیص، دبیرخانه مجمع است که بیش از 10کمیسیون کارشناسی دارد که کارهای پژوهشی و تحقیقاتی را انجام میدهند که یا بهطور مستقیم یا از طریق برونسپاری انجام میدهند که در اولویت مرکز تحقیقات راهبردی مجمع است.
در اولویتهای بعدی به همه مراکز پژوهشی کشور کار تحقیقاتی سفارش میدهیم. راه دیگر گفتوگو و نظر گرفتن از کارشناسان مختلف کشور چه در دولتهای گذشته و چه در این دولت است؛ یعنی بعضی وقتها جلسات کارشناسی ما با چند گروه از کارشناسان است مثلا وزرای سابق و جدید گردهم میآیند و بحثها صورت میگیرد. راهکار سومی که برای جمعآوری نظرات داریم ارتباط منظم با همه نخبگان کشور است. این مجموعه بحثها در حقیقت کمک میکند نظراتی را که ما از سراسر کشور و سراسر نخبگان جمع میکنیم در دبیرخانه جمعبندی و به مجمع ارائه کنیم. لذا چون در مجمع، نظام علمی جمعآوری نظرات حاکم است کاملا مستقل از دیدگاههای سیاسی و سلائق سیاسی عمل میشود.
- در تدوین قانون برنامه پنجم، مجمع چه نقشی دارد؟
ما نظارت میکنیم قانونی که مجلس مینویسد با سیاستهای کلی مغایرت نداشته باشد.
- یعنی تا زمانی که لایحه قانون برنامه پنجم در دست دولت است، شما دخالتی ندارید؟
خیر، تا زمانی که در دست دولت است دخالت نداریم اما وقتی لایحه به مجلس میرود یک کمیته هماهنگی با مجلس تشکیل میدهیم که 3نفر از مجلس و 3نفر از مجمع همه مواد لایحه را با سیاستهای کلی برنامه مطابقت میدهند و آنجایی که مغایر باشد اصلاح میکنند و هر جا که مجلس اصلاح نکند ما به شورای نگهبان ابلاغ میکنیم و شورای نگهبان به مجلس برمیگرداند.
- در مورد بودجههای سالانه هم این کار را انجام میدهید؟
برای بودجه 87 و 88 این کار را کردیم. برای بودجه سال 88 هم 5مغایرت تشخیص دادیم که به مجلس ارائه دادیم.
- آیا الگوی توسعه ایرانی- اسلامی که در سیاستهای برنامه پنجم ذکر شده به این معناست که برنامههای قبلی فاقد الگو تدوین و اجرا شدهاند؟ ضمنا ذکر این الگو، بدین معنا که برنامههای پیشین مثل راهبرد توسعه صنعتی که بر مبنای الگوی توسعه کشورهایی همچون مالزی تهیه شده بود، اشتباه بوده، درست است؟
هر کشوری برای خودش الگویی دارد. الگوهای توسعه پلی هستند بین تجربه و دانش بشری با محیط داخلی کشورها. الگوهای اقتصادی کارشان این است که بستری فراهم میکنند تا هر جامعهای بتواند از دانش و تجربه بشری استفاده کند ولی متناسب با فرهنگ و رفتارها و اعتقادات و همچنین اقلیم خاص خودش. مثلا ما در اقلیمی که زندگی میکنیم با اقلیم مالزی خیلی متفاوت است. موقعیت جغرافیای سیاسی داریم، نفت و گاز داریم و ضمنا موقعیت توریستی ما با مالزی متفاوت است. از طرف دیگر در ایران فرهنگ خاصی بر مردم حاکم است. مردم ایران چند فرهنگی هستند مثلا نوع زندگی اقتصادی عشایر با زندگیهای شهری مثل یزدیها یا اصفهانیها خیلی متفاوت است. روحیات عشایری نوعی از تولید و صنعت و اقتصاد است. به هر حال، هر کشوری برای خودش الگویی دارد. الگویی که ما داریم یک الگوی اقتصاد دولتی است و هنوز در این الگو تحول اساسی صورت نگرفته است.
- برنامه چهارم بر مبنای الگوی توسعه ایرانی اسلامی نبود؟
در آنجا بیشتر در حقیقت موادی طراحی شد با فرض اینکه الگوی متناسبی وجود دارد، در حالی که این الگو وجود نداشته و باید ساخته شود.
- الان هم چنین الگویی نداریم؟
البته ما در عمل به سمت یک الگوی مناسب در حال حرکت هستیم. اما اینکه قبل از برنامه الگو داشته باشیم و این الگو، آموزش فراگیر داده شده باشد و بسترهای این الگو در کشور آماده باشد، خیر.
- آیا برای برنامه پنجم تا قبل از تدوین قانون آن، برنامهای هست که به این الگو برسیم؟
بالاخره خواسته شده که در طول برنامه ما این الگو را کامل کنیم بهطوری که 2برنامه آخر چشمانداز کاملا براساس این الگو صورت بگیرد.
- کار کارشناسی در این باره کردهاید؟
در مورد اینکه الگوی توسعه خودش یک بحث سیاستهای کلی است یا سطحی پایینتر از سیاست کلی، اختلافنظر وجود دارد. در ضمن، دولتیها معتقدند که تدوین الگو، کار دولت است و کار مجمع نیست. ما هم اصراری نداریم و اگر بدانیم که دولتی میآید پای کار و این کار را عملیاتی میکند اصراری نداریم. ولی اگر ببینیم که در این دوره هم این کار، ضعیف صورت میگیرد ناچاریم خود مجمع دست به این کار بزند.
- آیا دولت احمدینژاد قادر به اجرای برنامه پنجم هست؟
اگر ایشان تیم قوی اقتصادی درست کند، ممکن است. بستگی به تیم قوی دارد که در اقتصاد شکل بگیرد و اصولا من معتقدم تیم اقتصادی بایستی در یک سطح ملی انتخاب شود و اشخاص و جناحها نباید سلایق خودشان را در این بحث دخالت دهند. ما باید مدیریت اقتصاد کشور را در یک سطح عالی حل و فصل کنیم و هر دولتی که میآید و میرود تغییرات جزئی در این تیم بدهد که درباره راههای رسیدن به آن توضیح دادم.
- با تمام این بحثها بهنظر میرسد با تداوم روند سیاستزدگی اقتصاد در ایران، نباید به اجرای برنامه پنجم همچون برنامههای پیشین خوشبین بود. موافقید؟
خیر، من خوشبین هستم.
- اما آیا راهکارهای شما یعنی دولت ائتلافی یا جدا کردن سیاست از اقتصاد، تحقق پذیر نیست؟
مردم ایران روحیه خاصی دارند و خیلی از فرصتها را از دست میدهند اما در دقیقه 90، 6- 5 گل میزنند و جبران میکنند و این یک نقص تاریخی در کشور ماست و من نسبت به آینده خوشبین هستم.