شهر بهطور کامل در محاصره بود و فقط از طریق دریا میشد به آنجا آب و غذا رساند، اما این شهر به خوبی اداره میشد.
غیراز موضوع محاصره و حضور دشمن در چهارطرف شهر، آبادان بهطور دائم بمباران میشد و با توپ و خمپاره و حتی با تیربار مستقیم و دوشکا از آن طرف اروندرود خانهها و دیوارهای شهر مورد هدف قرار میگرفت. در چنین شرایطی، محور اداره شهر آیتالله جمی بود.
نفس حضور مرحوم جمی در آبادان به همه آرامش میداد و همه احساس میکردند حکومت حضور دارد. گویی که امام هست، رئیسجمهوری هست، دولت هست، اثر حضور ایشان در شهر بسیار آرامبخش بود و برای دشمن هم خیلی ناراحتکننده، چون عراقیها تلاش میکردند با استفاده از محاصره آبادان به نوعی نظامیان خود را شارژ روحی کنند، اما هر هفته خطبههای نمازجمعه که پخش میشد، تمامی تبلیغات هفتگی صدام خنثی میشد و از بین میرفت و لذا تعبیر «جمهوری اسلامی در محاصره یا اشغال» با حضور آیتالله جمی و اشتغال ایشان به رتق و فتق امور مردم و مراجعه نهادهای مختلف به ایشان، نمایش قدرتمندی از پایداری ایران بود.
به خاطر میآورم در عملیات والفجر8 که عملیاتی کاملا سری بود و باید طوری طراحی میشد که درست تا شب حمله کسی از انجام آن اطلاع پیدا نمیکرد، همه کارها را هم در شب انجام میدادیم، مثلا توپخانهها را در شب جابهجا میکردیم.
ماشینهایی را هم که باید در شب حرکت میدادیم، روی چراغهایشان گل میمالیدند و حتی اگر راننده چراغ را هم روشن میکرد، نمیتوانست جایی را ببیند. عملیات والفجر8 و آزادسازی فاو در چنین شرایطی صورت گرفت، در حالی که هزاران نفر از مردم در شهر آبادان بودند و مسئله هم باید به کلی سری انجام میشد.
من چند نفر را نزد مرحوم جمی فرستادم که ایشان را توجیه کنند قصد ما این است که عملیات بهصورت غافلگیرانه انجام شود و بنابراین ایشان زحمت بکشند و طوری عمل کنند که اگر کسی خواست شایعهسازی کند، نقشهاش خنثی شود و به هر حال، ایشان اجازه درزکردن اطلاعات به بیرون را ندهند.
وقتی مأموران ما از ملاقات با آیتالله جمی برگشتند و من سؤال کردم که نحوه برخورد ایشان چگونه بود، گفتند: آقای جمی به قدری مطلب را خوب گرفتند که انگار سالهاست در نهادهای امنیتی و اطلاعاتی کار میکنند.
خلاصه اینکه نکته اصلی را گرفتند و حتی مثالهایی زدند که نشان میداد موضوع را خیلی خوب متوجه شدهاند و خیلی خوب هم عمل خواهند کرد.
در جریان عملیات والفجر8 نیز همین اتفاق افتاد. بارها وضعیتهایی پیش آمد که معلوم بود خبرهایی درز کرده است و بعدها من فهمیدم که برخورد آقای جمی و بیتوجهی نمایشی ایشان به مسائل طرح شده و مطرح ساختن مسائلی دیگر، در لو نرفتن عملیات و پیروز شدن آن تأثیر فراوانی داشته است؛
در واقع حضور آیتالله جمی در آبادان یک ستون آرامش و تکیهگاهی روحبخش برای رزمندگان بود و ایشان تا آخرین لحظه هم در آن صحنه ماندند و از کشور دفاع کردند.
و باز هم به خاطر میآورم که حین توضیح دادن وضعیت آبادان برای حضرت امام(ره)، ایشان میپرسیدند که آیا آقای جمی هم در آبادان هستند و حالشان چطور است.
گویا نسل آینده با معرفی هرچه بیشتر چنین چهرههایی بهتر درخواهد یافت که سرزمینش چه گذشته سخت و طاقتفرسایی را پشت سرگذاشته و بنابراین باید قدر و ارزش تاریخ و شخصیتهای تاریخساز خود را بهتر از همیشه دریابد.
*دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام