به گزارش همشهری آنلاین، سال ۱۳۸۷ از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی سال نوآوری و شکوفایی نامگذاری شد و در همین سال سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نوع جدیدی از رژه را در روز ۳۱ شهریور به نمایش گذاشت که با رژه کلاسیک و مرسوم نیروهای مسلح کاملاً متفاوت بود.
از آن زمان به بعد این رژه تبدیل به رژه مصوب سپاه شد و تقریباً در تمامی مراسمات رسمی نیروهای سپاه به همین شیوه رژه را برگزار میکنند.
رژه نوین سپاه که نام اصلی رژه سپاهیان محمد رسول الله(ص) برای آن انتخاب شده است، توسط یکی از مربیان جوان رژه در پادگان امام رضا(ع) شهرستان کازرون بهنام حمیدرضا راوش متولد سال ۱۳۵۶ طراحی شده است. اتفاقات، زندگی آقای راوش را در مسیر دیگری قرار میدهد و موجب میشود از همان سنین نوجوانی با تدریس، ورزشهای رزمی و هنر آشنا شود و از فردی که علاقهای به نظامی شدن نداشته است، شخصی را میسازد که مبدع رژه نوین در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میشود و هماکنون نیز مسئول مؤسسه فرهنگی میقات در نیروی زمینی سپاه است.
طراحی رژه جدید در سپاه داستانی شنیدنی دارد. آنچه در ادامه میآید گفتگوی خبرنگار دفاعی تسنیم با مبدع رژه نوین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.
اکثراً شما را با فعالیتهای فرهنگی و هنری که انجام میدهید میشناسند و شاید هم فکر نمیکنند که شما نظامی باشید، چطور وارد فضای نظامیگری و تدریس و طراحی رژه شدید؟
پدرم نیروی ژاندارمری و فرمانده قرارگاه ژاندارمی کازرون بود. یادم هست که ایشان در رژههای آن زمان فرمانده یگان رژهرونده ژاندارمی بود و از همان زمان فضای رژه در ذهن من شکل گرفته بود تا اینکه ۱۱ یا ۱۲ سالم بود که وارد بسیج شده به واحد فرهنگی پایگاه کربلای مسجد امام حسین(ع) شهرستان کازرون رفتم و ثبتنام کردم و از همان روزهای اول بهدلیل برخورداری از مربی خوبی بهنام جناب سرهنگ خسروی که برادر دو شهید بود، علاقهمند به فضای نظامی شدم.
این فضا ادامه داشت تا اینکه به خدمت سربازی رفتم و در آنجا آموزش مربیگری سرباز را گذرانده بعد از دوره آموزشی وارد معاونت آموزش سپاه ناحیه کازرون شدم و از عزیزانی که آنجا بودند مطالب بسیار زیادی یاد گرفتم و این خواست خدا بود که این مسیر برای من شکل بگیرد، البته خودم هم هیچ وقت فکر نمیکردم در حوزه نظامی وارد مربیگری شوم.
من از سن ۱۵سالگی ورزش رزمی جیتکاندو را تحت نظر استاد مصطفی دلپذیر بهصورت حرفهای شروع کردم و این موضوع در زمان سربازی که مجبور بودم برای مربیگری رژه تمرینات بسیاری انجام دهم به من خیلی کمک کرد، البته از همان زمان باشگاه هم، با فضای مربیگری آشنا شدم. شرایط مالی خانواده ما طوری نبود که هر سه برادر بتوانیم به باشگاه برویم برای همین من به دو برادر دیگری در منزل تدریس ورزش رزمی میکردم.
از سوی دیگر من بدون هیچ پیشزمینهای و بدون اینکه بتوانم جلوی دیگران حرف بزنم، توسط معلم پرورشی مدرسه به آقای پیروان که از اساتید تئاتر و نمایش در استان بوشهر هستند معرفی شدم و ایشان به من یک نمایشنامه دادند که بخوانم. من چون احساس میکردم از بقیه ضعیفتر هستم بیشتر تلاش کردم و در طول دو روز نمایشنامه را بیش از ۱۰۰ بار خواندم. برای آقای پیروان مشکلی پیش آمد و سر کلاس تئاتر نیامدند و من آن روز نمایشنامه را از حفظ خواندم در حالی که بقیه نمیتوانستند از روی متن هم بخوانند، این موضوع هم موجب شد بقیه بچهها سر کلاس تئاتر به من رجوع کنند و از من کمک بخواهند.
به هر حال این مسیر مربیگری در محیطهای مختلف از همان زمان ۱۴ـ۱۵سالگی در من شکل گرفت تا اینکه به خدمت سربازی رفتم و در آنجا هم این مسیر در قالب مربیگری رژه ادامه پیدا کرد و در آن زمان من متوجه شدم رژه بهصورت مرسوم ضررهای بسیاری دارد.
در دوران سربازی علاوه بر تدریس رژه به سربازان بهعنوان مربی بسیج نیز انتخاب شدم و هر شب برای آموزش به مساجد مختلف میرفتم، همچنین بهعنوان مربی آمادگی دفاعی در مدارس نیز فعالیت میکردم و به این ترتیب هم اعتماد به نفس خاصی برای تدریس پیدا کردم و هم شیوه ارتباط با جوانان را یاد گرفتم.
در دوران مربیگری رژه با همان سابقه و نگاه هنری احساس کردم رژه هم آسیبزننده است و هم شور و حال ندارد و میبایست چیزی به آن اضافه شود، لذا جرقه ایجاد تغییر در رژه در ذهن من زده شد اما خیلی جدی به آن فکر نمیکردم چون کسی هم تغییر رژه را قبول نمیکرد.
به خودم گفتم سرم هم برود نظامی نمیشوم
کمکم به پایان دوران سربازی نزدیک میشدم و چون خیلی سختی کشیده بودم از فضای نظامیگری زده شده بودم، لذا زمانی که مسئول گزینش سپاه کازرون به من و چند نفر دیگر پیشنهاد عضویت در سپاه را داد پیش خودم گفتم که اگر سرم هم برود محال است دوباره به این فضای نظامیگری بازگردم.
پس از پایان سربازی مدتی بهعنوان معلم قراردادی و مدتی هم در دکه روزنامهفروشی عمویم کار کردم اما این کارها من را اقناع نمیکرد، در این مدت هم مسئول گزینش سپاه کازرون دائم پیام میداد که "به فلانی بگویید پیش من بیاید."، بالاخره یک روز نزد ایشان رفتم، من در آن زمان دیپلم داشتم. ایشان به من گفت "باید به آموزش درجهداری بروی اما اگر از خودت عرضه نشان دهی به دوره افسری منتقل میشوی."، من در ابتدا مایل به درجهدار شدن نبودم اما مسئول گزینش گفت میتوانم افسر شوم و با شناختی که از خودم داشتم و با این نگاه که به دوره افسری منتقل میشوم، وارد آموزشگاه امام حسین(ع) خمینیشهر شدم.
همان روز اول فرمانده مرکز گفت که "فکر افسر شدن را از ذهنتان خارج کنید، همه شما درجهدار هستید."، با ناراحتی به پدرم زنگ زدم به این امید که به من بگوید برگرد، اما پدرم به گفت "بمان!" و من فقط بهخاطر پدرم ماندم و امروز افتخار میکنم که بهلطف خدا کاری کردم که حضرت آقا فرمودند: «من سالها نگران این نوع رژه در نیروهای مسلح بودم اما با دیدن این رژه جدید نگرانی من برطرف شد».
رفته رفته دیدم سپاه دقیقاً همان جایی است که من باید باشم و بقیه چیزها خیلی مهم نیست. بعد از آموزش درجهداری وارد پادگان امام رضا(ع) شهرستان کازرون شدم که یک پادگان آموزشی بود و دوباره خداوند من را در مسیر آموزش دادن و آموزش دیدن قرار داد.
رژهای را که قبول نداشتم آموزش میدادم
خوب، من در پادگان امام رضا(ع) با درجه گروهباندومی بهعنوان فرمانده گردان سرباز انتخاب شدم و در آن مقطع وظیفه اصلی فرماندهان گروهان و گردانهای سرباز، آموزش آداب نظامی و نظامجمع بود. خوب، من باید دقیقاً همان رژهای را که قبول نداشتم، آموزش میدادم.
در آن مقطع من انتقاداتم به نوع رژه را منتقل میکردم اما غر نمیزدم و سعی میکردم در عین انتقاد بهترین مربی رژه باشم و یگانم بهترین رژه را برود؛ اما خوب، موضوعی را که سالها بود در دانشگاهها و مراکز نظامی تدریس میشد، نمیشود بهراحتی تغییر داد و اگر تدبیر آقا دراینباره نبود شاید این اتفاق نمیافتاد.
مگر رژه کلاسیک چه ایرادی داشت که باید یک نوع جدید از رژه طراحی میشد؟
راوش: شما وقتی در شرایط عادی بخواهی پایت را به زمین بکوبی مراعات میکنی که چگونه این کار را انجام دهی که به بدنت آسیب نرسد اما در زمان رژه که قرار است از جلوی جایگاه عبور کنی و میبایست همزمان نظم و انضباط را هم رعایت کنی دیگر نمیتوانی این موارد را رعایت کنی و بیمحابا پایت را به زمین میزنی و این موجب میشود به بدنت آسیب برسد.
من همین الآن هم در آموزش رژه و ورزشهای رزمی به نیروها و ورزشکاران میگویم که نباید بیمحابا ضربه بزنند بلکه باید ضربات را کنترلشده و بادقت وارد کنند.
یکی از ابتکاراتی که در آموزش سربازان داشتم راهاندازی گروهان متخصصین و اجرای آموزشهای متمرکز بهجای آموزش پراکنده و ممزوج کردن آموزشها با عملیات روانی و مسائل فرهنگی بود.
در این روش من سربازی را که مکانیکی بلد بود صبح تا ظهر به مکانیکی پادگان میفرستادم و بعد از ظهر بهجای ۱۰ ساعت کلاس در روز برای آنها ۳ ساعت کلاس برگزار میکردم، به این ترتیب چون آن سرباز به کاری که تخصص و علاقه داشت مشغول بود و احساس مفید بودن میکرد، بازدهیاش در کلاسها بالاتر میرفت، برای مثال ما در آن زمان ۴۰ ساعت کلاس سلاح باید برگزار میکردیم؛ اما با اتخاذ این روش ۴۰ ساعت به ۴ ساعت کاهش پیدا کرد اما نمره تیراندازی تمامی سربازان این گروهان بالای ۸۰ بود، چیزی که در سایر گروهانها با ۴۰ ساعت آموزش هم اتفاق نمیافتاد.
البته این رابطه دوطرفه بود، من سعی میکردم بیکار نمانم و دائم در حال یادگیری باشم، میرفتم و به سربازانی که کاری بلد بودند میگفتم مثلاً "میشود به من جوشکاری یا بنایی یاد بدهید؟"، همین الآن هم که با بعضی از آنها در ارتباط هستیم به آنها استاد میگویم و جالب است بدانید همین جوشکاری و بنایی در طراحی رژه به من کمک کرد.
رژه حماسی پایه اولیه رژه نوین در سپاه شد
همین تجربه را در آموزش رژه هم پیاده کردم و از عملیات روانی برای افزایش برآیند سایر کارهای آموزشی استفاده کردم. در آن مقطع بین آموزشگاههای رزم مقدماتی، ما و آموزشگاه شهید ثابتخواه کرمانشاه رژه حماسی یا همان ضرب چهار را همراه با رجز خواندن اجرا میکردیم که البته کار ما خیلی مطرح نبود اما آموزشگاه شهید ثابتخواه بهواسطه فرماندهی که داشت این کار را خیلی حرفهای انجام میداد و من هم خیلی وقتها از آنها الگو گرفتم.
فرمانده پادگان ما از من میخواست که برای مراسم اختتامیه با سربازان رژه حماسی کار کنم اما چیزی از ساعات آموزشی هم کم نکنم، برای همین من خارج از ساعات آموزشی با سربازان سرود و رژه حماسی کار میکردم و این اصرار و بازخواست فرمانده پادگان برای رژه حماسی پایه اولیه رژه نوین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.
از چهزمانی موضوع تغییر رژه در سپاه مطرح و چگونه دنبال شد؟
رهبر انقلاب سال ۸۷ را بهعنوان سال نوآوری و شکوفایی نامگذاری کردند و از سوی دیگر مطالبهای هم در خصوص رژه داشتند، نیروهای مسلح هم به فکر این افتاده بودند تا یک نوآوری در خصوص رژه انجام دهند و سردار جعفری که در آن زمان فرماندهکل سپاه بودند با جدیت این کار را دنبال کردند.
خوب، من گاهی ساعتها به تغییر شیوه رژه فکر میکردم اما منتظر بودم تا شرایط لازم برای تغییر رژه بهوجود بیاید و بتوانم نظراتم را بگویم، زمانی که شنیدم حضرت آقا فرمودند "رژه باید تغییر کند" به خودم گفتم "پس من اشتباه نمیکردم و حالا بستر لازم برای تغییر رژه ایجاد شده است".
همان ایام قرار بود امیر شیرمردی از طرف ستادکل نیروهای مسلح برای بازدید از پادگان ما به کازرون بیاید، به ما هم گفته بودند ایشان بسیار انسان سختگیری است و بهقول معروف مو را از ماست بیرون میکشد. ما از قبل در مراسمات اختتامیه علاوه بر رژه نمایش میدانی یا پیرامید را اجرا میکردیم و این را هم از نمایشهای میدانی برادران ارتش یاد گرفته بودم و آنها را بهعنوان استاد خودم در این زمینه میدانم و قلباً به بچههای ارتش ارادت دارم.
در جریان این بازدید هم از فرمانده پادگان درخواست کردم اجازه دهد ما یک کار فرهنگی ـ نظامی یعنی تلفیقی از نمایش میدانی و رژه نظامی را اجرا کنیم ایشان هم موافقت کردند.
زمانی که امیر شیرمردی به پادگان ما آمدند از ایشان خواستیم تا قبل از بازدید از بخشهای مختلف پادگان شاهد اجرای نمایش میدانی ما در میدان صبحگاه باشند، آن روز هوا ابری بود و نمنم باران هم شروع شده بود، زمانی که ما رژه حماسی و سرودخوانی را شروع کردیم باران شدت گرفت و فضای کار ما هم نظر امیر شیرمردی را جلب کرد، ایشان از جایگاه به پایین آمدند تا مانند بچهها زیر باران باشند و مثل ابر بهار گریه میکردند.
خوب، ما نمایشمان را که تلفیقی از سرود، رژه حماسی و تئاتر با موضوع دفاع مقدس بود، اجرا کردیم و در نهایت هم به رژه از مقابل جایگاه ختم کردیم. امیر شیرمردی بعد از پایان نمایش گفتند "شما با این کار تمام ذهنیت من را تغییر دادید و هرچه را میخواستم ببینم، دیدم."، بعد هم بدون بازدید از بخشهای مختلف پادگان رفتند و پادگان ما پادگان نمونه رزم مقدماتی در تمام نیروهای مسلح شد.
بعد از آن مربیان رژه سپاه از سراسر کشور را در نیروی مقاومت بسیج جمع کردند و جلسهای بهریاست سردار ایوب سلیمانی تشکیل شد که من هم در آن جلسه بودم. در آن جلسه گفته شد که "حضرت آقا مطالبهای در مورد رژه دارند و فرماندهکل سپاه هم تأکید دارند که این کار باید انجام شود"، و ما هم زمان زیادی تا اولین رژه یعنی در ۳۱ شهریور نداشتیم، حتی در آن جلسه صحبتی شد که از بچههای حزبالله لبنان برای این کار کمک گرفته شده است.
در همان جلسه فیلمی از رژه در کشورهای مختلف بهخصوص کشورهایی از شرق آسیا پخش کردند اما زمان پخش آن سرم را پایین انداختم چون معتقد بودم اگر این فیلم را ببینم در پیشزمینه ذهنی من نقش میبندد و دیگر چیزی که متعلق به ما باشد شکل نخواهد گرفت.
من در همان جلسه تصمیم قطعی گرفتم که باید این کار را انجام دهم، زمانی که به پادگان برگشتیم همکاران عزیز من و سایر مربیان با اینکه درجهشان از من بیشتر بود اما به من کمک کردند تا بتوانم این کار را انجام دهم، از طرفی هم قرار بود با تشکیل سپاههای استانی پادگان ما تعطیل شود و بچهها میگفتند شاید با ابداع این رژه پادگان تعطیل نشود.
بعد از این جلسه و تصمیمی که شما گرفتید چطور این رژه جدید را طراحی کردید؟
چند روز هرچه فکر میکردم هیچ اتفاقی نمیافتاد، من که خودم را انسان خلاقی میدانستم هرچه فکر میکردم به نتیجهای نمیرسیدم. زمانی که میخواستم با سربازان رژه حماسی کار کنم میرفتم مداحی و موسیقی بهخصوص موسیقی سنتی گوش میدادم و از اشعار و ضربآهنگها الگو میگرفتم، اینبار هم بچهها فایلی از مداحیهای مختلف از دوران دفاع مقدس و بعد از آن در اختیار من قرار داده بودند، یکی از آنها را باز کردم و بهیکباره به یک دنیای دیگر رفتم و برگشتم.
درست یادم نیست مداحی از آقای کویتیپور بود یا فخری اما شعرش اینگونه شروع شد: «بباید از قرآن یاری نمودن اساس فتنه را ویران نمودن سپاه محمد میآید میآید.»، من دیگر نفهمیدم چه شد از جایم بلند شدم در عرض دو سه دقیقه فرم رژه را بستم و نشستم.
به میدان پادگان رفتم، سربازان و مربیان هم هر کدام بهنحوی در حال تمرین بودند، ۱۰ روز گذشته بود و هیچکس به نتیجهای نرسیده بود و بچهها تقریباً ناامید شده بودند، گفتم "میشود یک گروهان به من بدهید؟"، گروهان را تحویل گرفتم و ازآنجایی که شاکله فرهنگی داشتم بچهها را برای تمرین رژه به حسینیه پادگان بردم. در ایام معمولی هم من همیشه بعد از نماز مغرب و عشا در پادگان میماندم و به معاشرت با سربازان میپرداختم و از این طریق به آنها روحیه میدادم که آثار مثبتی هم داشت، برخی سربازان که میخواستند سربازی را ترک کنند میگفتند "وقتی این روحیه تو را دیدیم تصمیم گرفتیم که بمانیم".
برای شروع تمرین همان مداحی را با بچهها تمرین کردم و گویی این شعر قلب بچهها را هم به پرواز درآورد، در مرتبه اول سربازان چنان جوابی دادند که گویی سقف حسینیه میخواست بریزد، یک تمرین ۴ساعته خیلی خوب با هم داشتیم و در حالی که بهخلاف رژه کلاسیک رژه جدید چندین حرکت بیشتر داشت اما آنها بهخوبی این حرکات را اجرا میکردند.
من هم چون ارادت خیلی خاصی به امام حسن(ع) داشتم در دلم این رژه را به ایشان تقدیم کردم و معتقدم خود اهلبیت(ع) به آن نظر کردند، نام این رژه را هم رژه سپاهیان محمد رسول الله(ص) گذاشتم.
فلسفه و معنای حرکات در رژه جدید چیست؟
در رژه جدید فرمان اجرای رژه به این صورت است که فرمانده میدان آیه «و اعدّوا لهم...» را میخواند و نیروها هم در حالی که دستهای خود را گرهکرده بهسمت آسمان میبرند این آیه را تکرار میکنند و این بهمعنای دریافت پیام الهی است، حرکت دست نیز برگرفته از یکی از فنون ورزشهای رزمی است، از طرف دیگر وقتی شما عدهای را میبینید که بهصورت هماهنگ دستهایشان را گرهکرده بهسمت بالا گرفتهاند در ذهن شما این تداعی میشود که در حال سر دادن شعار مرگ بر آمریکا هستند و این بخش هم برگرفته از فلسفه انقلاب اسلامی است.
در حقیقت روز اول من فقط فرم حرکت پا در رژه را طراحی کردم و بعد از آن شاید اغراق نباشد که بگویم بیش از ۳۰ هزار ساعت روی طراحی بقیه حرکات رژه فکر کردم و رژهای که امروز انجام میشود با رژه روز اول متفاوت است. در روز اول، رژه ما رژه سایر یگانها را بههم ریخت ولی امروز اینطور نیست و این مشکل حل شده است، زیرا این رژه نهتنها برای یک گروهان بلکه باید توسط یگانهای متعدد اجرا میشد و در مسیر طراحی و اصلاح آن بسیاری از دوستان به من کمک کردند.
یکی از مشاورین اصلی من هم همسرم بود، ساعتها در منزل موسیقی رژه میگذاشتم و حرکات را انجام میدادم و ایشان به من مشاوره میداد که کجا خوب و کجا بد شده است.
خوب، به هر حال ما رژه را شروع کردیم بعد از حرکت اول که توضیح دادم حرکت دوم این بود که دست حرکت میکند و روی سینه قرار میگیرد و همه یکصدا یاحسین میگویند، این یعنی اولین ذکر کسی که میخواهد علیه ظلم قیام کند یاحسین است، در حقیقت فرمان «بهپیش» که در رژه کلاسیک داریم در رژه ما با ذکر یا حسین اتفاق میافتد.
بعد با الهام از یکی از فنون ورزشهای رزمی حرکت «درجا قدم رو» را انجام میدهیم، دلیل الهامگرفتنم از ورزشهای رزمی هم این است که نیروی نظامی باید همواره آماده باشد و هر حرکتی هم که ما در رژه انجام میدهیم در راستای بالا بردن آمادگی رزم است.
در همین حال با هر حرکت مبنای یک پای چپ (طبل بزرگ زیر پای چپ) یک ذکر حسین گفته میشود و همزمان همان تکنیک هنرهای رزمی را هم انجام دهیم، جالب اینجاست که بعد از مدتی که با سربازها این رژه را تمرین کردیم بهدلیل آنکه حرکات طوری طراحی شده بود که موجب افزایش آمادگی جسمانی میشد، آنها خودشان هم علاقهمند شده بودند و اگر قرار بود ۲۰ دقیقه تمرین کنیم اصرار داشتند که زمان تمرین را بیشتر کنیم.
در حرکت بعد زمانی که گروهان برای اجرای (قدم آماده) مهیا میشود حرکت دست تغییر میکند و از حالت سینه زدن، دست بهصورت کشیده با ذکر الله بهسمت آسمان میرود، این هم با الهام از فنون رزمی است و نشاندهنده دعا و استعانت از خداوند متعال برای اجرای یک کار بزرگ است.
پس از رسیدن به پرچم قرمز که باید اصل رژه آغاز شود فرم حرکت پا با ذکر الله اکبر تغییر میکند و این فرم تغییر حرکت پا مختص ایرانیها است که برگرفته از حرکات پا در آموزش تاکتیک است، حرکات سلاح هم برگرفته از تکنیکهای جنگ سرنیزه است.
جالب است بدانید تمرین رژه روی روحیه افراد هم تأثیر میگذارد و بُعد معنوی افراد را تقویت میکند.
البته ما روزهای سخت هم زیاد داشتیم، بالاخره شما وقتی میخواهی کار جدیدی انجام دهی عدهای مقابل شما ایستادگی میکنند در مورد رژه همینطور بود، فرماندهان میخواستند رژه تغییر کند اما برخی مربیان این موضوع را در تقابل با تمام دانستههای خودشان قلمداد میکردند و مقابل آن میایستادند.
این رژه جدید چگونه به تأیید رسید و چطور بهعنوان رژه مصوب سپاه انتخاب شد؟
فیلمهای تمرین رژه از سراسر کشور برای ارائه و انتخاب نزد سردار جعفری برده شد، یکی از دوستان تعریف میکرد "آقاعزیز فیلمها را میدیدند ولی مورد قبولش نبود تا اینکه نوبت به فیلم شما رسید و زمانی که ذکر حسین را شنید تمام توجهش به تلویزیون جلب شد بعد کمکم به تلویزیون نزدیک شد و گفت «این همان چیزی است که میخواهیم»".
آقا که رژه جدید را دیدند گفتند "نگرانی من درباره رژه برطرف شد"
همراه دو گروه دیگر به ستاد نیروی زمینی سپاه دعوت شدیم و خود سردار جعفری هم برای دیدن رژه آمدند، وقتی رژه را دیدند آن را تأیید کردند و روز ۳۱ شهریور همان سال برای اولین بار این رژه را اجرا کردیم، خیلیها بعد از رژه گفته بودند ایران از حزبالله برای رژه نیرو آورده است.
همان سال یا سال بعدش درست خاطرم نیست رهبر انقلاب قرار بود به دانشگاه امام حسین(ع) بیایند دوستان آنجا هم فیلم رژه ما را دیده بودند و از روی آن تمرین کرده بودند از من هم دعوت کردند برای کمک به دانشگاه بروم، این رژه در محضر آقا اجرا شد و همانجا ایشان فرموده بودند که "من یک نگرانی درباره رژه داشتم که برطرف شد".
بعد از این کمکم این رژه بهصورت رژه مصوب درآمد، البته همانطور که گفتم ایراداتی در فرم اولیه رژه بود که آنها را اصلاح کردیم و کمکم برای آن شعر و ملودی و موسیقی هم طراحی شد و رژه بهصورت امروزی آن درآمد.
نظر شما