«کالو» حالا نهتنها دیگر مدرسه نیست و بهصورت اردوگاه دانشآموزی درآمده، بلکه کمجمعیتترین هم نیست. سالهاست دانشآموزانی در بسیاری از مناطق روستایی و عشایری بهتنهایی در کلاس درس حاضر میشوند و معلمانی فقط به امید باسوادی آنها پای تخته حضور پیدا میکنند تا فقط به یک نفر درس بدهند.
در این گزارش قصه برخی از این مدارس تکنفره را برایتان گفتهایم.
هرمزگان
5سال تحصیل تکنفره
اسحاق ناصری 31ساله است و تازه 2سالی میشود که معلم شده، اما این یک سال آخر را معلم دختری بوده که 5سال به تنهایی در مدرسه روستایی «دهزیارتان» از توابع بخش سندرک شهرستان میناب درس خوانده است. زهرا بهرامی به همراه خانوادهاش در کنار یک خانواده دیگر تنها ساکنان این روستای سختگذر بودند. اسحاق البته نخستین معلم این مدرسه تکنفره نبود، پیش از این 4سال یک معلم دیگر به دهزیارتان میآمد و ابتدای سال گذشته هم یک معلم را به روستا فرستاده بودند که بهدلیل راه بد، از تدریس در این منطقه انصراف داد. اسحاق اما این سختی را به جان خرید و با میل شخصی خودش پیشنهاد داد به دهزیارتان برود تا زهرا سال آخر مقطع ابتدایی را هم در روستایش بماند؛ هرچند او و خانوادهاش امسال از روستا کوچ کردهاند و خانواده دیگر هم چندماه دیگر دهزیارتان را تخلیه میکنند تا روستا برای همیشه خالی از سکنه شود. اسحاق و زهرا در این مدت، برای هم از همهچیز تعریف میکردند، نقاشی میکشیدند و قصه میخواندند، اما این همه، لطف همکلاسی را نداشت. او همیشه دوست داشت در کلاسی حاضر شود که همکلاسی داشته باشد.
مازندران
هم معلم بودم و هم رفیق
از وقتی سایه مهاجرت بر سر روستای کوهستانی و صعبالعبور «سماکوش محله» از توابع بخش بندپی شرقی شهرستان بابل سنگین شده، مدارس هم کموبیش از دانشآموز خالی شدهاند. «عدل» یکی از این مدارس مقطع ابتدایی است که 52سال پیش تاسیس شد و سال تحصیلی گذشته فقط و فقط میزبان یک دانشآموز پایه ششم بود. عمار چلنگر، معلم جوانی است که برای تجربه سال اول تدریسش داوطلبانه راهی مدرسه روستا شده بود. او زنگهای تفریح خودش را جای همسالان مبین نصراللهی میگذاشت، با هم فوتبال بازی میکردند و نان و پنیر میخوردند. چلنگر برای رسیدن به مدرسه باید یک ساعت از محل سکونتش پای پیاده به روستا برود، اما شوق تدریس و بستهنبودن در مدرسه به او انگیزه میدهد.
مادر مبین هم از ذوق و شوق مبین برای درسخواندن میگوید که همیشه با علاقه به مدرسه میرود. گاهی هم از نداشتن همکلاسی گلایه میکند.
قزوین
زنگ تفریح معلم و شاگردی
15خرداد که کلاسهای محمدپارسا تمام میشود، او به همراه خانواده کوچ میکند و بار دیگر، 15مهر و با شروع سال تحصیلی جدید به روستای «ورگیل» از توابع بخش رودبار شهرستان قزوین برمیگردد. محمدپارسا تنها دانشآموز مدرسه این روستاست و قرار است سال تحصیلی1403-1402 در کلاس ششم درس بخواند. خانواده محمدپارسا عشایر هستند و 4، 5ماه از سال را به مکانی دیگر یعنی روستای «کامان» کوچ میکنند و در آنجا که چشمه طبیعی دارد، ساکن میشوند. روستای «ورگیل» فقط میزبان حضور خانواده محمدپارساست و او و خواهرش تنها دانشآموزان این روستایند؛ خواهری که تازه امسال قرار است پیشدبستانی برود. تهمینه زارعی، مدیر و معلم مدرسه شهید ابراهیم مظفری روستای ورگیل قزوین است که فقط برای آموزش محمدپارسا به این منطقه میآید و خود را مادری میداند که به فرزندش سواد میآموزد: «مدرسه ما شکل معلم و شاگردی ندارد. زنگ تفریح هم 15تا 20دقیقه است.گاهی من با محمدپارسا به سمت گله گوسفندان میرویم تا با مادرش صحبت کنیم و زنگ تفریح را اینگونه سپری میکنیم.»
نظر شما