پیشبینی این افراد تا آنجای کار درست بود که آمریکا توانست از طریق متحدان اروپایی خود، پیشنویس قطعنامه را حدود سه هفته پیش از 7 نوامبر، به شورای امنیت ارائه دهد.
درست است که در جلسۀ هماهنگی 1+5 همۀ حاضران، اصل تحریم را به طور ضمنی پذیرفته بودند، اما شاید این تحلیلگران به یکی از اهداف روسیه در رقابت با آمریکا در صحنۀ بینالملل، کمتر توجه کرده بودند که همانا تلاش برای تضعیف موقعیت بوش در رهبری آمریکا بود.
روسها در چهارچوب برنامههای کلی و جهانی خود به خوبی دریافته بودند که نباید این فرصت را به بوش بدهند که با تصویب قطعنامۀ تحریم ایران پیش از 7 نوامبر، در برابر رقبای دموکرات خویش در موضع برتر قرار گیرد. لذا عمداً وضعیت را بهگونهای پیش بردند که صدور قطعنامه، دیگر کاربردی برای رقابت انتخاباتی آقای بوش نداشته باشد.
اما علاوه بر این هدفِ روسیه که میتوان گفت به آن دست یافته است، این کشور امور استراتژیک دیگری را نیز در دست پیگیری دارد که شاید مهمترین آنها، جلوگیری از وقوع شرایطی است که طی آن، همکاریهای اتمی این کشور با ایران، دستخوش بازیهای آمریکا و اروپا قرار گیرد.
موضع نیرومند روسیه در مورد ضرورت حذف هرگونه مطلبی که همکاریهای آن کشور با ایران در مورد نیروگاه بوشهر یا دیگر ابعاد همکاری را با مانع مواجه کند، قابل توجه است.
کاملاً روشن است که روسیه و حتی چین درصددند تا قطعنامۀ تحریم، چنان کلی باشد که دیگر کارایی لازم را نداشته باشد. البته شاید یکی از مهمترین گفتههای روسیه و چین، این است که قرار بود تحریم ایران، پلکانی و مرحلهای باشد.
اما طرف غربی درصدد است بخش عمدۀ راه را یکباره بپیماید. در هر حال میتوان گفت لااقل مرحلۀ نخست تحریمها حتی در صورت تحقق، کارایی قابل توجهی در ممانعت از راه حقی نخواهد داشت که مردم ایران همچنان بر ادامۀ آن پافشاری میکنند.
حتی همۀ کشورهای غربی نیز که تحت فشارهای آمریکا ناگزیر در مسیر تحریم ایران گام برمیدارند، به طور کامل با آمریکا همدل نیستند؛ تا چه رسد به چین و روسیه که نمیتوانند اجازه دهند منافع استراتژیکشان توسط آمریکا تهدید شود. استقلال ایران و سازشناپذیری آن در برابر آمریکا، فرصتی بزرگ برای سیاستهای جهانی چین و روسیه است که به آسانی نمیتوانند از آن دست بکشند.
این تحریم، شکننده است؛ زیرا دلهای بانیان و رأیدهندگان به آن، با یکدیگر نیست. «تَحسَبُهم جمیعاً و قلوبهم شَتّی.»
افزون بر آنکه با تحولات گسترده در نظام بینالملل، دیگر نمیتوان شورای امنیت را نمایندۀ جامعۀ بینالملل دانست تا تلاش یکپارچهای برای اجرای قطعنامههای آن وجود داشته باشد، جنگ لبنان نشان داد که حتی اجماع نظر کشورهای بزرگ جهان، قادر نیست معادلۀ دلخواه خود را به ملتهای مقاوم تحمیل کند؛ به شرط آنکه مقاومت، هوشمندانه باشد.