بهگونهای که در وهله اول به نظر میرسد شکاف بزرگی بین اعضای 1+5 به وجود آمده است.
اما با کمی دقت بیشتر در مباحث مطرح شده بین کشورها میتوان به این جمعبندی رسید که اختلافات موجود بین این کشورها نه قطعنامه بلکه در دامنة قطعنامه است.
به عبارت دیگر میتوان گفت که مجموعه کشورهای 1+5 در صدور قطعنامه جدید علیه ایران توافق ضمنی دارند، اما در دامنه و میزان خواستههای قطعنامه از جمهوری اسلامی به توافق نرسیدهاند و بحثهای جاری، مباحثی در اصل نیست بلکه در فروع است.
در چنین تحلیلی ابتدا لازم است قبل از آن که موضوع را ساده تصور کنیم و فکر کنیم که اختلافات مطرح شده بین چین و روسیه از یک طرف و سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان از طرف دیگر، در خصوص موضوع هستهای کشورمان میتواند مانع از صدور قطعنامه جدیدی علیه جمهوری اسلامی ایران شود، ضرورت دارد که یک بار دیگر به مفاد قطعنامه 1696 توجه کنیم و به یاد بیاوریم که این قطعنامه با توافق کامل کشورهای 1+5 به دست آمده است و در آن مواردی را از ایران خواسته بودند که مورد موافقت کشورمان قرار نگرفته است.
بنابراین کشورهای یاد شده نمیتوانند قطعنامهای را که با توجه به قطعنامه قبلی و خواستههای مطروحه در آن تهیه شده است، نادیده بگیرند و با اقدامات خود در مسیری گام زنند که موجبات ضعف تصمیمگیری اعضای دائم شورای امنیت را فراهم سازند.
باید این واقعیت تلخ را مدنظر قرار داد که متأسفانه در شرایط حاضر، مجموعه کشورهای 1+5 که قدرت اصلی را در شورای امنیت سازمان ملل در اختیار دارند، در این نکته به توافق رسیدهاند که تلاش کنند جمهوری اسلامی ایران را در رسیدن به فناوری هستهای متوقف کنند.
تا زمانی هم که معادله جدیدی در شرایط جاری شکل نگیرد، سادهاندیشی خواهد بود که تصور کنیم کشورهای 1+5 در این نکتهها به اجماع رسیده تجدیدنظر کنند.
این معادلة جدید یا باید به دنبال حادثهای بزرگ در عرصه بینالمللی نظیر فروپاشی شوروی یا واقعه 11 سپتامبر شکل بگیرد و یا آن که جمهوری اسلامی ایران و شرایط سخت کنونی، گامی مشخص در مسیر فناوری هستهای از خود به نمایش گذارد.
در پیشنویس قطعنامههای مورد اشاره، ابتدا اعلام میشود که اعضای شورای امنیت، تعهد خود را نسبت به معاهده عمومی عدم اشاعه تسلیحات هستهای (NPT) اعلام میکنند و حق کشورهای عضو این معاهده را برای توسعه تحقیقات تولید و بهکارگیری انرژی هستهای برای مقاصد صلحآمیز و بدون تبعیض طبق مواد 1 و 2 معاهده به رسمیت میشناسند.
اما واقعیت آن است که این نوع به رسمیت شناختن، بحثی صرفاً کلامی و بر روی کاغذ است و هیچگونه ضمانت اجرایی ندارد. مهمترین دلیل این مدعا، آن است که در مفاد طولانی این پیشنویس، هر آن چه که تصور بشود میتواند مانع پیشرفت فناوری صلحآمیز هستهای شود، آورده شده است.
اما در این متن طولانی، هیچ بندی که به مردم ایران اطمینانی بدهد که شورای امنیت تمایل دارد گامی در جهت احقاق حق ملی مردم ایران بردارد، وجود ندارد.
به نظر میرسد پیشنویس قطعنامه شورای امنیت، بیش از آن که متنی حقوقی باشد و به جامعه جهانی این اطمینان را بدهد که نگرانی اصلی شورای امنیت، مسأله تهدید علیه صلح و امنیت جهانی است، متنی سیاسی و تبلیغی است که برای تهدید جمهوری اسلامی تهیه شده است.
این متن، بیش از آن که به واقعیتهای فنی – سیاسی و فناوری هستهای ایران بپردازد و تلاش کند تا به حقیقت برنامه هستهای ایران برسد، بیشتر در این راستا وقت میکند که در قالب این قطعنامه، ضربهای حیثیتی و اعتباری به جمهوری اسلامی ایران وارد سازد.
در تحلیل واقعگرایانه از این پیشنویس میتوان به این موضوع پی برد که در عمل، اقدامات به اصطلاح تنبیهی پیشنویس، تأثیری بر روند امور و ساختارهای فنی و فناوری هستهای جمهوری اسلامی ایران ندارد. اما به لحاظ حیثیتی، میتواند برای کشور، آثاری منفی در پی داشته باشد.
فناوری هستهای جمهوری اسلامی ایران بدون اتکا به هرگونه منبع خارجی شکل گرفته است و در شرایطی که با تحریمهای کنونی هیچ فرقی ندارد، پیشرفت نموده است. بنابر این تحریمهای یاد شده در پیشنویس، تأثیری در پیشرفت فناوری بومی هستهای ندارد.
اما پیشنویس قطعنامه بهگونهای تنظیم شده که از ابتدا راههای رسیدن به توافق با جمهوری اسلامی را ببندد و راه را برای قطعنامهها و اقدامات احتمالی آینده باز کند.
متن پیشنهادی قطعنامة شورای امنیت، با شناخت روحیه ملی مردم ایران که تحقیر را نمیپذیرند تهیه شده است و در مسیری گام برمیدارد که از قبل محکوم به شکست است.
چگونه مردم ایران میتوانند قطعنامهای را بپذیرند که عملاً آنها را حتی از آموزش دانش هستهای محروم میکند.
متن طولانی پیشنویسِ تهیه شده، با تکرار نگرانیهای اعضای شورای امنیت از برنامه هستهای ایران آغاز میشود و به موضوعاتی چون گزارشهای مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در خصوص عدم توانایی آژانس بینالمللی انرژی اتمی در تأیید ماهیتِ صرفاً صلحآمیز هستهای و شکافهای اطلاعاتی موجود در دانش آژانس و عدم توانایی آژانس در تضمین فقدان برنامههای هستهای اظهار نشده اشاره میکند.
سپس از ایران میخواهد که بدون تأخیر بیشتر، اقدامات مقرر شده در قطعنامههای شورای حکام را بپذیرد و ضمن اجرای کامل مفاد پروتکل الحاقی (2+93) آن را فوراً در پارلمان ایران تصویب کند.
همچنین از ایران میخواهد، اقدامات فراتر از الزامات رسمی مندرج در موافقنامه آژانس و پروتکل الحاقی را به انجام برساند و کلیه فعالیتهای خود در زمینه غنیسازی و بازفراوری تحقیق و توسعه را به حالت تعلیق درآورد و بالاخره کلیه فعالیتهای خود را در امور مربوط به آب سنگین حتی ساخت راکتور تحقیقاتی متوقف کند.
این پیشنویس پس از طرح خواستههای فوق، شروع به برشمردن اقدامات تنبیهی در زمینههای مختلف میکند و تلاش دارد تا تمامی راههایی را که میتواند کمکی به پیشرفت برنامههای هستهای و موشکی جمهوری اسلامی ایران بکند، مسدود سازد.
همچنین از کشورهای عضو سازمان ملل درخواست میکند تا اقداماتی را در خصوص جلوگیری از مشارکت فنی یا آموزشی، کمک مالی، سرمایهگذاری، واسطهگری، انتقال منابع ملی و خدمات مرتبط با برنامههای موشکی بالستیک و یا هستهای شدن ایران به اجرا گذارد.
این پیشنویس که بیشتر با هدف وارد ساختن ضربه حیثیتی به جمهوری اسلامی ایران تهیه شده است، در درون خود با تناقضات و تضادهای زیادی مواجه است. به عنوان مثال، در یک سو این پیشنویس بر ادامه تلاشهای سیاسی و دیپلماتیک برای یافتن راهحلی سیاسی و مذاکراتی تأکید میکند، اما همزمان با درخواست برای ممنوع ساختن سفر مقاماتی که در برنامههای هستهای ایران فعالیت دارند، امکان هرگونه انجام مذاکره یا ادامه مذاکره را سد میکنند.
بیشتر مفاد این پیشنویس در این راستا تهیه شده است که از یک سو الزامات تنبیهی خاصی را علیه ایران به مرحله اجرا گذارد و از سوی دیگر، بهگونهای این اقدامات تعریف و تشریح میشود که بر منافع کشورهای طرف قرارداد با ایران تأثیر منفی نداشته باشد.
در یک مورد کاملاً مشخص، پیشرفت طرحهای مربوط به نیروگاه اتمی بوشهر، از شامل شدن در طرحهای تحریم مستثنا میشود.
معنی دیگر این گونه تنظیم قطعنامه، آن است که کشورهای غربی، کف و سقف خواستههای روسیه را تعیین میکنند و میخواهند سهم روسیه را در آیندة برنامه هستهای ایران از قبل مشخص کرده باشند و بتوانند در این معامله، نظر مثبت روسیه را نسبت به قطعنامه به دست آورند.
در این جا لازم است که تحلیلگران مسائل سیاسی و استراتژیک، اختلاف نظرات تاکتیکی موجود بین روسیه و چین با کشورهای اروپایی را در خصوص چگونگی برخورد با برنامه هستهای جمهوری اسلامی، به معنی اختلاف نظر استراتژیکی بین این دو گروه تصور نکنند.
همچنین به این موضوع توجه داشته اند که مذاکرات موجود بین این دو گروه از کشورها، چانهزنی برای تعیین منافع و میزان آن برای خود است.
هر چند ادامة این اختلافات میتواند تا حدودی مانع از برخوردهای تند و افراطی با جمهوری اسلامی ایران شود، اما به هیچ عنوان نباید تصور شود که دامنه و ماهیت این اختلافات بهگونهای است که میتواند مانع از تصویب قطعنامه علیه ایران شود.
در مرحله حاضر به نظر میرسد مسیری که شورای امنیت در حال پیمودن است، مسیری یکطرفه و بدون توجه به منافع ملی ایران و نگرانیهای امنیتی جمهوری اسلامی است. تا زمانی هم که شورای امنیت در این مسیر حرکت میکند، به نظر نمیرسد ظرفیتهای موجود در نظام تصمیمگیری کشور ما توان تصمیمگیری به سود چنین قطعنامهای را داشته باشد.
بنابر این مسیر پیشروی کشور، چیزی جز ضرورت آمادگی برای مقابلة هوشمند با قطعنامة شورای امنیت که هدف اصلی خود را تخریب چهره، حیثیت و اعتبار جمهوری اسلامی قرار داده، نیست.
بانیان این پیشنویس میدانند که مردم ایران در مباحثی که به غرور ملی آنان بازمیگردد، ایستادگی میکنند. بنابر این، غربیها با آگاهی به این موضوع به صحنة تقابل با غرور ملی ایرانیان آمدهاند.
آنان امید دارند که از طریق دستگاههای تبلیغاتی خود، این موضوع را القا کنند که منطقی نیست به خاطر مسأله هستهای، اصل حیثیت ملی زیر سؤال برود. اما به این نکته توجه ندارند که در حال حاضر، مسأله هستهای، خود یک بحث مربوط به حیثیت ملی شده است.
واقعیت آن است که مقاومت در مقابل این قطعنامه، نه به جهت سختی اقدامات تنبیهی آن است، بلکه به این جهت است که این قطعنامه علیرغم آن که اقدامات تنبیهی برای ایران در صورت عدم پذیرش قطعنامه در نظر گرفته، اما مسألة مهم آن است که تصویب قطعنامه، جمهوری اسلامی را در مسیری قرار میدهد که تمایلی به وارد شدن به آن ندارد.
شورای امنیت، هیچ توجهی به مهمترین بخش گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی ندارد که صراحتاً اعلام میکند هیچ سندی که نشان دهد در برنامه هستهای ایران، اهداف به سمت فعالیت هستهای نظامی باشد، پیدا نکرده است.
شورای امنیت به صورت گزینشی صرفاً به آن بخش از گزارشهای آژانس اشاره میکند که مبین عدم توانایی آژانس در نتیجهگیری نهایی از فعالیتهاست.
مجموعه شرایط کنونی به نظر میرسد هیچ چارهای برای جمهوری اسلامی ایران جز انتخاب استراتژی مقاومت هوشمند در مقابل این قطعنامة احتمالی نیست.
مقاومت هوشمند در مقابل قطعنامه در پنج زمینه صورت میگیرد:
- مقاومت در عرصه نظامی با انتخاب استراتژی بازدارندگی: جمهوری اسلامی ایران باید به صورت آشکار و صریح از جمله از طریق برگزاری رزمایشهای مختلف، این نکته را نشان دهد که جمهوری اسلامی ایران آمادگی کامل دفاع از خاک میهن اسلامی را دارد.
- مقاومت در عرصه دیپلماسی: جمهوری اسلامی ایران باید نشان دهد که توان و ظرفیت حل و فصل مناقشه را از طریق دیپلماتیک دارد و این ظرفیت را دارد که علیرغم فشارهای شورای امنیت به عنوان یک کشور عضو انپیتی فعالیتهای قانونی خود را ادامه دهد.
- مقاومت در عرصه اقتصادی: آمادگی کلیه دستگاههای کشور برای گذر از دوره تحریم باید با برنامهریزی صورت گیرد و مردم به توان برنامهریزی دستگاههای اجرایی اطمینان یابند.
- مقاومت در عرصه اجتماعی – فرهنگی: توجیه کامل مردم و توجه دادن آنان به این بحث که اساس قطعنامه برای تخریب روحیه ملی و اعتماد ملی آنان است.
- مقاومت در عرصه فناوری: نشان دادن ظرفیتهای علمی و فنی کشور علیرغم آن که اصلیترین هدف قطعنامه بر این بخش متمرکز است.
*مدیرکل دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی