هر روز در گوشهای از کشور، اعضای یک باند کف زنی دستگیر میشوند و بعد قاضی پرونده دستور قضایی انتشار تصویر بدون پوشش متهم را در رسانهها صادر میکند و آنوقت سیل شاکیان به شعبه دادسرایی که متهم در آنجا تحت بازجویی است، سرازیر میشود.
شاکیان همگی به یک شیوه فریب خوردهاند؛ مردی که به زبانی خارجی صحبت میکرده است - انگلیسی، ترکی استانبولی، عربی، فرانسوی، روسی و.... - هنگامی که از بانک پول گرفتهاند یا در کنار یک عابر بانک در حال گرفتن پول از دستگاه بودهاند یا حتی هنگامی که بیهدف در خیابان پرسه میزدهاند، به سراغ آنها رفته است و بعد در حالی که به زبان خارجی صحبت میکرده، با ایما و اشاره از آنها خواسته است پول یا چک پول ایرانی به آنها نشان دهد یا آنکه چک مسافرتیشان را برایشان خرد کند.
مالباختگان هم با سادگی، به آنها پول یا چک مسافرتی دادهاند و مرد خارجی هم شروع به شمردن آن کرده و سپس بسته پول یا چک پول را پس داده و به سرعت متواری شده است اما وقتی که آنها پولهایشان را شمردهاند متوجه شدهاند تعداد زیادی از آنها به سرقت رفته است؛ و این یعنی اینکه مردی که خودش را خارجی جا میزد یک سارق ایرانی بود که پول آنها را کف رفته است.
حالا صدها و شاید هزاران شاکی که به این صورت از آنها سرقت شده است، در راهروهای دادسراها و دادگاهها بهدنبال پروندهشان هستند، هر روز هم دهها شاکی دیگر به آنها اضافه میشود، هر هفته چندین متهم که با این شگرد دست به سرقت میزدهاند، دستگیر شده و راهی زندان میشوند و فضای زندانها بیشتر اشغال میشود، اما انگار هیچکس بهدنبال آن نیست که به مردم با زبانی ساده درباره این شگرد تکراری سرقت هشدار بدهد و این بیماری مزمن و در حال گسترش را درمان کند تا شاید جلوی دهها، صدها و هزاران پرونده جدیدی که درباره کف زنی باز خواهد شد، گرفته شود.
جالب این است که اگر یک مورد وبا، اسهال خونی، تب مالت و... در گوشهای از ایران گزارش شده بود، رسانهها و صدا و سیما، دهها گزارش در این باره پخش کرده و نسبت به گسترش آن هشدار داده بودند، اما متأسفانه رسانههای مکتوب و صدا و سیما انگار شأن خودشان را بالاتر از آن میدانند که برای این بیماریهای اجتماعی که مثل خوره به جان جامعه میافتند، هشدار بدهند.
متأسفانه حوزه حوادث به خاطر آنکه بیشتر درباره متهمان و تبهکاران فعالیت میکند، حوزهای چندان دلچسب برای برخی رسانهها نیست و بنابراین تجزیه و تحلیل در این زمینه چندان پرستیژی برای رسانهها به ارمغان نمیآورد و به همین دلیل است که آنها چندان علاقهای به این زمینه ندارند.
شاید اکنون وقت آن باشد که رسانههای مکتوب و خصوصا صدا و سیما - که بیشترین مخاطبان را دارد-، بهجای فرار از پرداختن به حوادث، به تحلیل موردی حوادث و شگردهایی که تبهکاران به کار میبندند، بپردازد.
شاید اکنون وقت آن رسیده است که رسانهها به جای مذموم دانستن پرداختن به حوادث و ایجاد حاشیه امن برای تبهکاران، به برنامههایی بیندیشند که راهکارهایی را به مردم بیاموزد که در زندگی اجتماعی خود بتوانند از افتادن در دام تبهکاران در امان باشند.
چنین برنامههایی علاوه بر آنکه میتواند مردم را برای مقابله با شگردهای تبهکاران آماده کند، موجب میشود تا به میزان زیادی از تعدد پروندههای قضایی و پلیسی کاسته شود.