بیش از نیم قرن است صدای حاج‌اسدالله در اوقات نماز در کوچه‌پسکوچه‌های محله طنین‌انداز می‌شود و عجیب نیست هم‌محله‌ای‌ها با صاحب این صدا احساس انس و الفت کنند.

مكبر محله13

همشهری آنلاین-حسن حسن‌زاده: وقتی عصازنان فاصله خانه تا مغازه‌اش را طی می‌کند، هر کسی که در محله او را می‌بیند، با احترام دست بر سینه می‌گذارد و سلام می‌کند. اهالی محله زاهد گیلانی، حاج اسدالله پرتوی را نه فقط به‌عنوان یک کاسب خوشنام و مردمدار بلکه به‌عنوان مؤذن خوش صدای محله‌شان هم می‌شناسند و قبول دارند. ساعتی با این کاسب قدیمی و البته خوش صدا هم‌صحبت شدیم.  

خواندنی‌های بیشتر را اینجا دنبال کنید

از سراب تا مفت‌آباد

«مثل بیشتر اهالی روستای رازق شهرستان سراب، شغل خانوادگی ما هم کشاورزی بود. من هم روزگار نوجوانی را کمک حال پدر بودم و شانه به شانه او بذر گندم می‌کاشتم و خوشه‌های طلایی درو می‌کردم. اما درآمد ناچیز کشاورزی مرا هم به فکر مهاجرت به تهران انداخت. ۲۵ ساله بودم که پایم به تهران رسید. آمدم و مهمان خانه یکی از همشهری‌هایمان در محله مفت‌آباد سابق شدم. طولی هم نکشید که در یک مغازه قنادی مشغول کار شدم. بعد از چند سال کارگری توانستم با پس اندازهایم یک مغازه در مفت‌آباد بخرم و به‌عنوان یکی از نخستین کاسبان محله مشغول به کار شوم.»کاسب ۸۵ ساله محله زاهد گیلانی مکثی می‌کند و ادامه می‌دهد: «خوب یادم هست وقتی مغازه‌ام را در خیابان کلینی، قدیمی‌ترین خیابان محله فقط با ۱۵۰۰ تومان خریدم، هنوز هیچ ساخت‌وسازی در خیابان‌های خاکی اطرافش انجام نشده بود. در نزدیکی خیابان کلینی یک جوی بزرگ جاری بود که اهالی محله از آب آن برای مصارف خانگی استفاده می‌کردند. حوالی سال ۱۳۳۶ بود که کلنگ ساخت مسجد اسلامیه، با هزینه شخصی خیری به نام «دریانی» به زمین زده شد و درست بعد از ساخت مسجد بود که محله به تدریج رشد و توسعه پیدا کرد.»

من «اسدالله بلبل» هستم

نزدیک ۶۰ سال است اهالی محله زاهد گیلانی و صفا در وقت اذان صدای آشنایی را از بلندگوهای مساجد اسلامیه، فخریه و اباعبدالله(ع) می‌شنوند. حاج اسدالله در این‌باره می‌گوید: «صدای خوب و اذان گفتن در خانواده ما موروثی است. پدربزرگ و پدرم مؤذن مسجد روستایمان بودند و من هم از همان کودکی همیشه زیر لب اذان زمزمه می‌کردم. از ۱۶ سالگی به‌عنوان مؤذن مسجد روستایمان انتخاب شدم و تا زمانی که در روستا زندگی می‌کردم، این وظیفه بر عهده من بود. وقتی به تهران آمدم و در این محله ساکن شدم، تازه ساخت مسجد اسلامیه شروع شده بود. پس از افتتاح مسجد، افتخار نخستین مؤذن مسجد اسلامیه به من رسید و از همان زمان تا امروز علاوه بر مسجد اسلامیه، گاهی در مساجد فخریه و اباعبدالله هم اذان می‌گویم.»حاج آقا لبخند بر لب ادامه می‌دهد: «یادم می‌آید سال‌ها قبل یکبار کمی زودتر برای نمازجماعت به مسجد اباعبدالله(ع) در خیابان پرواز رفتم. وقت اذان بود. مرحوم آیت‌الله ‌مشایخی که امام جماعت مسجد اباعبدالله(ع) بودند، وقتی مرا در میان جمعیت دیدند، با لبخند دلنشینی به خاطر صدای خوبم «اسدالله بلبل» خطابم کردند و از من خواستند که اذان بگویم. از آن به بعد گاهی برخی از دوستانم من را با این لقب صدا می‌کردند. در این سال‌ها من هم همیشه حواسم به جوانان مسجد هست. هر کدام از آنها را که می‌فهمم صدای خوبی دارند، از میان جمعیت صدا می‌کنم تا اذان بگویند. همان‌طور که در سنین جوانی این وظیفه به عهده من گذاشته شد، الان هم جوان‌ها باید اذان بگویند تا مساجد محله در سال‌های آینده مؤذن داشته باشد.»

به من می‌گویند «اسدالله بلبل»

با خدا معامله می‌کنم

«مردم محله به گردن کاسب حق دارند، چراکه رزق و روزی خداوند با دستان آنها به دست کاسب می‌رسد. در نتیجه کاسب هم باید هوای اهالی محله به‌ویژه آنهایی که دستشان بسته است را داشته باشد. در این سال‌ها یادم نمی‌آید که نیازمندی از اهالی محله مبلغی را به‌عنوان قرض از من طلب کرده باشد و من دست رد به سینه‌اش زده باشم. چراکه اعتقادم این است که با خدا معامله می‌کنم و معامله با خدا همه‌اش سود است.» حاج اسدالله مکثی می‌کند و ادامه می‌دهد: «شغل من به مایحتاج روزانه مردم مربوط می‌شود، بنابراین وقتی یکی از اهالی محله که شرایط زندگی‌اش را می‌دانم، می‌آید و از من جنسی را که قوت غالب خانواده‌اش است به‌صورت نسیه درخواست می‌کند، وظیفه‌ام است که به مشکل او رسیدگی و آبرویش را حفظ کنم. در تمام ۵۷ سال کاسبی‌ام سعی کرده‌ام حواسم به نیازمندان محله باشد. در این سال‌ها هیچ‌وقت محتاج نشده‌ام و فکر می‌کنم این همان نتیجه معامله با خداست.» 

خیلی‌ها را به هم رسانده‌ام

حاج اسدلله، حواسش به دختران و پسران دم بخت محله هم هست. خودش می‌گوید در این سال‌ها باعث سر گرفتن بیش از ۱۵ ازدواج در محله شده است: «نزدیک به ۶۰ سال است در این محله زندگی می‌کنم و کسی بهتر از من خانواده‌های اصیل، مؤمن و خوب محله را نمی‌شناسد. خیلی‌ها برای کامل کردن تحقیقات ازدواج فرزندانشان به من مراجعه می‌کنند و من هم بر اساس تکلیفم مأمور به گفتن حقیقت هستم. خدا را شکر در این سال‌ها توانسته‌ام بسیاری از خانواده‌های خوب محله را برای امر خیر با هم آشنا کنم. یادم هست یکبار میان ۲ خانواده‌ که قرار بود با هم فامیل شوند، سر موضوعی اختلاف پیش آمده بود. اختلاف آنقدر بالا گرفته بود که پدر عروس پیش من آمد و با عصبانیت از درگیری با خانواده داماد گفت. او را آرام کردم و فوری موضوع را با امام جماعت مسجد محله در میان گذاشتم. بعد هم خانواده‌های دختر و پسر را به خانه خودم دعوت کردم و با امام جماعت مسجد شروع به صحبت با آنها کردیم. نتیجه این شد که آن ازدواج با خوبی و خوشی سر گرفت و آن زوج سال‌هاست در کنار هم زندگی خوبی دارند.»

همیشه لبخند بر لب دارد

علی‌اصغر عبدلی، خادم مسجد اسلامیه هم در توصیف حاج اسدالله می‌گوید: «حاج اسدالله یکی از مورد اعتمادترین اهالی محله است که مردم هم برای او احترام ویژه‌ای قائلند. به نظرم مهم‌ترین خصلت او، لبخندی است که همیشه روی لب دارد و همین هم باعث شده که پیش اهالی محله حسابی محبوب باشد.»

به من می‌گویند «اسدالله بلبل»

مهربانی‌اش مثال‌زدنی است

صادق کاتبی، یکی از کاسبان باسابقه محله می‌گوید: «مهم‌ترین ویژگی حاج اسدالله خوشرویی و مهربانی اوست. تا جایی که تا به حال هیچ‌کسی از او تندی و عصبانیت ندیده است. جالب است بدانید هر روز صبح که مغازه‌ام را باز می‌کنم، حاج اسدالله را می‌بینم که اول از همه جلوی مغازه‌اش برای کبوترها دانه می‌پاشد و برای گربه‌ها هم مقداری غذا می‌گذارد.»

به من می‌گویند «اسدالله بلبل»

صدایش نماد محله ماست

سیف‌الله ‌شکری، یکی از اهالی قدیمی محله می‌گوید: «50 سال است حاج اسدالله را می‌شناسم. او همیشه برای حل مشکلات اهالی محله پیشقدم می‌شود. علاوه بر حضور دائمی‌اش در فعالیت‌های مسجد، سال‌هاست صدای خوب و رسایش هنگام اذان گفتن در محله می‌پیچید. صدای او به نوعی نماد محله ما شده است.»

به من می‌گویند «اسدالله بلبل»
 

-----------------------------------------------------------------------------------------------

*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۳ در تاریخ ۱۳۹۴/۰۶/۱۵


 

کد خبر 797902

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha