به نظر فرهنگیان و متفکران مذهبی «آدم گرسنه دین و ایمان ندارد.» فقر بزرگترین دشمن فرهنگ و سجایای انسانی، اعتقادات و باورهای مذهبی است.
و گرانی روز به روز ارزق عمومی فقر آفرین، نخستین ضربه سهمگین خود را بر پیکر جامعه وارد میسازد. بحث گرانی مایحتاج و ارزاق عمومی و مصرفی بارها مورد بررسی و توجه مطبوعات، هیات دولت و مجلس بوده است و اقداماتی چون: تثبیت قیمتها، نرخگذاری کالاها، نرخ نامه بر روی کالاها و بررسی تعرفههای آب، برق -که زمزمه گران شدن آن بارها نگرانی به بار آورده- از آن جمله است. گزارش این شماره را به این موضوع اختصاص دادهایم.
روزگار تلخ گرانی
گرانی ارزاق عمومی به سالهای پیش بر میگردد و در جریان جنگ تحمیلی شتاب گرفت. مردم کشور به ما خاطر رفاه نسبی گذشته، دغدغه فشار زندگی روزمره را نداشتند. اما جنگ تحمیلی ریاضت اجتنابناپذیری را به وجود آورد. در دور اول دولت موفق شد با سیستم جیرهبندی و توزیع کوپنی ارزاق عمومی، مقدار زیادی از شدت فشار بکاهد.
امید مردم به پایان یافتن وضعیت و نگرانی همچنان ادامه داشت. آن چه را در لابهلای سطوح مختلف مردم کسی فکر نمیکرد روزی، روزگاری به چشم ببیند، دیده شد و باور شد.تنگدستی و گرانی هم روز به روز عرصه را تنگتر میکرد و مردم زیر چرخ هولناک هزینههای سرسامآور زندگی را له شده میدیدند.
حسین خانی فروشنده میوه راسته پشت پاساژ آشنا میگوید: ما اینجا هر روز شاهد و ناظر صحنههای دردناکی از زندگی مردم هستیم، مردمی که به خاطر گرانی غرور و شخصیت خود را زیر پا میگذراند. یک زمانی فرق زیادی بین کارگر، کاسب و معلم نمیدیدی، اما امروز مشتریان ما کارمندان، نظامیها، کارگران، فرهنگیان، و حتی هنرمندانی هستند که برای خریدن جنس ارزانتر با چشم بساطها را میگردند.
وی با اشاره به میزان درآمد اکثر مشتریان میافزاید: گرانی روزبهروز نفس مردم را بریده است، گاهی از خود میپرسم این آدمهای آبرومند تحصیل کرده که عمری را با عزت و احترام زندگی کردهاند، چرا تن به این خفت و خواری میدهند؟
اکرم. ص خانمی مسن میگوید: کجای کاری؟ شب میخوابی، صبحش که پا شدی قیمتها فرق کرده، من و شوهرم حقوق بازنشستگی میگیرم، اما دخلمان به خرجمان نمیرسد! شما نگاهی بیاندازید به چند قلم کالا، صابون حمام از 400 تومان تا بالا، خمیر دندان از 700 تا 2500 تومان، پنیر 400 گرمی 1350 تومان، گوشت قرمز با استخوان 9 هزار تومان... راست گفتن که هر کس خرید کند زود پیر میشود!
عطاالله. م آموزگار میگوید: اکثر همکاران ما چند شغلهاند، مثلا دبیر شیمی مغازه خشکشویی رفته کار کند، دبیر ریاضی در یک سوپری کار میکند، چند نفری هم در شهرکهای اطراف مسافر کشی میکنند، تک و توکی هم پیدا میشود که تدریس خصوصی میکنند.
خوب اگر بهخاطر احتیاج نباشد چرا معلم ما باید در فصل تعطیلی مدارس به جای استراحت، مسافرت و... کارکند و چگونه برای سال تحصیلی آماده و به اصطلاح «شارژ» میشود. میخواهی یک شلوار یا پیراهن بخری 30 تا 40 هزار تومان باید بدهی. کفش کمتر از 20 هزار تومان پیدا نمیشود.
دکتر حسینی میگوید: هرج و مرجی که گرانی در زندگی روزمره مردم جامعه ما به وجود آورده، عواقب وخیمی دارد. در شهر کوچکی چون سنندج با از بین رفتن برخی مشاغل و نداشتن جایگزین مشاغل جدید و روی آوردن به روابط دلالی گری (درآمد آزاد)، عملا تفاوت بین دارا و ندار را حس میکنی و میبینی، ندارها، چشمها و چهرههایشان داد میزند که دچار «سوء تغذیه» هستند و عدهای بیغم هم که دارا هستند، گذران میکنند.
وی با اشاره به «شغل تراشی» کاذب در پی درآمد و اجبار مردم، میافزاید: عمده دلمشغولی مردم افزایش درآمد شده است. درآمد بیشتر برای تامین هزینه روزمره زندگی این نیازی است که چه بخواهیم چه نخواهیم به فساد میانجامد. وقتی جوانی میبیند که جلوی چشمش ماشینهای آخرین مدل روز چند صد میلیونی بالا و پایین میکنند و با گوشی موبایل و... پُز میدهند، از خودش نمیپرسند که چگونه به این ثروت و امکان رسیده است؟
زشتی تفاوتها و پیام بنیآدم اعضای...
دیدن هر روزه چهره کریه فقر و نداری و گذر از کنار آنچه برای انسان آفریده شده و دیدن رقمهای آن چنانی که هیچگاه نمیتوانی آن را بخری و دیگری به راحتی میخرد، تا به کی میشود تحمل کرد؟ و تا بهکی میشود تحمل کرد گرانی روزبهروز را. اقلیتی خاص هر روز وضعیتشان بهتر میشود و اکثریتی عام در فشار مشکلات مادی تحلیل میروند. در این روندی که پیش میآید، افسردگی و نگرانی جایی برای اخلاق باقی نمیگذارد.
تن دادن به شغلهای پست، ارزش انسانی فرهنگی را پایین میآورد. زمانی تعاونیها نقش مثبتی در عرضه کالا داشتند که به مرور زمان سیستم تعاونیها در لابهلای دولتی بازار آزاد، لاغرتر و کم رنگتر شد. (امروز حتی چرخه کالابرگ و حمایتهای بن و کالابرگ کمیته امداد نمیتواند فرجی باشد).
مرد میان سالی بهعنوان مخالف با وضعیت موجود میگوید: تمام گرفتاریهای ما از ضعف مدیریتهای دولت است. ریشه همه گرانیها از طرف دولت است. چگونه دولت نمیتواند قیمتها را کنترل کند؟ مگر بنده نوعی اسکناس چاپ میکنم یا هر ماه صد قلم کالای مصرفی زندگیم هر کدام درصدی گرانتر بپردازم
که جمع آن میشود کسری قابل توجهی که من میآورم و باید کمکم مسواک، خمیر دندان، دستمال کاغذی، گوش پاککن و... دیگر لوازم بهداشتی را نخرم و از سبد مصرف پرتش کنم بیرون و سلامتیم به خطر بیافتد، چون هر روز گرانتر میشود.
وی افزود: گرانی کمر شکن صدمه شدیدی به روابط خانواده وارد کرده است. سالهای پیش ما در قالب ده بیست خانوار دور هم جمع میشدیم، اما حالا میهمانی دادن و مهمانی رفتن به شکل دردناکی از رونق افتاده این دوری و بیخبری به فشارهای روانی خانواده اضافه شده است و من باید شرمنده فرزندانم، عروسم، نوههایم و برادر و خواهرهایم باشم.
خانمی که چهره شکستهاش حاکی از رنجی عمیق و پنهانی داشت میگوید: شوهرم به خاطر خرابی بازار و برگشت چکهایش زندان رفته بود. مدتهاست که من با 2 تا بچه زندگی سختی داریم، کسی را نداریم که پشتیبانمان باشد، کمیته هم 2 ،3 ماه 50 هزار تومان کمک میکند که اصلا دردی را دوا نمیکند، ما 4 ماه 4 ماه، رنگ گوشت را نمیبینیم، خوراکمان شده سیبزمینی و تخممرغ و برنج خیلی کم. و میوه اصلا نمیتوانم بخرم، به خدا دوست دارم یک شب بخوابم و صبح دیگر بیدار نشوم.
قدرت پول و رواج لُمپنیسم
متاسفانه وقتی که پول تنها معیار ارزشی شده است و در میان این همه برنامه دستورات شرعیت و سفارشات دین مان که والاترین روابط انسانی را در دل خود دارد، قدرت پول، نبود وسع عمومی مردم جامعه برای کسب پول، ما را با خطر بزرگی روبهرو کرده است.
خطر کم رنگ شدن روابط انسانی، اعتقادات دینی کارهای فرهنگی، خطر بیمیلی جوانان برای آینده سازان جامعه، رشد بیفرهنگی، رواج لُمپنیسم، دخالت مادیات در همه روابط انسانی، رواج فساد اداری - فسادی که آن چنان گسترش یافته و عمومی شده که دیگر از حالت یک عمل (شنیع) در آمده و (قبحش) شکسته- در آیندهای نزدیک ارکان و شرافت انسانی را به هم میریزد و اخلاق سقوط میکند.
یک پزشک عمومی میگوید: افسردگی عمومی خطر بزرگی است. گرانی موجود وضعیتی پیش آورده که اکثریت مردم ما پالایش روانی نمیشوند. بین خانوادهها فاصله افتاده، هر کس گرفتار کار و مشکلات خودش شده، دید و بازدیدهای خانوادگی که در دین مبین ما جایگاه ویژهای دارد، روز به روز کم و کمتر میشود، خانوادهها اکثرا سرگرم مشکلات خودشان شدهاند
نگرانی از افزایش هزینه (آب، برق، تلفن و گاز)، کمبود ویتامین و پروتئین لازم، کمبود دارو و گرانی سر سامآور هزینه درمان و شکننده شدن فرآیند سلامت، وضع نابسامان بیمارستانها و همه و همه این فشار روانی را به وجود آورده که دیگر کسی به این پیامهای مهم و انسانی اندیشمندان و شاعران ما توجه نمیکند.
وی میافزاید: صرفهجویی اجباری پیش آمده و یا تحمیل شده را کم و بیش در دور و اطرافمان میبینیم: برق نباید مصرف کرد، تلفن نباید زد، گاز نباید مصرف کرد چون هزینههای مصرف بالا میرود! با توجه به سفارشات دینمان در پاکیزگی و عبادت، آب زیاد نباید مصرف کرد، چون نسبت به سال گذشته قیمتش چند برابر میشود!
این صرفهجوییهای بیش از حد، خارج از توان و تحمل انسانی است. میوه نباید خورد، صابون، خمیر دندان و شامپو نباید مصرف کرد! بسیاری از ما آن چنان متوجه برنج، روغن و گوشت نشدهایم که متوجه هزینههای حاشیهای، اما مهم نمیشویم که ارتباط مستقیم با سلامت ما قرار دارد.
چند شغله شدن آدمها
اگر در گذشتهای نه چندان دور، یک نفر کار میکرد و 4 و 5 نفر راحت میخوردند، حالا همه آن 4، 5 نفر هم اگر کار بکنند باز هم زندگی ندارند. چند شغلی شدن، چند جا کار کردن، ضربه سختی است که بر پیکر آدمها وارد میسازد. جایی که برای جبران گرانی باید دوید و دوید و آخرش هم نرسید. «مرد خسته، درمانده و جنازه به میان زن و فرزند
برمیگردد.»
راستی چه کسی باید فکر بقیه باشد؟ گاهی سر و صدای تبلیغاتی دولت علیه گرانی برمیخیزد. اما باز هم گرانی و گرانی فقر آفرین، وجود دارد. چرا دولت در برنامه گرانی تصمیم قاطع نمیگیرد؟ این همه در مورد سازمانهای مسئول نظارتی و تعزیرات میگویند.اما نتیجه این بوده که در همین چند ماه قیمتها قرص و محکم سر جای خود هستند.
سرانجام گرانی!
گرانی نفسبُر و بسیار جدی است. لطمه شدید این پدیده مستقیما بر پیکر انسانی جامعه وارد میشود. در چنین شرایطی بر سیاستگذاران دولت وظیفه است که راهی بیابند تا دیر نشده، راهی حتما وجود دارد.
همشهری استانها