مثل «اشغال»، «حقایق درباره لیلا دختر ادریس»، «دیباچه نوین شاهنامه»، «فیلم در فیلم»، «مقصد» و «لبه پرتگاه». به قول خود بیضایی «وقتی همه خوابیم» اما تصادفا ساخته شده تا این دهمین ساخته خالق «باشو، غریبه کوچک» و «مسافران» باشد.
دهمین ساخته بلند سینمایی او میتوانست یکی از انبوه فیلمنامههایی باشد که او از «سگکشی» به این سو نوشته بود؛ میتوانست «مقصد» باشد که فیلم ارزان و کمهزینهای هم از کار درمیآمد؛ میتوانست «لبه پرتگاه» باشد که همه عوامل آن هم انتخاب و معرفی هم شدند ولی در آستانه کلید خوردن متوقف شد؛
پرحاشیهترین پروژه بهرام بیضایی که در نهایت فیلمنامهاش منتشر شد تا «وقتی همه خوابیم» نوشته شود و جلوی دوربین برود. این یکی، برخلاف پروژه قبلی، بدون جنجال و حاشیه، خیلی سریع مراحل تولید را پشت سر گذاشت، آماده نمایش شد و به جشنواره بیستوهفتم رسید تا حاشیهها از همان اولین نمایش فیلم کلید بخورد.
اگر روزگاری برای تماشاگر، فهم «غریبه و مه» اگر نگوییم غیرممکن، بسیار دشوار بود و در عوض منتقدان فرم استادانه آن را میستودند، حالا فیلم آخر بیضایی از سوی مردم در حالی تایید میشود که لحن اغلب نقدهایی که دربارهاش نوشته شده منفی است. منتقدانی که اغلب نظر به جایگاه یکه و معتبر او در سینمای ایران احترامش را نگه میداشتند یا اساسا شیفته آثارش بودند این بار شمشیرها را از رو بستند.البته باید سره را از ناسره تشخیص داد و یکسویه قضاوت نکرد.
همه مخالفان فیلم را نمیتوان به غرضورزی متهم کرد و از سوی دیگر باید این واقعیت را پذیرفت که حتی بهرام بیضایی هم میتواند و حق داردفیلم ضعیف بسازد چنانکه همه بزرگان سینما در کارنامهشان فیلم ضعیف به چشم میخورد.