به محض اینکه مقابل افسر پرونده قرار می‌گیرد، شروع می‌کند به گریه کردن. انگشت دست چپش به‌وسیله پلاتین نگه داشته شده و آثار چاقو روی کف دست و بازویش به خوبی دیده می‌شود.

قتل

همشهری آنلاین، با اینکه دو ماه از جنایت گذشته اما هنوز زخم‌هایش خوب نشده است.  سعید، در یک نزاع خیابانی، یکی از دوستان دوران کودکی‌اش را مجروح کرد و زمانی که از مرگ او با خبر شد تصمیم گرفت از ایران خارج شود، اما تیزهوشی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت باعث شد متهم ۲۴ ساعت قبل از فرارش به آن سوی مرزها دستگیر شود. سعید از جنایتی که مرتکب شده پشیمان است و آرزو می‌کند که ای کاش آن روز در آن کل‌کل خونین، کوتاه آمده بود و حالا دستش به خون بیگناهی آلوده نشده بود. پسر جوان در گفت‌وگو با سرنخ از جزئیات جنایت ناخواسته و فرارش می‌گوید.  

به چه جرمی دستگیر شدی؟

زدن یکی از دوستانم. من یکی از بچه محل‌هایم را کشتم. آن هم سر چی؟ سر یک موضوع مسخره.

این موضوع مسخره چی بود؟

سلام علیک کردن و چپ‌چپ نگاه کردن. باورتان می‌شود که یک آدم کشته شده و من هم پای چوبه دار هستم، آن هم فقط به خاطر همین موضوع پیش پا افتاده و معمولی. سر سلام علیک نکردن.  

بیشتر توضیح می‌دهی؟

آن شب رفته بودم ‌جلوی مغازه یکی از اقواممان. قبل از آن مقدار زیادی مشروبات الکلی مصرف کرده بودم و حال خوبی نداشتم. سوار موتور بودم که حسن (مقتول) با ماشینش جلویم پیچید. ما از بچگی با هم بزرگ شده بودیم. او پیچید جلوی موتورم و سر اینکه تو چرا اول سلام نکردی و چرا او باید اول سلام کند با هم دعوایمان شد. هر دوی ما حال خودمان را نمی‌فهمیدیم. حسن می‌گفت که من اول باید به او سلام می‌کردم. وقتی دعوایمان بالا گرفت، او سه ضربه به من زد. من هم رفتم داخل مغازه دایی‌ام و یک چاقو برداشتم. با چاقو به او حمله کردم و فقط یک ضربه زدم اما از شانس بد من، آن یک ضربه هم به سر حسن خورد.

بعد چه اتفاقی افتاد؟

حسن روی زمین افتاد و همه لباس‌هایش پر از خون شد. نگاهی به خودم کردم. به شدت زخمی شده بودم. دستم را نگاه کنید. هم دست راستم و هم دست چپم به شدت زخمی شده بود. انگشت وسط دست چپم هم قطع شده بود. همان لحظه مردم ریختند و ما را جدا کردند، خیلی حالم بد بود، یکی از دوستانم مرا سوار موتورش کرد و به بیمارستان رساند.

اما آن‌قدر حالم بد بوده که طبق گفته برادرم و شاهدان، دوستم مرا در نزدیکی یک درمانگاه رها می‌کند و می‌رود. او ترسیده بود که من بمیرم و خونم گردن او بیفتد. رهگذران متوجه من شدند و من در همان حالت که تقریبا نیمه‌هوش بودم شماره تلفن برادرم را به آنها دادم و بعد از هوش رفتم.

برادرم خودش را به من رساند و مرا به بیمارستان ۱۵ خرداد برد. دکترها می‌گفتند اگر چند دقیقه دیرتر مرا به بیمارستان رسانده بودند به خاطر شدت خونریزی می‌مردم، انگشتم با ضربه چاقوی حسن قطع شده بود و چند ساعت طول کشید تا با پلاتین آن را وصل کردند. اصلا معلوم نیست خوب شود.

پس چه زمانی از مرگ حسن با خبر شدی؟

دو، سه روز در بیمارستان بستری بودم و وقتی به خانه آمدم یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت خبر داری حسن کشته شده. از مرگ حسن که با خبر شدم، دنیا روی سرم خراب شد. فکرش را نمی‌کردم که او با یک ضربه چاقو کشته شده باشد. سریع خانه را ترک کردم. می‌دانستم که پلیس خیلی زود مرا دستگیر می‌کند. چند روزی در پارک خوابیدم و بعد از آن، به خانه یکی از آشنایانمان رفتم. او که وضعیت مرا دید برای من یک خانه اجاره کرد و قرار شد به کمک چند نفر از دوستانم، قاچاقی بروم خارج از کشور که دستگیر شدم.  

چطوری دستگیر شدی؟

داخل خانه خوابیده بودم که پلیس دستگیرم کرد. اگر ۲۴ ساعت دیرتر به سراغم آمده بودند از مرز خارج شده بودم. البته همان بهتر که دستگیر شدم، نمی‌دانم با عذاب وجدان می‌خواستم چه کنم؟

سعید (متهم به قتل) ناگهان می‌زند زیر گریه و می‌گوید: من نمی‌خواستم، نمی‌خواستم که او را به قتل برسانم. با این کارم دو خانواده را بدبخت کردم. من یکی از دوستانم را کشته‌ام. سر هیچی دوستم مرد. حالا هم جوانی خودم می‌میرد. دلم می‌سوزد. باورم نمی‌شود که یک روز قاتل بشوم. مقصر تمام این بدبختی‌ها را طلاق پدر و مادرم می‌دانم. اگر آنها طلاق نگرفته بودند این اتفاق نمی‌افتاد.  

چند ساله بودی که آنها از هم جدا شدند؟

۱۰ سال داشتم  که مادرم رفت دنبال زندگی‌اش و من و برادرم ماندیم پیش مادربزرگم. خیلی سخت بود زندگی کردن با پیرزنی که حوصله بچه‌ها را ندارد. من مادرم را می‌خواستم اما او نبود. نبودن مادر به من لطمه زیادی وارد کرد. سعید گردنش را که رد زخمی روی آن دیده می‌شود، نشان می‌دهد و می‌گوید: «نگاه کنید اینها را خودم کردم. وقتی عصبانی می‌شوم با شیشه و تیزی می‌افتم به جان خودم. طلاق آنها باعث شد من ناراحتی عصبی بگیرم و به خاطر همین هم از خدمت معاف شدم».

زیر نظر دکتر هستی؟

چه دکتری؟ اگر عقلم به دکتر می‌رسید که الان  از مرگ رفیقم های‌های گریه نمی‌کردم. آن موقع‌ها این‌جور دکترها (دکترهای روانپزشک) را بد می‌دانستند. می‌گفتند هر کسی برود پیش آنها حتما دیوانه است که رفته. من که کسی را نداشتم که بخواهد من را راهنمایی کند و بگوید برو دکتر. اگر دکتر رفته بودم و دارو مصرف کرده بودم کارم به اینجا نمی‌کشید.

پس چطور از خدمت معاف شدی؟

رفتم بیمارستان ارتش. پزشک‌های آنجا معاینه کردند و به من کارت قرمز دادند. وضعیتم اصلا خوب نبود. هر کس مرا می‌دید می‌فهمید که مشکل دارم.

سابقه درگیری و شرارت هم داری؟

نه، اصلا. عصبانی که می‌شدم به خودم لطمه می‌زدم. با کسی کاری نداشتم. توی محل که با بچه‌ها دعوام می‌شد، طوری بود که پای کلانتری به میان نمی‌آمد. دعواهای دوران نوجوانی و جوانی را که خودتان بهتر می‌دانید چطوری هستند.

اعتیاد هم داری؟

چند سال قبل داشتم اما ترک کردم، الان چهار ساله که پاک پاکم. آن اوایل که قلیان هم نمی‌کشیدم اما دو سال است که قلیان می‌کشم.  

ازدواج کرده‌ای؟

از شانس بد من با این کاری که کردم همه چیز به هم خورد. برادر کوچکترم مدتی پیش زن گرفت. او از زندگی‌اش راضی بود. می‌گفت از بلاتکلیفی درآمده. من هم که زندگی او را دیدم تصمیم گرفتم ازدواج کنم. دختری را هم انتخاب کرده بودم، دایی‌ام حتی با خانواده‌شان صحبت کرده بود و قرار بود به خواستگاری برویم که همه چیز به هم خورد.

فکر می‌کنی عاقبتت چه می‌شود؟

طبق قانون مستحق مجازات و چوبه دار هستم. ولی امیدوارم خانواده مقتول مرا ببخشند چون این قتل ناخواسته بود.

کد خبر 802061
منبع: همشهری سرنخ

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 2
  • IR ۰۸:۱۰ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۷
    3 1
    همش از خوردن مشروبات الکلی شروع شد و و برای همینه که اسلام میگه مشروب حرام است و برخی هنوز هم به قوانین الهی خرده میگیرند و فکر میکنم این قوانین برای 1400 سال قبل است. قتل بخاط مصرف مشروبات الکل بوده چون دو دوست قدیمی به چه میزان از جنون رسیدند که نسبت به هم چنین جنایت وحشتناکی را مرتکب شده اند. به خاط خدا نه، لااقل به خاطر خودتان و اطرافیانتان مشروبات الکل مصرف نکنید
    • NL ۱۵:۴۸ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۷
      0 1
      چه ربطی داره...همه جای دنیا دست زدن و تاچ کردن دیگران جرم هستش،ولی اینجا توی گوش طرف هم بزنی تا طول درمان نگیره کاری نمیتونه بکنه!در ایران و عراق بیشتر از همه جای دنیا دعوا و زد و خورد میشه...مگه مشروب میخورن؟!
  • محمد IR ۰۸:۳۶ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۷
    2 1
    سر سلام نکردن نبوده بخاطر مصرف الکل بوده ، کاری که خیلیها میکنن و میگن ما مست نمیشیم
  • IR ۱۶:۰۹ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۷
    0 0
    بنده خدا