همشهری آنلاین؛ الهه فراهانی: این پرونده یکی از روزهای اسفند سال ۸۴ گشوده شد. در آن زمان مردی به اداره پلیس رفت و خبر از ناپدید شدن پسرش داد.
وی گفت: پسرم متاهل است و دو فرزند دارد. وی آخرین بار برای انجام کاری از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. هرچه به موبایلش زنگ می زنیم کسی پاسخگو نیست و حالا نگرانیم و احتمال میدهیم بلایی بر سرش آمده باشد.
شروع تحقیقات
کارآگاهان تحقیقات خود را آغاز کردند و ابتدا به سراغ همسر مرد گمشده رفتند. او در تحقیقات گفت: شوهرم کار آزاد دارد و چند وقت قبل یک پروژه کاری در شهرستان بم به او پیشنهاد شد و او پذیرفت تا برای مدتی به این شهر برود. او آخرین بار چمدانش را بست و به ترمینال رفت تا با اتوبوس راهی بم شود و دیگر خبری از او نشد. من همه جا را به دنبالش گشتم اما هیچ خبری از او به دست نیاوردم.
ماموران در ادامه تحقیقات متوجه شدند که مرد گمشده هیچ بلیطی برای شهرستان بم تهیه نکرده و احتمالا همسرش به آنها دروغ گفته است.
شکایت از عروس
درحالیکه ماموران سرگرم تحقیق در این پرونده بودند، پدر و مادر مرد گمشده بار دیگر راهی اداره پلیس شدند و از عروسشان و مرد آشنایی شکایت کردند.
پدر گفت: من احتمال می دهم که عروسم راز ناپدید شدن پسرم را می داند و بلایی برسرش آورده است. وی ادامه داد: بعد از آنکه پسرم به طرز مرموزی ناپدید شد، همه ما نگران سرنوشت او بودیم اما عروسم خیلی خونسردانه رفتار می کرد و کمی بعد دیگر پیگیر وضعیت شوهرش نشد. از سوی دیگر شنیدیم که او با یکی از دوستان پسرم با نام فریبرز رفت و آمد دارد و احتمال می دهیم آنها با همدستی یکدیگر بلایی بر سر پسرم آورده اند.
رازگشایی
همسر مرد ناپدید شده و فریبرز به عنوان مظنونان اصلی پرونده بازداشت شدند. اگرچه آنها سعی داشتند خودشان را بیگناه نشان دهند اما در نهایت اسرار جنایت را فاش کردند. زن جوان گفت: مدتها بود که با شوهرم دچار اختلافاتی شده بودیم و فریبرز که دوست شوهرم بود در جریان این اختلافات قرار گرفت. او در ابتدا سعی داشت میان ما صلح برقرارکند اما موفق نشد. اختلافات ما ریشه ای و حل نشدنی بود. در نهایت تصمیم وحشتناکی گرفتیم؛ پایان دادن به زندگی شوهرم.
وی ادامه داد: می دانستم همسرم حاضر به جدایی نیست و به همین دلیل با همدستی فریبرز نقشه کشیدیم تا جانش را بگیرم. روز حادثه از قبل داروهای خواب آور تهیه کرده و داخل آبمیوه وی ریختیم. شوهرم وقتی آبمیوه را نوشید از حال رفت و ما با کمک یکدیگر او را خفه کردیم. سپس جسدش را به جاده ورامین بردیم و در آنجا رهایش کردیم.
قصاص
پس از اقرار متهمان، مشخص شد که جسد مقتول تحت عنوان مجهول الهویه کشف شده است. با افشای این حقیقت، زن جوان و مرد آشنا پس از بازسازی صحنه قتل، روانه زندان شدند. پس از مدتی در دادگاه کیفری پای میزمحاکمه رفتند و اولیای دم نیز خواستار قصاص متهمان شدند. پس از پایان جلسه، قضات دادگاه حکم قصاص زن و مرد جوان را صادر کردند و این رای با اعتراض متهمان روبه رو شد. اما قضات عالی رتبه دیوان عالی کشور مهر تایید بر این رای زدند و به این ترتیب پرونده برای انجام مقدمات اجرای حکم به شعبه اول اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد. هربار که نام محکومان در فهرست افرادی که قرار بود پای چوبه دار بروند، قرار می گرفت اولیای دم دلشان به رحم می آمد و حاضر به اجرای حکم نمی شدند.
نجات ۲ زندگی
۱۸ سال از زمان حادثه گذشته و همه چیز مهیا بود برای اجرای حکم قصاص عاملان قتل. در این شرایط تیم صلح و سازش دادسرای جنایی تهران تلاش خود را کردند تا رضایت اولیای دم را جلب کنند. چون زمان زیادی از حادثه گذشته و عاملان قتل به شدت نادم و پشیمان بودند. علاوه بر این از زندان خبر می رسید که زن و مرد قاتل رفتارهای مناسبی در زندان داشته و کارهای خیر انجام می دادند. همه از آنها راضی بودند و این خبرها به گوش اولیای دم نیز رسیده بود. سرانجام پدر و مادر مقتول سخت ترین تصمیم زندگیشان را گرفتند؛ بخشش و فرصت زندگی به دو زندانی. آنها به خاطر رضای خدا و به خاطر زندگی و آینده نوه هایشان تصمیم گرفتند عروسشان و مرد آشنا را ببخشند. به این ترتیب با بخشش اولیای دم، زن و مرد زندانی از مجازات قصاص رهایی یافتند تا ظرف امروز یا فردا مقدمات آزادی شان از زندان بعد از گذشت ۱۸ سال فراهم شود.
نظر شما