اما قبل از آن اوباما با نواز شریف، رهبر حزب مسلم لیگ شاخه نواز و مدعی اصلی قدرت در اسلامآباد تماس گرفته است. سرعت تحولات در پاکستان و قدرتطلبی طالبان محلی که دولت حزب مردم را در آستانه سقوط قرار داده، بهحدی است که پیشبینی واقعبینانه تحولات را دشوار میکند.
با این حال از آنجا که قبل از دیدار سران آمریکا، پاکستان و افغانستان مذاکرات مهم و فشردهای بین فرماندهان نظامی ارتش آمریکا و فرماندهان نظامی پاکستان در جریان بوده است، تا حدی میتوان حدس و گمانهایی را مطرح کرد.
منتها پرسش این است که قدرتطلبی طالبان در پاکستان و افغانستان را چگونه میتوان مهار کرد؟ در این باره 2برداشت وجود دارد:
1- سرکوب نظامی طالبان
2- تقسیم قدرت و سازش با طالبان.
حقیقت آن است که برای سرکوب نظامی طالبان در پاکستان و افغانستان هر دو بحثهای جدی وجود دارد. در پاکستان توان نظامی هست اما اراده سیاسی نیست، در افغانستان نه توان نظامی هست و نه اراده سیاسی و این بهرغم آن است که در ظاهر ارتشهای آمریکا و ناتو قدرتمند جلوه میکنند اما این قدرت ظاهری است و در مقابله با طالبان کارایی لازم را ندارد تا آنجا که آمریکا و ناتو خطر شکست نظامی را احساس کردهاند.
بنابراین آنچه در پاکستان در جریان است ارتباط تنگاتنگی با آنچه در افغانستان میگذرد دارد و محور تحولات در مناطق قبایلی پشتون در هر دو سوی خط مرزی «دیوراند» قرار دارد. آمریکا و ناتوی دوره اوباما در یک ارزیابی واقعبینانهتر به این نتیجه رسیدهاند که پیروزی نظامی در افغانستان وجود ندارد، اما آماده پذیرش شکست هم نیستند؛ بنابراین راه حل خروج از بنبست را مذاکره یافتهاند.
در پس پرده مذاکره با طالبان پاکستانی و افغانی جلوگیری از شکست نظامی غرب در کابل و بیاعتباری جهانی نظیر آنچه اتحاد شوروی سابق گرفتار آن شد، نهفته است؛ هر چند به آن علنی اذعان نمیشود. منتها تحقق چنین امری با وجود ساختارهای موجود قدرت در کابل و اسلامآباد دشوار شده است.
از این رو بهنظر میرسد جابهجاییهایی در مهره شطرنج سیاست بهایی باشد که آصف علی زرداری و حامد کرزی باید پرداخت کنند. مطلوبترین شکل جابهجایی محلی قدرت در پاکستان و افغانستان از کانال انتخابات میگذرد، در افغانستان زمان مساعد در اختیار است ولی در پاکستان سرعت تحولات ایجاب میکند که نوعی سزارین سیاسی در نظر گرفته شود.
درست در همین جاست که معنای تماس اوباما و نوازشریف معنای خاص خود را مییابد. حزب مردم پاکستان در دره سوات، باخت رهبران حزب مردم بهدرستی ارزیابی نکرده بود که در یک واحد سیاسی 2تفکر متضاد نمیتوانند در کنار هم مسالمتآمیز زندگی کنند.
وقتی مولانا فضلالله، رهبر طالبان دره سوات 110آیه قرآن را برمیشمرد که دمکراسی پارلمانی شرک است، سادهلوحانه است که فکر شود این تفکر، انحصار را در دره سوات برای همیشه خواهد پذیرفت؛ چنانکه چنین هم شد و سر از برشدن طالبان به منطقه شانگلا و بونر آنرا به اثبات رساند. بنابراین پاکستان با 2احتمال روبهرو شده است.