همشهری آنلاین: شاید اکران همزمان دو فیلم همژانر از یک بازیگر از نظر اقتصاد بازاریابی به صلاح نباشد، اما گویا عطش و علاقه توده سینماروها به تماشای لودگیهای پژمان جمشیدی در کمدیها هر چیزی را ممکن میکند. در سالهای اخیر، کمدیهایی که از جمشیدی در کنار بازیگر دیگری استفاده کردهاند تقریبا کار راحتی در فتح گیشه داشتهاند. گاهی سام درخشانی، گاهی محسن کیایی، گاهی احمد مهرانفر و حتی حسین یاری و شبنم طلوعی زوجهای جمشیدی در کمدیهای چند سال گذشته بودهاند. «هتل» فعلا خواهد فروخت و شاید به «فسیل» نرسد، اما میتواند برای مدتی خیالش را از بابت جایگاه دومش در جدول پرفروشها راحت کند.
یک داستان ایتالیایی
داستان «هتل» چیست؟ دو مرد، یکی با همسر اولش و دیگری با همسر دومش، به هتلی در جزیره کیش میروند که خوش بگذرانند، اما با ورود همسر دوم مرد اولی و همسر اول مرد دومی اوضاع قاراشمیش میشود. داستان فیلم به کمدیهای عامهپسند ایتالیایی شبیه است که از این موقعیتها درشان فراوان است. مردهایی با شر و شور فراوان و زنانی که یا آتشافروز و تندمزاج و سختگیرند یا ملیح و دلربا و تسلیبخش. مردها از اولی گریزان و به دنبال دومیاند. شاید دو دهه قبل ساخت این کمدیها اصلا ممکن نبود، اما با تغییر و تحولات اجتماعی که بیان مسائل غامض سالهای دور را به اموری روزمره و عادی تبدیل کرده، تولید و نمایش این کمدیها حسابی رونق گرفته و اتفاقا مسئولان و تصمیمگیرندگان سینما هم هیچ مسئلهای با این نوع کمدیها ندارند. با اینکه اطیابی مثلا در «دینامیت» تقابل دو مرد طلبه و دو دختر بیقید را نشان میدهد یا در همین «هتل» سراغ موضوع قدیمی دو تا شدن شلوار آقایان رفته، اما جنس شوخیهایش جوری است که از نظر اقتصادی هم بهصرفه است. فیلمی که همه اعضای خانواده، حتی خانوادههای مقید و سنتی، بتوانند در کنار هم ببینند پر سودتر است. البته جنس شوخیها برای وودی آلندیدهها یخ و نچسب ولی برای آماتورها حساس و خط قرمزی است. خلاصه که همهچی جور بوده تا دخل «هتل» پر شود.
خندهدار بیمحتوا در غیاب کانت و هگل!
نه «هتل» بلکه اغلب کمدهای عامهپسند که معادل فیلمفارسی فرض میشوند، از تحلیل انتقادی و خردهگیریهای منتقدانه در اماناند. در این دوران افول نقد و نقادی، کمتر منتقد جدی و صاحبنامی درباره این فیلمها مینویسد. البته حتی در دوره طلایی نقد هم نوشتن درباره فیلمهای پرفروش و مخصوصا کمدیها نوعی کسر شأن برای منتقدان بود. مثلا «مجله فیلم»، ورسیون دیروزش، فقط یک نقد درباره فیلم «همسر» (مهدی فخیم زاده، ۱۳۷۲) منتشر کرد که البته به تیرهوتار بودن روابط کارگردان و گردانندگان مجله هم بیربط نبود. در این وانفسای نبود نقد حرفهای روی این فیلمها شاید بشود به اظهارنظرهای تماشاگران رجوع کرد. چند نمونه از این نظرات تماشاگران در وبسایت «سینماتیکت» را بخوانید. فقط در جریان باشید غلطهای املاییشان را اصلاح کردیم و گاهی علایم نگارشیشان را.
- خیلیییییی خوب بود، پیشنهاد میکنم حتما یه بار ببینید.
- فیلم خوب بود و خیلی خندهدار، به هر حال وقتی میریم برای دیدن فیلم طنز نباید دنباله محتوا و داستان باشیم بلکه این هنر کارگردانه که ما رو محو میکنه، به نظرم برید ببینید حتما با خانواده.
- واقعا عالی بود به دور از ابتذال و وقتتلفکنی. دائما خنده میگرفت از مخاطب و برای تغییر حال و هوا خیلی خوب بود و راحت کودکان هم میتونستن نگاه کنن. آقای پژمان جمشیدی هم مثل همیشه درخشان. برای اینکه خندان و شاد از سالن بیرون بیایید توصیه میشه.
- فیلم بامزه و خندهداری بود؛ اگه دنبال فیلمی هستین که یکی دو ساعتی فارغ از جهان شاد باشید حتما پیشنهادش میکنم؛ قطعا کسی تو این مدل فیلما دنبال فلسفه کانت و هگل نمیگرده!!
- مقداری خندهدار بود، سناریو خیلی ضعیف بود، بازی پژمان جمشیدی مثل همیشه خوب بود، از لحاظ مقام مقایسه با فیلم فسیل، اگر فسیل ۹ از ۱۰ باشه، فیلم هتل نهایت ۶ هستش.
- عالی بود و خندهدار. دم کارگردانش گرم. با فیلمهای دینامیتش و هتل ترکوند. فیلم طنز کلا قرار نیست محتوا داشته باشه. در ضمن این فیلم حرفش این بود که اگه رامین صادق بود تو مخمصه نمیفتاد و صداقت اگه داشت اونوقت فیلمی به اسم هتل ساخته نمیشد. :)))))
- عالی بود. در ضمن فیلم طنز صرفا واسه خندوندنه. معمولا کسی دنبال محتوا نیست. اینا کین که میگن بیمحتواست. دنیای عجیبیه با انسانهای عجیب.
- خیلی خندیدیم خدایی ولی بیمحتوا بود.
- خیلی بده و خنده نداره.
- اگر میخواین فیلم بیمحتوا ببینید ولو بخندین ببینید! اگرمیخواین برای خانوادتون و بچههاتون خیانت عادیسازی بشه برید ببینید! فیلم طنز به چه قیمتی!؟ یک فیلم بیمحتوا باید صدر فروش باشه.
- نمیشه گفت خندهدار نیست ولی از فسیل خیلی کمدیش کمتره. بعدم موضوع فیلم خیلی خیلی داغونه، بسیار بیمحتواست و به نظر من حتی خیانت رو کار خیلی عادی و معمولی و روتین جلوه داده. در کل من که اصلا راضی نبودم.
- بد نبود. نمیشد گفت خوبه. پژمان جمشیدی که کلا همونطوری مثل همیشه بازی کرد و تکراری. داستانشم در مورد خیانت آقایونه. شاید خیلیا نپسندن و بگن دارین این موضوع رو رواج میدین.
در این نظرات چند نکته قابل تامل است:
اول، از نظر اکثر کسانی که با فیلم خندیدند، خندیدن با محتوا و پیام در تضاد است. احتمالا اینها جوانتر از آناند که «اجارهنشینها» مرحوم داریوش مهرجویی را دیده باشند. چرا توده تماشاگر ایرانی برای خندیدن به دنبال چیزهای بیمحتواست؟ این ذهنهای خسته از پیام و محتوا چطور به این روز افتادهاند؟ چرا حال و حوصله حرف و بحث جدی را ندارند؟ در زیست روزمره اینها چه میگذرد که اینچنین از محتوا و پیام بیزارند؟
دوم، چرا این فیلم و ژنریکهایش برای فرار از زندگی و دو ساعت خلاصی از واقعیتهای آزارندهاش مفیدند؟ ما صبح تا شب سعی میکنیم از هیچ واقعیتی جا نمانیم، از خبر قتل و تجاوز گرفته تا گرانی دلار و خودرو تا نتیجه بازی فوتبال و عزل و انتصاب مدیران و مسئولان. ولی چرا باید از همه اینها بگریزیم و به سینما پناه ببریم که در عیش و خوشی جفنگی خود را غرق کنیم؟
سوم، همین فیلم را عدهای توصیه میکنند با خانواده ببینید و عدهای میگویند برای بچهها و حتی خانوادهها بد است. سلایق و تربیت و باورهای مخاطبان طیف گستردهای است، اما حداقل میشود گفت اینطور نیست که همه این فیلم را فیلم کاملا سالمی بدانند.
نظر شما