برمر در گفتوگو با الشرقالاوسط بار دیگر از تصمیم دولت آمریکا مبنی بر منحل کردن ارتش عراق پس از اشغال خاک این کشور دفاع کرد.برمر در این باره گفت: فرمانده نیروهای آمریکایی در 17 آوریل سال 2003 اعلام کرد که حتی یک گردان عراقی باقی نمانده و اکثر سربازان و افسران عراقی به منازل خود بازگشتهاند.
وی خاطرنشان کرد: در آن زمان حدود 12 هزار ژنرال در ارتش عراق حضور داشتند، در حالی که ارتش آمریکا تنها 307 ژنرال داشت لذا فراخواندن تمامی این ارتش به خدمت امری دشوار بود.وی افزود: ما حتی به افسرانی که به ارتش جدید نپیوستند، غرامت دادیم اما نباید فراموش کنیم که ارتش قبلی حدود 600 هزار نیرو داشت و ما در ارتش جدید 40 هزار نیرو را جذب کردیم.
برمر در ادامه تصریح کرد: من دلیل بحث و جدلها در این خصوص را نمیفهمم، در آن زمان کردها صراحتا به ما اعلام کردند بازگشت ارتش صدام به این معناست که هرگز عراق مستقل و دمکرات نخواهیم داشت.
آنها حتی تهدید به جدایی از عراق کردند و بهنظر من اگر چنین امری محقق میشد، جنگی منطقهای صورت میگرفت که همسایگان عراق نیز در آن حضور داشتند لذا صراحتا میگویم از این تصمیم حمایت میکنم و معنای این بحث و جدلها را درک نمیکنم.
وی درباره تصمیم منحل کردن حزب بعث و قانون بعثزدایی بیان کرد: با توجه به بررسیهای پیش از جنگ، دولت آمریکا تصمیم گرفت تا از فعالیت فرماندهان عالی حزب بعث در دولت جلوگیری کند که این امر به صدور حکم منجر شد و براساس آن به 20 هزار نفر از بعثیها برای فعالیت در ارگانهای دولتی عراق مجوز داده نشد اما کسی به این افراد نگفت که عراق را ترک کنند بلکه میتوانستند در بخشهای مختلف ازجمله تجارت، کشاورزی و حتی رسانهای فعالیت کنند.
برمر تاکید کرد: شک ندارم که این تصمیم مهم بود زیرا اکثریت عراقیها با بعثزدایی موافق بودند و این اقدام از استقبال گسترده مردمی برخوردار بود؛ اما مشکل به نحوه اجرای این مسئله باز میگردد.
من به عراقیها گفتم برای نیروهای ائتلاف تشخیص این موضوع که چه کسانی با ایدئولوژی حزب بعث به این حزب گرویده و یا بهدلیل اشغال مجبور به پیوستن به حزب بعث شدهاند، سخت و دشوار است لذا پس از صدور حکم تاکید کردم که این مسئله باید به عراقیها واگذار شود زیرا آنها میتوانند آن را تشخیص دهند.
به گزارش ایسنا، وی ادامه داد: اشتباه من در این بود که از سیاستمداران عراقی خواستم این حکم را اجرا کنند و این مسئله را به شورای 20 نفره حکومتی واگذار کردم که این اقدام اشتباه بود.
وی افزود: دلیل واگذاری این مسئله به سیاستمداران عراقی این بود که آنها خواهان اختیارات سیاسی بیشتر بودند و ما سعی کردیم با توجه به اهمیت موضوع حزب بعث برای عراقیها این مسئله را به آنها واگذار کنیم که معتقدم اقدام اشتباهی بود.
بهویژه آنکه آنها نیز اجرای حکم بعثزدایی را بر معلمان متمرکز ساختند زیرا معتقد بودند آنها با تغییر ایدئولوژی دانشآموزان، خطر بازگرداندن تفکرات بعث به عراق را تشدید میکنند.
بهترین و بدترین روزها
برمر در پاسخ به این سؤال که سختترین روزهای زندگی شما در عراق چه روزهایی بود، گفت: روزهای مختلفی بودند که سختترین روزهای من در عراق محسوب میشوند، از جمله آنها میتوانم به ترور عقیله هاشمی عضو شورای حکومتی در ژوئیه 2003 اشاره کنم.
همچنین انفجار مقر سازمان ملل متحد در ماه اوت که به کشته شدن سرژیو وییرا دوست برزیلی من منجر شد یکی از آن روزهای بد است. به غیر از آن انفجار نجف در پایان اوت 2003 و کشته شدن بیش از 200 نفر از جمله محمد باقر حکیم، برادر عبدالعزیز حکیم رئیس مجلس اعلای اسلامی عراق، یکی دیگر از این روزهای سخت بود.
وی همراهی با بوش در برگزاری مراسم عید شکرگزاری با سربازان آمریکایی در عراق طی سفر محرمانه بوش به عراق و همچنین دستگیری صدام را جزء بهترین روزهای زندگیاش در عراق دانست.
پل برمر درخصوص علت وقفه موجود در دستگیری صدام و اعلام این مسئله اذعان داشت: ما باید مطمئن میشدیم که این فرد موردنظر صدام است نه فردی شبیه به او؛ لذا وی را به معاونان برجسته بازداشت شدهاش ازجمله طارق عزیز، طه یاسین رمضان و علی حسن المجید نشان دادیم و پس از تایید آنها مطمئن شدیم که فرد مورد نظر صدام است.
وی درباره علت عدمآزمایش ژنتیک روی صدام بیان کرد: ژنرال ابی زید فرمانده نیروهای مرکزی آمریکا در آن زمان، معتقد بود که آزمایش ژنتیک برای صدام 24 تا 36 ساعت به طول میانجامد و در این مدت عدمافشای دستگیری صدام سخت بود زیرا کافی بود یک سرباز آمریکایی با خانوادهاش در آمریکا تماس گرفته و این مسئله را ابلاغ کند، به این ترتیب دیگر این موضوع محرمانه نمیماند و ما نمیتوانستیم منتظر جواب آزمایش باشیم.
این مقام آمریکایی همچنین بر تصمیم برخی نظامیان آمریکایی مبنی بر خروج صدام از عراق با کشتی خبر داد که با مخالفت شخصی وی روبهرو شد. برمر تصریح کرد: بهنظر من انتقال صدام به خارج از عراق، شایعات درخصوص عدمدستگیری او را تشدید میکرد.
حاکم غیرنظامی سابق آمریکا در عراق اعتراف کرد: بزرگترین شکست ما در زمان حضورم در عراق، عدم تحقق امنیت برای غیرنظامیان عراقی بود که من در کتابم (2سال در عراق) به آن اشاره کردم. بهنظر من مهمترین اصل برای هر حکومت، افزایش امنیت برای غیرنظامیان است و ما نتوانستیم این کار را انجام دهیم هر چند که خشونتها در دوره من متوسط بود و پس از آن افزایش یافت.
وی درباره سوریه نیز خاطرنشان کرد: سوریه مشکل بزرگی بود. اکثر کسانی را که بهدلیل انجام حملات تروریستی و انتحاری دستگیر کردیم از سوریه آمده بودند. این افراد پس از بازجویی اعتراف کردند که در عربستان، یمن، مصر و شمال آفریقا جذب گروههای تروریستی شده و به سوریه آمدهاند و پس از آن از مناطق شرق سوریه از طریق مرزها وارد الانبار و یا برخی مناطق موصل شدهاند.
وی همچنین به تلاشهای متعددی که برای ترورش در عراق صورت گرفت اشاره کرد که تمامی آنها ناکام ماند.
حاکم غیرنظامی آمریکا در عراق درخصوص اینکه آیا تمایلی برای بازگشت به عراق دارد یا خیر، گفت: دوست دارم روزی از روزها به عراق بازگردم که البته امیدوارم این بار همسرم مرا در این سفر همراهی کند زیرا او تاکنون به عراق سفر نکرده است. ماجرای بازداشت صدام
برمر ، درباره موضوع دستگیری صدام با توجه به داستانهای متفاوتی که در این خصوص روایت شده، گفت: بهدلیل اخبار متفاوت، دستگیری صدام دشوار بود لذا ما سعی کردیم از طریق نمایندگان و معاونان برجستهاش به او نزدیک شویم اما پس از مدتی تصمیم گرفتیم از افسران ملحق شده به ارتش جدید برای این مسئله استفاده کنیم که سرانجام 12 دسامبر یکی از گردانهای ما توانست یکی از افراد را که با صدام کار میکرد طی عملیاتی عادی برای دستگیری شبه نظامیان، دستگیر کند.
این فرد پس از دستگیری اعتراف کرد که شخصی مهمتر از او در مزرعهای در جنوب تکریت حضور دارد که گردان ما 13 دسامبر 2003 به این مزرعه رفت که با بقایای مواد غذایی روی یک میز روبهرو شد.
پس از آن سربازان طنابی را یافتند که بخشی از آن زیر خاک دفن شده بود پس از آنکه طناب مذکور را کشیدند سرپوش گودالی که صدام در آن پنهان شده بود کنار رفت و به این ترتیب صدام از این گودال خارج شد و اعلام کرد: من صدام حسین هستم. این داستان واقعی دستگیری صدام بود.