دوشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۸ - ۰۶:۳۹
۰ نفر

ترجمه - امید جعفرنژاد: جنگ میان ارتش پاکستان و شبه‌نظامیان طالبان در این کشور ادامه دارد.

دولت و ارتش پاکستان در اعلامیه‌های علنی که ابتدا در رسانه‌ها بازتاب می‌یابد و بعد عملیاتی می‌شود، هر روز از گسترش دامنه این درگیری‌ها خبر می‌دهند. این در حالی است که این درگیری‌ها فعلا در مرحله حمله هوایی ارتش به مواضع طالبان در دره سوات و اطراف آن محدود شده و وارد مرحله تن‌به‌تن نشده‌است.

این درگیری‌ها به بی‌خانمان‌شدن بیش از نیم میلیون نفر منجر شده‌است. از سوی دیگر ارتش پاکستان از کشته شدن نزدیک به 150 شبه‌نظامی طالبان در این حملات خبر داده‌اند. اما چرا ارتش پاکستان آن‌قدر دیر وارد درگیری با طالبان شد و سرنوشت این درگیری چه خواهد شد؟

حمله دیر هنگام ارتش پاکستان که این هفته به مواضع شورشیان طالبان در منطقه بونر واقع در 60 کیلومتری اسلام‌آباد پایتخت این کشور صورت گرفت، بیش از یک خوشامد‌گویی ساده محسوب می‌شد. اگر حمله ارتش پاکستان به مواضع طالبان منعکس‌کننده اهمیت جدیدی در رابطه با سیستم امنیتی داخل کشور و تصمیم تازه‌ای برای رویارویی و نابودی شبه نظامیان اسلامگرا باشد، بنابراین این حمله می‌تواند نشانه یکی از مهم‌ترین پیشرفت‌ها در تاریخ 62 ساله پاکستان به شمار آید.

نباید فراموش کرد که ارتش پاکستان به خاطر تجهیزات و امکاناتش شهرت دارد. بنابراین اگر تاکنون پیشرفتی در مقابله با طالبان به دست نیامده  باید درباره جدیت و قاطعیت افسران پاکستان تردید کنیم.

مشکل و دلیل اصلی برای بدگمان شدن، به سادگی این نیست که ارتش پاکستان آموزش بسیار اندکی در مورد شرکت در عملیات ضد‌شورش دیده و با شبه نظامیان اسلام‌گرا بسیار صمیمی است. بدگمانی اصلی این است که این واقعیت‌های نامتجانس در اساس و شالوده سیاست‌های پاکستان قرار دارد و آنها نه تنها منطقی مرکزی برای مشروعیت سپاه ارتش بلکه موجودیت کشور را تشکیل دادند.

از زمان آغاز استقلال پاکستان از هند در سال 1947 میلادی، رهبران اسلام آباد از گزینه مذهب برای ایجاد حس هویت‌ملی و افزایش وفاداری مردم استفاده کردند. بیشتر مردم پاکستان، مسلمان و اکثر مردم هندهم بودایی‌هستند. بنابراین تفاوت‌های زیاد میان دو ملت موجب تفاوت‌های بسیار بین دو‌مذهب شد. افراط گرایی مذهبی در پی وطن پرستی ملی به‌وجود آمد.

اختلافات سرزمینی گسترده بر سر منطقه کشمیر فقط موجب تحریک احساسات ملی‌گرایانه شد و به این واقعیت اشاره می‌کرد که در سال‌های اولیه اختلافات سرزمینی، هند هرگز تجزیه پاکستان را به‌عنوان کشوری مستقل قبول نداشت. آگاهی از اینکه هند از پاکستان قدرتمند‌تر بود، از نظر اقتصادی و نظامی این درام روانی-سیاسی را به یک تهدید امنیتی ملموس تبدیل کرد.

در سال 1958 میلادی، و با شروع دور نخست کودتاها، رهبران نظامی پاکستان از گزینه مذهب، بیشتر استفاده کردند و بدینوسیله قدرت سیاسی خود را افزایش دادند و اقدامات خود را با تشکیل اتحاد با روحانیون ارشد مسلمان و بعدها جهادگرایان منطقه‌ای توجیه کردند. با روی کارآمدن نخستین سیاستمداران پاکستان، این اتحاد با روحانیون ارشد مسلمان و جهادگرایان منطقه‌ای امری فرصت طلبانه به شمار می‌رفت. اما با گذشت زمان، همچنان که تبلیغات مذهبی و ملی گرایانه با یکدیگر پیوند می‌خوردند، نسل جدیدی از افسران به‌عنوان وفاداران واقعی نمایان شدند.

افسرانی که بیشتر سکولار بودند در میان حامیان این دستور‌العمل قرار داشتند، آنها بر این باور بودند که می‌توانند بنیادگراها را در هنگام نیاز دور‌هم جمع کنند و هنگامی که به بنیادگراها نیازی نبود، آنها را از هم جدا کنند. با گذشت یک‌قرن مشخص شد که کنترل انسان‌های متعصب به آسانی میسر نیست.

رابطه پیوسته میان مسجد و ارتش در پاکستان عنوان کتاب روشنفکرانه حسین حقانی است. وی دانشمند و خبرنگار سابقی بود که هم‌اکنون سفیر پاکستان در ایالات متحده است. حسین حقانی امروزه هم مسیر شکل دادن و حتی حکمفرما شدن سیاست‌های پاکستان را دنبال می‌کند.

کتاب رابطه پیوسته میان مسجد و ارتش به این موضوع می‌پردازد که چرا ارتش و سازمان اطلاعاتی پاکستان اقدامات اندکی برای مقابله جدی با طالبان انجام دادند. مقابله جدی ارتش و سازمان اطلاعاتی پاکستان با طالبان، تعهد ارتش و این سازمان به اسلام را زیر سؤال می‌برد.(آنها با القاعده که یک تهدید خارجی به شمار می‌آید، جنگیده‌اند.) این کتاب همچنین توضیح می‌دهد که چرا مقامات پاکستانی استقرار سربازان بیشتر در منطقه مرزی شمال غرب کشور با افغانستان را رد کردند (به‌دلیل اینکه درصورت اتخاذ تصمیم برای انجام این امر، دولت پاکستان باید نیروهای زیادی را از منطقه مرزی جنوب شرق خود با هند خارج کند). همچنین این کتاب تصریح می‌کند که چرا مقامات پاکستانی برای انجام اقدامات ضد‌شورشی هرگز آماده نبوده‌اند (به خاطر اینکه انجام اقدامات ضد‌شورشی توجه آنها را از گرفتن تصمیم‌های سیاسی در مورد تهدیدهای خارجی منحرف می‌کرد.)

مدارک و شواهد بسیاری در این‌باره وجود دارد.از زمان 11سپتامبر 2001 میلادی، ایالات متحده تقریبا 10 میلیارد دلار صرف کمک به پاکستان کرده است که بیشتر این کمک‌ها به‌صورت تجهیزات نظامی بوده تا با استفاده از این تجهیزات نظامی ارتش پاکستان بتواند شورشیان طالبان را که از پاکستان به افغانستان می‌روند، نابود کند. با این وجود دیوید کیلکولن نویسنده کتاب چریک‌های تصادفی و مشاور ارشد مسائل ضد‌شورشی برای افسران و مقامات آمریکایی، در شهادت اخیر خود در کمیته خدمات نیروهای مسلح سنا، بیش از 20 نمونه مواردی که دولت یا ارتش پاکستان آشکارا به شبه نظامیان طالبان و تروریست‌های دیگر کمک‌رسانی کرده است را بازگو می‌کند.

یکی از بدترین حادثه‌ها در ماه‌فوریه امسال اتفاق افتاد. در آن هنگام دولت پاکستان با اسلام‌گراها در منطقه دره سوات به توافقی دست یافت که براساس آن دولت اسلام آباد به آنها اجازه می‌داد قانون شریعت را به شرط پایان مبارزه طولانی مدت، در منطقه ایجاد کنند.

مقامات آمریکایی این اقدام دولت پاکستان را نوعی همکاری با طالبان تلقی کردند. با این وجود، بسیاری از شهروندان پاکستانی از این امر خشمگین بودند و اقدام دولت پاکستان را نوعی تسلیم در برابر طالبان و نشانه شکست قدرت دولت مرکزی اسلام آباد محسوب می‌کردند. سپس، در هفته‌های گذشته شبه نظامیان طالبان فعالیت‌های خود را در منطقه بونر واقع در جنوب شرقی سوات و نزدیک اسلام آباد گسترش دادند. ارتش پاکستان این اقدام طالبان را با موشک، بالگرد و جنگنده از هوا و نظامیان چتر باز از زمین پاسخ داد.این مبارزه همچنان با شدت بسیار ادامه دارد.

این آمادگی نظامی نیروهای پاکستانی چگونه حفظ می‌شود؟ به‌نظر می‌رسد که هیچ کس به درستی پاسخ این سؤال را نمی‌داند. یکی از کارشناسان مسائل سیاسی دولت آمریکا گفته‌است که وضعیت بسیار مبهم است و اطمینان بخش نیست.

ممکن است ژنرال‌ها یا گروه‌هایی از آنها تصمیم گرفته باشند که تحمل وضعیت موجود دیگر به پایان رسیده است. یک راه، نابودی اسلام‌گراها به‌منظور دنبال‌کردن منافع ارتش پاکستان است و راه دیگر این است که به طالبان اجازه نزدیک شدن به اسلام آباد را بدهند تا تهدیدی برای رژیم پاکستان باشند.

شاید هم ژنرال‌های پاکستانی بازار کمک‌های نظامی و مالی آمریکا را داغ و داغ‌تر می‌کنند. پرویز مشرف در زمانی که رئیس‌جمهوری پاکستان بود چندین بار این بازی را در مورد طالبان اجرا کرد اما در نهایت هیچ تغییری اتفاق نیفتاد. این اقدام شاید هم پیامی محکم و خیرخواهانه برای رهبران طالبان به شمار می‌رفت تا جاه طلبی‌های خود را بیش از اندازه گسترش ندهند.

مهم است که بدانیم ارتش پاکستان تاکنون هیچ کاری برای بیرون کردن طالبان از دره سوات انجام نداده است. شاید این تنها راهکار در این زمان محسوب شود و شاید هم بیرون‌کردن طالبان از منطقه بونر تنها گامی است که ارتش پاکستان قصد دارد آن را بردارد.همان طور که حقانی در کتاب خود به آن اشاره کرده است، دست زدن به اقدامات فوق‌العاده، منجر به تغییر در ماهیت پاکستان خواهد شد. این چیزی است که بسیاری برای تحقق آن امیدوارند اما این تنها صلح پایداری است که می‌تواند اتفاق بیفتد.

مجله اسلیت

کد خبر 81066

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز