و آنچه در این میان توجه را بهخود جلب میکند، این پرسش است که آیا تفاوت دیدگاههای دو طرف اجازه شکلگیری هر نوع گفتوگوی منسجم را خواهد داد؟
در مورد مذاکره آنچه بدیهی بهنظر میرسد این است که مذاکرهکنندگان باید نشانههای اولیهای از امکان هماهنگ شدن منافع در جریان مذاکرات را نشان دهند و آنگاه برای رفع اختلافها به گفتوگو بپردازند؛ آیا چنین رویکردی در میان دولتمردان ایرانی و آمریکایی وجود دارد؟
انجام مذاکره وابستگی بسیاری به طرز تلقی طرفهای مذاکرهکننده نسبت به یکدیگر دارد. هر کدام از طرفها باید نسبت به احتمال موفقیت تاحدی امیدوار باشند تا دور میز مذاکره حاضر شوند و این امیدواری ارتباط مستقیمی با طرز تلقی هر کدام از طرفهای گفتوگو نسبت به خواستها و اهداف دیگری دارد؛ پیشبینی رفتار و وجود آگاهی نسبی در مورد مقاصد طرف مقابل لازمه شکلگیری یک مذاکره است. چنانچه پیشبینی هر کدام از طرفین مذاکره،مخالفت طرف دیگر با خواستههای او باشد،بدیهی است که گفتو گویی شکل نخواهد گرفت و بر عکس، اگر تلقی این باشد که احتمالا طرف مقابل در جریان مذاکرات خواستههای خود را تعدیل خواهد کرد، رغبت برای گفتوگو ایجاد میشود.
رفتار ایران و آمریکا در 30 سال گذشته همواره حکایتگر تضاد منافع 2 کشور بوده، هرچند میزان آن در برهههای گوناگون متغیر بوده است. تعاملات دوطرف نشاندهنده خصومتی تمامعیار بوده و هیچگاه بهطور جدی احتمال تغییر این شرایط مطرح نشده است. هر کدام از این 2کشور نسبت به عملکرد و مواضع دیگری، تلقی خصمانه داشته و این طرز تلقی دستخوش تحول چندانی نشده است. حال آیا میتوان در برهه کنونی قائل به این شد که طرز تلقی 2 کشور نسبت به یکدیگر تغییر یافته و با ایجاد اعتماد متقابل، زمینه برای انجام گفتوگو فراهم شده است؟
آیا تغییر دولت در آمریکا با سیاستهای اعلامی جدید آن، تلقی تغییر سیاستهای واشنگتن را نزد دولتمردان ایرانی به وجود آورده است؟ آیا اصولا دولتمردان جدید آمریکایی دریافت تازهای از سیاستهای ایران دارند که متفاوت با رویکرد خصمانه دولت پیشین آمریکا نسبت به ایران است؟
درصورت انجام هرگونه گفتوگو میان ایران و آمریکا، همانگونه که پیش از این نیز اعلام شده، بدون شک اولین موضوع مطرح در مذاکرات، بحث پرونده هستهای ایران خواهد بود. آیا طرفهای درگیر در این پرونده که تاکنون به سبب اختلافات مبنایی ناشی از طرز تلقیهایشان نسبت به یکدیگر، نتوانستهاند وارد عرصه مذاکره شوند، مذاکرات را آغاز خواهند کرد؟ شرط انجام این مذاکرات چه خواهد بود؟
پس از امضای توافقنامه میان ایران و 3 کشور اروپایی آلمان، انگلیس و فرانسه در 24آبان سال 83 یکسری گفتوگوها میان ایران و اروپا در قالب 3 گروه کاری هستهای، اقتصادی- فناوریک و سیاسی- امنیتی شکل گرفت، اما این گفتوگوها در فضایی انجام میشد که ایران در مقابل حداقل خواستهای مدنظر غرب تمکین کرده بود؛ پروتکل الحاقی به معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای را امضا کرده و آنرا اجرا میکرد و درعین حال بهصورت داوطلبانه بخشی از فعالیتهای هستهای خود را به حالت تعلیق درآورده بود. به عبارتی عملکرد و همراهی ایران، نشانههایی از احتمال دستیابی به مقاصد در جریان مذاکرات را برای کشورهای غربی به وجود آورده و همین موضع تهران موجب شده بود تا مذاکرات آغاز شود، هرچند به محض مخالفت ایران با خواستهای غرب، مذاکرات متوقف شد.
آیا اکنون فضایی شبیه به فضای پس از امضای موافقتنامه پاریس، میان ایران و غرب وجود دارد؟
رویکردهای ایران به موضوع هستهای و مواضع مبارزهطلبانه تهران در قبال غرب در این زمینه، حکایت از آن دارد که ایران هیچ نشانهای از کوتاهآمدن در تقابل هستهای با غرب را نشان نداده است. محمود احمدینژاد، رئیسجمهوری در یکی از سخنرانیهای اخیرش، پیشرفتهای هستهای ایران را نشانه پیروزی همه ملتهای مظلوم بر نظام استکباری خوانده است و روزنامه انگلیسیتایمز هم اخیرا در گزارشی با داشتن پیشزمینه ذهنی نسبت به مذاکرات پیشین ایران و اروپا مدعی شده است که چنانچه اصلاحطلبان در انتخابات آتی ریاستجمهوری ایران پیروز شوند، احتمال کوتاه آمدن آنها در مقابل غرب در موضوع هستهای وجود دارد اما رأی آوردن احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری به معنای سرعت گرفتن برنامه هستهای ایران است.
این گمانهزنی تایمز هرچند حکایت از ناآشنایی آن نسبت به ساختارها و روندهای تصمیمگیری در ایران بهویژه در موضوع هستهای دارد اما این نکته را تأیید میکند که برای انجام مذاکره، طرز تلقی از طرف مقابل بسیار مهم است، کمااینکه تلقی گروهی از غربیها وجود رویکردهای متفاوت در میان جریانهای سیاسی مختلف ایران به موضوع هستهای است و آنرا بر شکلگیری روند مذاکرات تأثیرگذار میدانند.
از سوی دیگر، غرب و بهویژه آمریکا موضوع تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هستهای را به پیشفرض بدیهی خود تبدیل کرده است، در حالی که ایران دائما این موضوع را تکذیب میکند؛ هرچند اینگونه احساس میشود که ایران و آمریکا بر سر میز مذاکره بهتر میتوانند از قصد واقعی یکدیگر آگاه شوند و به سوءتفاهمها پایان دهند اما هیچ تضمینی برای آن وجود ندارد، چراکه بهنظر میرسد آمریکاییها با دستیابی ایران به فناوری صلحآمیز هستهای و هر آنچه موجبات گسترش نفوذ منطقهای ایران را فراهم آورد، مخالفت میکنند.
اختلاف نگاه واشنگتن و تهران به هدف ایران در موضوع هستهای، بسیار زیاد است و تثبیت تلقی آمریکا بر اینکه نباید اجازه هیچگونه پیشرفت هستهای به ایران داده شود، چشمانداز شکلگیری هرگونه مذاکره موفق را تیره میکند. مقامهای دولت جدید آمریکا از جمله هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه این کشور با هدف از پیش ترسیمشده ذهنیشان که مبتنی بر مقابله با تشدید تأثیرگذاری ایران است، بارها تأکید کردهاند که هدف آنها از انجام مذاکره با تهران، تعلیق غنیسازی اورانیوم در این کشور است؛ موضوعی که ایران به شدت با آن مخالفت میکند.
شواهد موجود حکایت از آن دارد که رویکرد راهبردی دولتمردان جدید ایالات متحد در قبال ایران تغییری نکرده و آنها همچنان ایران را کشوری در تکاپوی دستیابی به سلاح هستهای میدانند و به همین دلیل در تلاشند تا با روشی متفاوت از روش گذشته در مقابل آن بایستند. در چنین شرایطی آیا مذاکرهای شکل خواهد گرفت؟
ممکن است در مذاکرات احتمالی ایران و آمریکا، واشنگتن تا حدی از خواستهای خود عدول کند؛ این احتمالی است که درصورت جامه عمل پوشیدن، میتواند مذاکرات را به سمت نتیجهای رهنمون باشد اما برای عملی شدن، احتمالا کمترین خواسته غرب و آمریکا، باز هم میزانی از تعلیق فعالیتهای هستهای ایران را در خود دارد که ایران از پذیرش آن تاکنون امتناع ورزیده است.
شرایط این روزهای آمریکا که متأثر از بحران اقتصادی، اوضاع بحرانی افغانستان و شرایط نهچندان مساعد در عراق است، احتمال عقبنشینی واشنگتن در مذاکرات را مطرح کرده است اما آنچه بیشتر قریب به ذهن است اینکه واشنگتن بر مبنای منافع خود و همچنین تحت فشار صهیونیستها هیچ میزانی از عقبنشینی را نشان ندهد و قصه پیشگفته ادامه یابد.
این احتمال هم وجود دارد که ایران برخی از خواستهای آمریکا را اجرا کند اما سؤال این است که آیا تهران با وجود اعتقاد راسخ به تلاش غرب برای محروم کردنش از حق مشروع هستهای خود، چنین کاری را انجام خواهد داد؟ و آیا مشوقهای ارائه شده از جانب غرب در حدی هست که ایران را متقاعد کند؟
بدیهی است که مقامهای ایران و آمریکا مذاکرات را در شرایطی آغاز خواهند کرد که احتمال وقوع هرکدام از شرایط مطرحشده وجود داشته باشد والا، استفاده از بحث آمادگی برای انجام مذاکره به منزله اهرم فشار بر طرف مقابل، نهتنها به گفتوگو منجر نخواهد شد
بلکه موجبات تشدید اختلافات را نیز فراهم خواهد آورد.