و احتیاج به تئوریهای زیاد در انتخابات نداریم، چراکه سیاستهای کلان نظام تئوری است و چارچوبها را مشخص کرده است و رئیسجمهوری باید آنرا اجرا کند.
وی همچنین ابراز داشت که فرصت خوبی است در مبارزات انتخاباتی بهجای بحثهای کلی و نظریهپردازی، نامزدها موضوعات دقیق و مشخصی را که درواقع نشان دهد آنها چه کارهایی را میتوانند دنبال کنند، بیان کنند.
البته به یک معنا این سخنان تاکید به جایی است بر در نظر گرفتن چارچوبهای قانونی و کلان کشور که رؤسایجمهوری باید در مجرای آن حرکت کرده و کار را به قانونشکنیهای خارج از حیطه اختیارات خود نرسانند.
همچنین در این سخنان تاکید درستی بر برنامهها و راهکارهای اجرایی شده است بهنحوی که سخنان و گفتهها را از حالت کلیت درآورده و به میدان عمل نزدیک کند.
نکتهای که اما نباید فراموش شود این است که هر برنامهای باید مبتنی بر نوعی شناخت از واقعیت باشد، چراکه این شناخت از واقعیت است که به برنامهریز نشان میدهد چگونه میتوان در وضعیت واقعی اعمال تغییر نمود و شرایط را به سمت مطلوبتری نزدیک کرد.
این نگاه در برابر نگاه سنتی است که برنامهریزی را یک فرایند عمدتا منطقی و بدون توجه به جنبههای معرفتی تصویر میکند بهگونهای که کار برنامهریزان نشستن دور میز و چیدمان گزینههای محتمل بهصورتی است که شکل برنامه بهخود بگیرد.
بهعنوان نمونه، اگر یک برنامهریز بدون توجه به جنبههای تئوریک فعالیتهای اقتصادی، صرفا بودجه موجود را تقسیم بر تعداد طرحهای اجرایی و عمرانی در مناطق مختلف کند؛ در این حالت وی توجه کمتری به جنبههای معرفتی مبذول داشته است.
در مقابل نوع جدید برنامهریزی، ابتدا تحلیلهای مختلفی را از وضعیت اقتصادی اجتماعی انجام داده و سپس مبتنی بر آنها اقدام به تصمیمگیری و ارائه پیشنهاد میکند.
بهعبارت دیگر، تئوری در حالت دوم 2 کارکرد «هدایتکننده» و «پیشبینیکننده» را خواهد داشت بهنحوی که هم طرحها را به سمت واقعبینانه و اثربخشتر بودن هدایت میکند و هم به برنامهریز این قدرت را میدهد که تا حد امکان نسبت به اثرات مختلف اجرای این طرحها پیشبینی داشته باشد.
این نوع نگاه بهنوبه خود منجر به بهبود تئوریها نیز خواهد شد چراکه در مرحله ارزیابی همواره میتوان تئوری بازگشت و نواقص احتمالی آنرا ترمیم کرد.
به این ترتیب درحالی که برنامهها باید عملیاتی بوده و در سطح کلیات باقی نماند و از طرف دیگر درون چارچوبهای نظام که برگرفته از ارزشهای اسلامی ایرانی است قرار داشته باشد؛ این نکته همواره حائز اهمیت است که طرحهای ارائه شده چقدر مبتنی بر تئوریهای کارآمد و واقعنما است، نه صرفا طرحهایی که حاصل دستهبندی اطلاعات و تقسیم اعداد باشد.
طرحهایی که درنهایت منجر به پیچیدهتر شدن وضعیت، احداث طرحهای کوچک و بزرگ فراوان و درنهایت سختتر کردن مسیر برای کسانی است که در آینده قصد برنامهریزی اصولیتری در راستای حل مشکلات کشور را دارند.