همشهریآنلاین - مهدی اسماعیلپور: درگذشت ماریو زاگالو، اسطوره برزیلی فوتبال و آغاز جامملتهای آسیا برای بسیاری از فوتبالیها یادآور حشمت مهاجرانی است؛ آخرین مربیای که تیم ملی تحت هدایت او و با شکستدادن تیم قدرتمند کویت فاتح جامملتهای آسیا شد؛ کویتی که زاگالو را بهعنوان سرمربی روی نیمکت داشت. مهاجرانی بین سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ سرمربی تیم ملی ایران بود و در همین مدت نسبتا اندک موفق شد افتخارات بزرگی را در کارنامه خودش و تاریخ فوتبال ایران و آسیا ثبت کند؛ از نخستین حضور ایران در جامجهانی تا آخرین قهرمانی یوزها در جامملتهای آسیا. مهاجرانی که علاوه بر تیمهای ایرانیها تجربه سالها مربیگری در تیمهای ملی و باشگاهی امارات و قطر را دارد و چهره محبوب و شناختهشدهای در کشورهای حوزه خلیجفارس است، از سوی قطریها بهعنوان میهمان ویژه جامملتها نیز دعوت شده. به بهانه درگذشت زاگالو، اسطوره فقید برزیلی که از رقبا و همچنین رفقای قدیمی حشمتخان بود و آغاز جامملتها با مردی که بسیاری او را بهترین و پرافتخارترین مربی تاریخ تیم ملی میدانند، همکلام شدهایم.
*از زاگالو اسطورهای شروع کنیم؛ همان مربی سرشناس جهان و پرافتخارترین مرد جامجهانی و فاتح جام ژولریمه که ۲بار با تیم ملی کویت مغلوب شما و تیم جوانتان شد!
زاگالو در جامجهانی۱۹۷۰ مکزیک که سرمربی برزیل بود و توانست این تیم را برای سومینبار قهرمان کند و برای همیشه فاتح جام ژولریمه شوند، از سیستم ۴-۲-۴ استفاده کرد. در این روش هافبکها وقتی توپ را از دست میدادند، به عقب برمیگشتند و فضای خالی را پوشش میدادند و نقش بازیکنان کناری هم در این روش تفاوت داشت. زاگالو وقتی سال۱۹۷۶ سرمربی تیم ملی کویت شد، این روش را آنجا هم پیاده کرد. در جامملتها کویت از رقبای ما بود و فدراسیون فوتبال ترتیبی داده بود که هر هفته برای تماشا و آنالیز تمرینات زاگالو به کویت میرفتم. سیستم ۴-۲-۴ را کاملا مطالعه کرده و به روش بازی تیم ملی کویت کاملا آشنا بودم. قبل از آخرین بازی با کویت که ۲بر یک برنده شدیم، تیم ما کاملا جوان بود، به همینخاطر زاگالو ناراحت شده بود که چرا تیم ملی دوم خودمان را به میدان فرستادهایم. به زاگالو گفتم خیالت راحت، این جوانها و تیم دوم ما از تیم تو بهتر هستند. زاگالو بعد از بازی عذرخواهی کرد و گفت حق با تو بود. همیشه رابطه خوبی با مربیان برزیلی داشتم اما رابطهام با زاگالو بسیار خوب بود. هرچند سالهای اخیر فرصتی پیش نیامد و با هم در تماس نبودیم.
*آخرین قهرمانی ایران به برتری ۲ بر یک مقابل کویت با مربیگری زاگالو در جامملتهای ۱۹۷۶ برمیگردد. شانس قهرمانی تیم ملی در این دوره و با نسل طلایی امروز چقدر است؟
این دوره ما یکی از مسنترین و باتجربهترین تیمها را داریم که هم حسن است و هم میتواند یک پوئن منفی باشد. در بازی با بورکینافاسو دیدم هنوز در سرعتدادن به بازی، فضاسازی، حمایت از بازیکن صاحب توپ و تاکتیک تیمی مشکلاتی داریم و مشکل بازیکن تمامکننده داشتیم. البته میشود با چند جلسه تمرین و آنالیز این مسائل را برطرف کرد. در مجموع به قهرمانی تیم نه خوشبین هستم و نه بدبین. باید ببینیم در بازیهای گروهی تیمها چه شرایطی دارند و بعد از آن بهتر میشود صحبت کرد.
*برخی به عملکرد فدراسیون فوتبال و بهویژه شخص مهدی تاج انتقادهایی دارند که یکی از آنها عدمتدارک خوب و مناسب برای تیم ملی است. این انتقادات را قبول دارید؟
متأسفانه شاهد برنامهریزی خوبی برای تیم ملی و لیگ برتر نبودهایم. لیگ ما ضعیف و کمرمق شده و لیگ خوبی نیست. تیم ملی خوب هم از لیگ و باشگاههای قوی شکل میگیرد. البته به لطف لژیونرها ضعف فوتبال باشگاهی ما چندان به تیم ملی انتقال پیدا نکرده است. تیم ملی برخلاف دیگر رقبا نتوانست با ۲تیم قوی بازی تدارکاتی برگزار کند. در مجموع مشکلات فوتبال ما زیاد است؛ لیگ برتر را نگاه کنید که چقدر با برنامههای تیم ملی تداخل پیدا کرد و چندبار تعطیل شد؟ حالا در بقیه کشورها که هم در جام باشگاهها ۳-۴ نماینده داشتند و هم برای جامملتها آماده میشدند، لیگشان با همین شرایط و کیفیت برگزار شد!؟ لیگ را برای مدتهای طولانی تعطیل کردند تا تیم ملی آماده شود اما تیم ملی ما با تدارک خوب و آمادگی بالا به قطر رفت؟ تنها نقطه قوت ما همین لژیونرها، مربیان و بازیکنانی هستند که میدانند برای چه چیزی پا در این رقابتها گذاشتهاند و انگیزه بالایی برای رسیدن به موفقیت دارند. با وجود تمام مشکلات و کاستیها، کلمه ایران باید به این بچهها نیرو و انگیزه مضاعف بدهد. در مورد عملکرد فدراسیون یک نکته دیگر هم هست که امیدوارم بتوانم حرف و منظورم را درست منتقل کنم.
*چه نکتهای؟
یک سال قبل از فدراسیون فوتبال قطر نامهای به دستم رسید که من را بهعنوان میهمان ویژه برای حضور در جامجهانی دعوت کردند اما از مملکت و فدراسیون خودم حتی یک تلفن هم به من نشد! آنچه میخواهم بگویم اصلا بحث شخص خودم نیست، حرف من درمورد علی پروینها، اصغر شرفیها، ابراهیم قاسمپورها، کریم باقریها، خداداد عزیزیها و... است که سالها برای فوتبال زحمت کشیدهاند. آنها نیازی به دعوت فدراسیون ندارند و خودشان به قدری اعتبار و شهرت دارند که اگر اراده کنند، به تماشای جامملتها و جامجهانی میروند اما مسئله احترامگذاشتن فدراسیون فوتبال به پیشکسوتان و اسطورههای فوتبال این مملکت است.
*بد نیست اشارهای هم به بحث پاداشهای نجومی مانند حواله خودرو و حواشی بعد از آن داشته باشیم. زمان شما پاداش موفقیتهای تیم ملی در جامجهانی و المپیک و... چقدر بود و با پاداشهایی که امروز داده میشود، قابل مقایسه است؟
وقتی ما از جامجهانی۱۹۷۸ آرژانتین برگشتیم، بچهها از فدراسیون و سازمان ورزش یک دینار هم پاداش نگرفتند. آن وقتها مثل امروز خبری از حواله ماشین و پاداشهای نجومی نبود. نه برای جامجهانی و نه برای المپیک پاداش نمیدادند. فرهنگ ما در آن زمان تفاوت داشت و مثل الان اینقدر پول مطرح نبود و در عوض عشق، علاقه و تعصب حرف اول را میزد. البته اگر امروز ملیپوشان پول و پاداش میخواهند حقشان است، چون فوتبال و ورزش حرفهای شده و بازیکنان با باشگاههای خودشان قراردادهای مالی سنگین میبندند. البته فوتبالیستها باید توجه داشته باشند کسی که لباس تیم ملی کشورش را بر تن میکند، میلیونها نفر مردم کشورش را نمایندگی میکند و به پرچم کشورش تعلق دارد و باید شرایط اقتصادی جامعهاش را هم درنظر بگیرد. وقتی یک فوتبالیست میلیاردی پول میگیرد و خودش را تافتهای جدابافته از مردمی میداند که بیکار و بیپول هستند یا فقط چند میلیون تومان حقوق میگیرند، نتیجهاش فاصلهافتادن بین همین مردم و ملیپوشان و تیم ملی میشود. بعد میگویند که چرا مردم مثل سابق و نسلهای دهههای ۵۰ و ۶۰ و ۷۰ به تیم ملی و ملیپوشان عشق و علاقه ندارند، خب این موارد خیلی تأثیرگذار است. در بحث باشگاهی هم شرایط همین است. رفاه و آسایش برای همه مردم و ازجمله ورزشکاران حق است، البته فوتبال بهدلیل محبوبیت بیشتر و پولسازتر بودن شرایط ویژهتری دارد اما برای یک ملیپوش نباید پول و پاداش فاکتور باشد. کشورهای آفریقایی را ببینید؛ در بعضی از کشورها مردمشان نان برای خوردن ندارند و ستارههایشان که در باشگاههای بزرگ اروپایی توپ میزنند، بدون هیچ چشمداشت مالی و پاداشی، با جان و دل برای کشور و مردمشان بازی میکنند. پاداش حق بازیکنان است و بد هم نیست اما نه به این صورت! ماجرای حواله خودرو و حواشی مربوط به آن واقعا زیبنده یک فوتبالیست ایرانی نیست؛ آنهم در این شرایط اقتصادی کشور.
*تیم ملی آخرینبار با شما، با یک مربی ایرانی قهرمان جامملتها شد. امروز که یک مربی ایرانی در جامملتها روی نیمکت ایران نشسته، انتقادهای زیادی به او، عملکردش و تصمیماتش میشود. شما هم از منتقدان تیم ملی و امیر قلعهنویی هستید یا به حمایت از تیم ملی و سرمربی ایرانیاش تأکید دارید؟
این انتقادها همیشه بوده و هست و ربطی به ایرانی یا خارجیبودن ندارد. فقط هم از قلعهنویی انتقاد نمیشود. زمانی که ایویچ، بلاژویچ، برانکو، اسکوچیچ و کیروش هم سرمربی تیم ملی بودند، این انتقادها مطرح بود. مگر کم از کیروش ایراد گرفتند؟ قلعهنویی هم تجربه بالایی در لیگ ایران را دارد و هم تجربه سرمربیگری در تیم ملی. او سابقه سرمربیگری تیم ملی در همین جامملتها را هم در کارنامه دارد و بهخوبی با تواناییها، اخلاق و روحیات فوتبالیستهای ایرانی آشناست و فوتبال آسیا را هم خوب میشناسد. اگر امروز کیروش روی نیمکت تیم ملی بود بازهم گروهی انتقاد میکردند. این طبیعت فوتبال است و دیدگاهها و سلایق هرکسی متفاوت است و نمیشود لیستی داد که همه راضی باشند یا به شکلی بازی کرد که همه خوششان بیاید. در این شرایط باید سلیقه و منافع شخصی و گروهی را کنار بگذاریم و همه دست به دست هم بدهیم و کمک کنیم تا تیم ملی موفق شود. الان دیگر مسابقات شروع شده و موقع انتقادکردن نیست.
بیشتر بخوانید:
نظر شما