اینها همه از ارادت مردمی شیفته به آستان مقدس بانوی دو عالم و بزرگان و ائمه معصومین(ع) حکایت دارد و اما در این میان به نظر میرسد برای پاسخ به سؤالات نسل جدید و اشباع آنها از مفاهیم دینی، نیاز به کار فرهنگی بیشتری وجود دارد تا بتوانیم واقعیتهای زندگی بزرگان دین را به صورت مصداقی به این نسل ارائه کنیم.
ایام فاطمیه بهانهای بود برای پرداختن به این موضوع و نیز توجه به ضرورت انجام کار فرهنگی بیشتر درباره الگوهای دینی و اسلامی.
فریاد عصر جاهلی
صدای دخترکان از میانه سیاهترین نقطه خاک به گوش عصر جاهلی نمیرسید. ضجههای دخترخردسال بود که فریادزنان در گوش جاهلیت بیداد میکرد. زنده در گوری تاریک به مرگی دچار میشد ناخواسته و ناباورانه.
حکایت مرگ هر لحظه در اعماق سیاهچالهها بر گوش دخترک خردسال شهر جاهلی نهیب میزد و او را به سوی مرگی ناخواسته و ناباورانه هل میداد. او باید میمرد بیآنکه بخواهد و بی آنکه بداند. باید میمرد و زنده به گور میشد؛ چرا که آمدنش بد یمن بود و عرب جاهلی مایه ننگش بود که آفرینش چنین تحفهای را نصیب او کند.
در چنین حالی، روزگاربا زخمهایی که در دل داشت همچنان میآفرید و میچرخید. روزگار گله داشت از مردمانی که دخترکان معصوم را در گورها نشانه میگرفتند و دست و پا بسته به میهمانی ناخواسته مرگ و نیستی میبردندشان. روزگار همچنان حرف میزد و سخن میگفت و هیچ گاه از سخن باز نایستاد. اما روزگار زخم هم داشت.
زخمی عمیق از مردمان نامهربان... زخم روزگار حس شاعری را در او برانگیخت و ناگهان شعرهای آفرینش سروده شدند. غزلهای ناگهان از گوشه احساس آفرینش تراویدند و روزگار لبخند برلبانش نشست. دنیا لب به شعر گشود و فاطمه به دنیا آمد.
روزگار بر مدار بیفرهنگی دوران میگشت و لحظه به لحظه بر تیرگیها افزوده میشد. دنیا در این روزگار تحول میخاست و ارادهای که همه چیز را تغییر دهد و ناگهان فاطمه به عنوان تحول بنیادین در نگاه جامعه به «زن»پا به عرصه گیتی گذاشت.
غزل زیبای آفرینش
دختر محمد (ص) در زخمیترین صفحه تاریخ پا به عرصه وجود گذاشت و او بود که با تعالیم پدر، پایانی شد بر بدیمنی دخترکان همواره معصوم تاریخ. رنگ تاریخ عوض شد و جاهلیت از خواب گران چندین هزارساله، هراسان و آشفته برخاست.
روزگار غزلی سروده بود که شاعران فخر فروش عرب جاهلی تا آن روز نتوانسته بودند، گوشهای از مصرعش را بر زبان بیاورند. فاطمه به دنیا آمده بود و به راستی که پس از دوران بیمهری با دختران و زنده به گور کردن آنها، این دردانه هستی، غزل تازه آفرینش بود.
غزلی که هرکس گوشه ای از آن را میخواند دیوانه وار، دگرگون میشد و نفرینی نصیب دوران جاهلیت میکرد و فاطمه به دنیا آمده بود و روزگار بر این آفرینش میبالید. روز جمعه بیستم جمادی الثانی بود.
نوباوه رسالت، پیکره عصمت، همسنگ و همسر خلافت خدا در زمین، بانوی بانوان جهان، فاطمه زهرا (س) در لحظههای طلایی روز جمعه بیستم جمادی الثانی، پنج سال پس از بعثت پیامبر، در بُنِ آسمان حجاز، در دامنه کوههای سنگی مکّه، در چشمانداز کعبه، در منزل وحی، در خانهای که فرشتگان آن را خوب میشناختند
و در آن رفت وآمد داشتند، آنجا که زمزمه نماز پیامبر(ص) در صبح و شام و آوای ملکوتی تلاوت پیامبر(ص) در دلشب زمینش را به آسمان پیوند میزند، در خانه امید یتیمان، در خانه دستگیری از مستمندان، در خانه پیامبر(ص) و خدیجه، آفتاب وجودش از شرق دامان خدیجه طلوع کرد و ولادتش برای پیامبر(ص)، مانند وزیدن نسیم بهشت در گرمای صحرای سوزان حجاز، روحبخش و دلنواز بود.
بوی فاطمه(س) در خانه می پیچد. غزل غزل عاشقی است که سروده میشود و سبد سبد احساس بود که میتراود.ثانیهها، آشنا میگذرند در عبور زمان؛ دقایق با شور از یکدیگر سبقت میگیرند... خبر، بسیار شیرین است.
سرزمین، تجلی انوار خداوندی دیده میشود. خاک، آغشته است به بوی باران و نور. خانهای در تلاطمی از عود و اسفند لبخند میزند و چشمها به دری دوخته شده است که در پس آن قرار است خورشید، گام بر خاک گذارد.
ولادت
فاطمه (س) در سال پنجم پس از بعثت و در روز 20 جمادی الثانی در مکه به دنیا آمد. اکثر مفسران شیعی و عدهای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره کوثر را به فاطمه (س) تطبیق نمودهاند و او را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم(ص) ذکر کردهاند. که آیه انتهایی این سوره نیز قرینه خوبی براین مدعاست که در آن خداوند به پیامبر(ص) خطاب میکند و میفرماید همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.
نام پدر فاطمه (س) محمد بن عبدالله (ص) است که او رسول گرامی اسلام، خاتم پیامبران الهی و برترین مخلوق خداوند است. مادر حضرتش خدیجه(س)، از زنان بزرگ و شریف قریش بود. او نخستین بانویی است که به اسلام گرویده است و پس از پذیرش اسلام، تمامی ثروت و دارایی خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود. خدیجه در دوران جاهلیت و دوران پیش از ظهور اسلام نیز به نجابت مشهور بود؛ تا جایی که از او به طاهره (پاکیزه) یاد میشد و او را بزرگ زنان قریش مینامیدند. و فاطمه زاده چنین پدر و مادری بود.
نام و القاب ایشان
نام او فاطمه است. فاطمه وصفى است از مصدر فطم. این کلمه در لغت عرب به معنى بریدن، قطع کردن و جدا شدن آمده است. این صیغه که بر وزن فاعل معنى مفعولى مىدهد، به معنى بریده و جدا شده است. فاطمه از چه چیز جدا شده است؟در کتابهاى شیعه و سنى روایتى مىبینیم که پیغمبر(ص) فرمود او را فاطمه نامیدند، چون خود و شیعیان او از آتش دوزخ بریدهاند.
نویسندگان سیره و محدثان اسلامى براى دختر پیغمبر لقبهایى چند نوشتهاند: زهرا، صدیقه، طاهره، راضیه، مرضیّه، مبارکه، بتول و لقبهاى دیگر.از این جمله لقب زهرا از شهرت بیشترى برخوردار است، و گاه با نام او همراه مىآید«فاطمه زهرا»و یا بصورت ترکیب عربى«فاطمه الزّهرا».
پرورش زهرا(س) در کنار پدرش رسول خدا(ص) و در خانه نبوت بود. تربیت دینى را هم از آموزگارى چون محمد(ص) فراگرفت. در این خانه بود که تکبیر گفتن و روى به خدا ایستادن آغاز شد. اندک اندک آیههاى دیگر مىرسد و درسهاى وسیعتر آغاز مىگردد: کسى بر دیگرى برترى ندارد، برده و ارباب در پیشگاه حق تعالى برابرند و...این سخنان مکیان را خوش نیامد و موج آزارها و سخنان ناروا را در حق پیامبر واپسین(ص) باعث شد .
او در این میان به دو یار وفادار دلگرم بود: ابوطالب و خدیجه، ولى قضاى الهى چنان بود که این دو را نیز با فاصله اندکى از دست بدهد. فاطمه(س) چنانکه از قرآن درس گرفته است باید این آزمایش را هم ببیند.
مرگ خویشان براى او آزمایش دیگرى است. علاوه بر تحمل فراق مادر باید سنگ صبور پدر باشد. اکنون فاطمه فقط دختر خانواده نیست. او جانشین عبدالله، آمنه، ابوطالب و خدیجه(س) است. او «ام ابیها» است، آرى او مادر پدر است.
ازدواج و فرزندان
چنانکه کتابهاى محدثان و مورخان طبقه اول و سندهاى اصلى شیعه و سنى به صراحت تمام نوشتهاند و آنچنانکه قرینههاى دیگر نوشته این مورخان را تأیید مىکند، دختر پیغمبر خواستگاران سرشناسى داشت، لیکن پدرش از میان همه، پسرعموى خود على بن ابىطالب(ع) را براى شوهرى او برگزید.
مهریه دختر پیغمبر چهارصد درهم بود همین و همین، و بدین سادگى نیز پیوند برقرار گردید. پیوندى مقدس است که باید دو تن شریک غم و شادى زندگانى یکدیگر باشند. فهرستى که شیخ طوسى براى جهاز نوشته چنین است: پیراهنى به بهاى هفت درهم، چارقدى به بهاى چهار درهم، قطیفه مشکى بافت خیبر، تختخوابى بافته از برگ خرما، دو گستردنى(تشک)که رویهاى آن کتان ستبر بود یکى را از لیف خرما و دیگرى را از پشم گوسفند پر کرده بودند، چهار بالش از چرم طائف، پردهاى از پشم، یک تخته بوریاى بافت هجر، آسیاى دستى، لگنى از مس، مشکى از چرم، قدحى چوبین، کاسهاى گود براى دوشیدن شیر در آن، مشکى براى آب، مطهرهاى اندوده به زفت، سبویى سبز و چند کوزه گلى.
فاطمه(س) علاوه بر این که دختر نبی خدا بود و همسر ولیاش، مادر ائمه معصومین(ع) هم بودند.رمضان سال سوم هجرت که مىرسد، ولادت فرزندش حسن(ع)خاطره شیرین پیروزیهاى جنگ بدر را که در رمضان سال پیش رخ داد شیرینتر مىسازد و در شعبان سال چهارم، ولادت حسین(ع) گرمى تازهاى به خانه على(ع) مىدهد و پس از این دو فرزند زینب، ام کلثوم و محسّن.
فاطمه(س) پس از پیامبر(ص)
با وفات پیامبر اکرم(ص)، فاطمه(س) غرق در سوگ و ماتم شد. هنوز چیزی از وفات رسول خدا (ص) نگذشته بود که سفارش رسول خدا(ص) و ابلاغ فرمان الهی توسط ایشان در روز غدیر، مبنی بر نصب امام علی(ع) به عنوان حاکم و ولی مسلمین، پس توسط عدهای نادیده گرفته شد و آنان در محلی به نام سقیفه جمع گشتند و از میان خود فردی را به عنوان حاکم برگزیدند.
عدهای از مسلمانان به نشانه اعتراض به غصب حکومت و نادیده گرفتن فرمان الهی در نصب امام علی(ع) به عنوان ولی و حاکم اسلامی پس از پیامبر(ص) در خانه فاطمه(س) جمع شدند. هنگامی که ابوبکر – منتخب سقیفه – که توسط حاضرین در سقیفه انتخاب شده بود، از اجتماع آنان و عدم بیعت با وی مطلع شد؛ عمر را روانه خانه فاطمه(س) کرد تا امام علی(ع) و سایرین را به زور برای بیعت در مسجد حاضر نماید.
در این حین حضرت فاطمه(س) مانع بیعت گرفتن از علی(ع) شد و بسیار صدمه دید و لطمات فراوانی را تحمل نمود، اما باز از پا ننشست و بنابر احساس وظیفه و تکلیف الهی خویش در دفاع از ولی زمان و امام خود به مسجد آمد.
عمر و ابوبکر و همراهان آنان را در مسجد رسول خدا(ص) مورد خطاب قرار داد و آنان را از غضب الهی و نزول عذاب بر حذر داشت. این صدمات در نهایت منجر به شهادت ایشان شد.
سالروز شهادت
درباره سالروز رحلت جانگداز فاطمه(س) اگر چه در بین مورخین اختلاف نظر هست به گونهاى که برخى اقوال را به هجده نظر رساندهاند. قول اول هفتاد و پنج روز پس از رحلت پیامبر(ص) در نظر گرفته شده و برگرفته از روایتى است که به نظر علامه مجلسى صحیحه است از امام محمد باقر(ع) نقل شده ؛
فرمود: وى هفتاد و پنج روز پس از رحلت پیامبر بزرگوار (ص) از دنیا رفته است. شیخ قول دوم نود و پنج روز است، چنانچه مرحوم اربلى از امام محمد باقر(ع) همین قول را نقل کرده و ابو الفرج اصفهانى نیز از امام محمد باقر(ع) گذشت سه ماه را از رحلت پیامبر(ص) روایت کرده است.
شیخ مفید در تایید نظر دوم مى فرماید روز سوم جمادى الثانى سال یازدهم هجرت سال روز رحلت حضرت فاطمه زهرا(س) است و این همان روزى است که در همه سال غم و اندوه مؤمنین تجدید مىشود.
همشهری جمعه