به گزارش همشهری آنلاین، زمستان سال گذشته جسد پسر ۲۲ سالهای در حوالی خیابان مولوی کشف شد. کارشناسان پزشکی قانونی پس از معاینه جسد در گزارشی علت تامه مرگ را ضربه چاقو به قلب و پارگی شریانهای حیاتی اعلام کردند.
پس از آن مأموران در نخستین گام از تحقیقات به بررسی هویت قربانی پرداختند و پی بردند که مقتول با هویت حمید به تازگی از یکی از شهرستانها برای کار به تهران آمده است، با این حال مأموران موفق نشدند خانواده او را شناسایی کنند.
۳ هفته بعد از این ماجرا مردی سالمند که از عشایر خوزستان بود به پلیس آگاهی تهران رفت و از ناپدید شدن پسرش به نام حمید خبر داد. از آنجا که نشانیهایی که این مرد در اختیار مأموران قرار داده بود با مشخصات جوان مقتول مطابقت داشت، وی برای شناسایی جسد کشف شده به پزشکی قانونی فرستاده شد و در نهایت مرد سالمند پس از رؤیت جسد، هویت پسرش را تأیید کرد.
در ادامه مأموران در تحقیق از خانواده و دوستان مقتول به یکی از دوستانش که به مواد مخدر اعتیاد داشت مشکوک شده و او را بازداشت کردند.
وی پس از دستگیری و انتقال به اداره آگاهی در همان بازجوییهای اولیه به قتل دوستش حمید اعتراف کرد و گفت: ما سالها با هم دوست بودیم اما روز حادثه سر موضوعی بحثمان شد و کارمان به درگیری کشید و من با یک میلگرد به قفسه سینهاش زدم و میله وارد قلبش شد و از ترسم فرار کردم.
با اعتراف صریح متهم و تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه پنج دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه پدر مقتول به جایگاه رفت و گفت: ما از عشایر هستیم و از چند نسل قبل با فرهنگ و پیشه عشایری زندگی کردهایم، اما وقتی پسرم بزرگ شد مدام ناسازگاری میکرد و میگفت که این زندگی را دوست ندارم و میخواهم به شهر بروم و زندگی جدیدی را آغاز کنم. من و بزرگان فامیل بارها با او حرف زدیم اما حمید گوش شنوایی نداشت و فقط میخواست به تهران برود تا اینکه یک سالونیم پیش راهی تهران شد و بعد از چند روز خبر داد که کاری پیدا کرده و مشغول کار است.
وی ادامه داد: از آخرین باری که با پسرم صحبت کردم ۳ هفته گذشته بود که دیگر نه تماسی گرفت و نه خبری به ما داد. خیلی نگرانش شدم و به تهران آمدم تا ببینم کجاست و چه میکند که فهمیدم پسرم را کشتهاند. اگر یک هفته دیرتر به تهران میآمدم جسد پسرم را به عنوان مقتول ناشناس دفن میکردند. من پسرم را با سختی بزرگ کردهام و به هیچ عنوان به قاتلش رضایت نمیدهم. او باید قصاص شود.
در ادامه قاضی به شاکی گفت نمیخواهید به رضایت فکر کنید؟
پدر مقتول گفت: ما رسم و رسوم خاصی داریم، اما بعد از قتل پسرم و دستگیری متهم هیچیک از اعضای خانواده او حتی حاضر نشدند برای بخشش و رضایت با ما تماس بگیرند. حتی یک نفر از ما عذرخواهی نکرد، به همین خاطر نمیخواهم به بخشش فکر کنم.
پس از آن متهم به جایگاه رفت اما ضمن رد اتهام قتل گفت: چند وقتی است به هروئین و متادون اعتیاد دارم و همین موضوع باعث شد مأموران به من مظنون شوند و به اتهام قتل دستگیرم کنند. پس از دستگیری چون خمار بودم قتل دوستم را پذیرفتم.
وی ادامه داد: چند ماه پیش از ماجرای قتل حمید در کمپ ترک اعتیاد با او آشنا شدم و هیچ مشکلی هم با یکدیگر نداشتیم. حمید تلفن همراه یک قاچاقچی مواد مخدر به نام سیروس را برداشته بود و به او نمیداد. به همین خاطر سیروس و حمید با هم درگیر بودند و مطمئنم که او قاتل حمید است.
قاضی پرسید: پزشکی قانونی در مرحله اول علت مرگ را اصابت چاقو به قلب اعلام کرده بود، اما شما در اعترافاتت گفتی با میلگرد به قلب او زده بودی و وقتی کارشناسان پزشکی قانونی برای بررسی صحت اظهاراتت دوباره جسد را معاینه کردند گفتند که چنین جراحتی میتواند ناشی از اصابت میلگرد به قلب باشد. حالا چرا میخواهی اظهاراتت را عوض کنی؟
متهم جواب داد: من در بازجوییها تحمل نداشتم و به خاطر اعتیادم ناچار به اعتراف شدم، اما حالا که حالم بهتر شده است واقعیت را میگویم.
با پایان دفاعیات متهم، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
نظر شما