آنچه در این جشنواره در بخش شعر دیدیم و به عنوان نکتهای درخور ذکر فراچنگ آوردیم، چیزی بیش از سایر جشنوارههای شعر و متمایز از آنها نیست. ماهیت این جشنوارهها یک ماهیت فصلی- موسمی، دولتی- ارگانی و آماتور- نیمهحرفهای است.
بنابراین نباید هرگونه ایراد احتمالی که در نوشتار و امثال آن میآید را به عنوان نفی غیرمنصفانه زحمات دستاندرکاران این جشنوارهها و زیرسؤالبردن نیت صادقانه آنها تلقی کرد؛ انتقادات، اکثراً ناظر به مصادیقی است که بازتاب تعریف نامشخص این جشنوارهها در نسبت با «شعر حرفهای» است.
تمام اخبار پیشین که در رسانهها خوانده بودیم، حاکی از این بود که این جشنواره سه بخش دارد: «دفاع مقدس»، «پیامبر اعظم» و «بخش موضوعی آزاد» اما وقتی وارد شیراز شدیم و بیلبوردهای این جشنواره در سطح شهر را دیدیم، این عنوان به چشم میخورد: «دومین جشنواره ادبی دفاع مقدس، رها». اینجا سریع سؤالی به ذهن میآمد:
هفته دفاع مقدس آخر شهریورماه بوده است و برگزاری این کنگره تقریباً 40روز پس از هفته دفاع مقدس است. چه مناسبتی داعیه برگزاری «جشنواره ادبی دفاع مقدس، رها» در این ایام بوده است؟ از طرف دیگر، مگر در همان هفته دفاع مقدس، پانزدهمین کنگره سراسری دفاع مقدس برگزار نشده است؟ آیا برای این حیطه موضوعی از شعر متعهد ما یعنی «دفاع مقدس»، همان یک کنگره سراسری کافی نیست؟ کنگرهای که اکنون پس از پانزده دوره تثبیت شده است و تقریباً تمام شعرهای سرودهشده در این موضوع، به سوی آن کنگره سرازیر میشوند.
از طرف دیگر، بدون اینکه بخواهیم در اعتقاد پاک دستاندرکاران این کنگره خدشهای وارد کنیم، نگاه آنها را به یک بیتوجهی شتابزده در تابلوی این کنگره معطوف میکنیم. «پیامبر اعظم» که موضوع دیگر این کنگره بوده است، آیا آنقدر بزرگ نیست که اجازه عرضاندام به موضوع دیگری را در کنار نام مقدس آن حضرت ندهیم؟
متاسفانه این اتفاق افتاده است؛ یعنی در فراخوان کنگره و در خبررسانیهای قبلی، موضوعات کنگره، سهگانه تعریف شده بود؛ دقیقاً با این ترتیب: «دفاع مقدس، پیامبر اعظم و بخش آزاد» اما در تابلوهای کنگره، خبری از پیامبر اعظم نبود. عملاً در کتاب برگزیده اشعار کنگره که به کوشش دبیر خستگیناپذیر کنگره، شاعر خوب شیرازی سیدمحمدامین جعفری حسینی، منتشر شده است حجم اعظم اشعار به دفاع مقدس اختصاص دارد.
جالب است که هیچ شعری در بخش موضوعی آزاد نیز در این کتاب به چشم نمیخورد. اگر مسئولان محترم این کنگره که عبارت بودند از بسیج دانشگاه علوم پزشکی شیراز و نیز نهادهایی چون بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، این کنگره را کلاً از نظر موضوعی آزاد میگذاشتند و در کنار آن، بخشهای ویژه موضوعی تعریف میکردند، مطمئناً بهتر از آب درمیآمد؛ همانطور که تجربه «شبهای شهریور» این را نشان داده است، اگر شاعران جوان احساس کنند که نهادهای انقلابی و مذهبی ما در درجه اول پشتیبان شعر جوان مملکت هستند، قطعاً خود با رغبت بیشتر و نیت خالصتری اشعار ویژه موضوعی خود را شرکت میدهند.
منافاتی هم ندارد که یک شاعر، هم در بخش موضوعی و هم در بخش آزاد شرکت کند؛ همانطور که در جشنوارههایی از این دست دیدهایم؛ چنان که پارسال در جشنوارهای که همین دانشگاه یعنی دانشگاه علوم پزشکی شیراز متصدی آن بود یعنی جشنواره چهارم مهرگان، شاهد چنین رویکردی از بسیاری از شاعران شرکتکننده بودیم.
ابتکاری که دبیر علمی جشنواره انجام داد این بود که شعرخوانی شاعران برگزیده را به شکل کارگاه شعر درآورد؛ یعنی غیر از دوسانس افتتاحیه و اختتامیه که دربست در اختیار سخنرانان مدیر و غیرمدیر، شاعر و غیرشاعر، روحانی و غیرروحانی،سردار و غیرسردار... بود، دو سانس دیگر را کاملاً در اختیار شعرخوانی درآورد؛ آن هم به صورت کارگاهی؛ یعنی در کنار هر چند شاعری که با هم به روی سن میآمدند و در جایگاه شاعران قرار میگرفتند، چند نفر از میهمانان جشنواره که در میان آنها شاعران پیشکسوتی مثل دکتر کاووس حسنلی، حسین اسرافیلی، پرویز بیگی و... به چشم میخوردند، شعر شاعران را نقد میکردند.
جالبش آن بود که جعفری حسینی- دبیر علمی باتهور- برخی از شاعران جوان را که تقریباً همنسل شاعران شرکتکننده در کنگره هستند و میهمان جشنواره بودند، به اجبار به روی سن آورد و قسمتی از کار اداره کارگاه را به عهده آنان گذاشت؛ شاعرانی مثل آرش شفاعی، علیمحمد مؤدب و... . از جنبههای زیبای این کارگاه، دیالوگ بین دو نسل از شاعران جنگ بود که گهگاه در نقدهای شاعران پیشکسوت و دفاعیههای شاعران جوان شکل میگرفت.
مثلاً شاعر اصفهانی علی ثابتقدم، غزلی خواند با این مطلع که «رفتی بهشت را ز جهنم بیاوری» و آقای اسرافیلی به این مصراع چنین انتقاد داشت که تعبیرکردن از جبهه به جهنم، با توجه به مقدسبودن جبهه درست نیست.
ثابتقدم در دفاع میگفت که اولاً من گفتهام که تو رفتی بهشت را از آنجا بیاوری نه جهنم را، ثانیاً جنگ چه مقدس باشد و چه نامقدس، این را نمیشود انکار کرد که هر جنگی آن هم در این روزگار از نظر فیزیکی، جهنمی برای هر دو طرف درگیر در جنگ درست میکند و مرگ از جنبه انسانی آن مقولهای ترسناک و زشت است.
تجربه این کارگاه و چنین دیالوگهایی میتواند برای کنگره شعر دفاع مقدس مفید باشد که هر سال از تراکم شاعر، فقط به شعرخوانی شتابزده شاعران اختصاص مییابد و تازه باز هم نوبت به خیلی از شاعران برای همین شعرخوانی نمیرسد.
علی ثابتقدم اعتراض داشت که دقیقاً همین مصراع غزل را در کتاب اشعار برگزیده کنگره دفاع مقدس امسال، بدون اطلاع و رضایت او عوض کردهاند و به صورت «رفتی مگر بهشت مجسم بیاوری» درآوردهاند. استاد اسرافیلی چنین پاسخ دادند که تغییر این مصراع که با نظر همه داوران کنگره انجام شد، مجوز ورود این شعر و شاعرش به کنگره را فراهم کرد، اما به نظر نگارنده حقیر، باز حق با ثابتقدم است، چراکه شاعر باید راضی به چنین تغییری باشد.
همانجا و در حین همین بحث، محمدجوادآسمان - دیگر شاعر اصفهانی- نیز گفت که با یکی از شعرهای او در یکی از کنگرههای دیگر نیز همین کار را کردهاند. غرض این که این رویه غلط است؛ با هر نیت و هر پشتوانه کارشناسیای که باشد.
جشنواره «رها» با یک اتفاق غیرمنتظره ختم شد؛ جشنواره، شاعر یا شاعران برگزیده نداشت، بلکه به کل 80 شاعر راه یافته به مرحله نهایی، تندیس بلورین و جایزه جشنواره اهدا شد. نفس اینکه جشنواره شعر را از حالت رقابتی درآوریم تا مبادا شعر یعنی موضوع همدلی به موضوع رقابت و حسادت بدل شود، خوب است اما به نظر نمیرسد که این، روش درست کار باشد.
میتوانیم کار را به شکل فستیوال درآوریم و نام جشنواره را از روی آن برداریم و شکل اجرای عمومیتری به آن بدهیم که در این صورت، دیگر جایزه معنی ندارد(مثل شبهای شعر گوته یا شبهای شعر خوشه که نمونههای موفقی از برگزاری این گردهماییها در سالهای پیش از انقلاب بودهاند یا شبهای شعر عاشورا و کنگره ادبی میلاد آفتاب که نمونههای موفق آن در سالهای پس از انقلابند).
اما اگر جشنواره و هیات داوری در کار است باید نفرات برگزیدهای داشته باشد و در این صورت هر قدر جایزه سنگینتر باشد، اعتبار جشنواره بالاتر میرود. مثلاً اگر به جای 80 برگزیده و 80 ربع سکه، 5 برگزیده با جایزه 16ربع سکه بود، سال بعد به جای 1730شعر، پنجششهزار شعر به چنین جشنوارهای ارسال میشد.
***
تردیدهای زیادی درباره این شکل خاص پشتیبانی ازشاعران یعنی کنگره های شعر وجود دارد؛ یکی مثلاً اینکه بر این همه کنگره سراسری و محلی که اکثریت قریب به اتفاقشان از محل بودجه عمومی برگزار میشوند، چه مرجعی نظارت کیفی دارد؟
آیا اگر بودجه این کنگرهها را جمع کنیم و با این بودجه، یک چاپ از بیست عنوان کتاب برتر شعر جوان کشور در هر سال خریداری شود و سود آن هم به ناشر و هم به شاعر برسد، بهتر نیست؟ (تا ناشران به چاپ کتاب شاعران جوان تشویق شوند و پدیده خجالتآور چاپ کتاب شعر با سرمایهگذاری شاعر کمی کاهش یابد). بگذریم؛ مجال ما اندک است و حرف در این زمینه، بسیار.