به گزارش همشهری آنلاین، در آستانه دوازدهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی قرار داریم و نقل محافل سیاسی و رسانهای کشور به شکل مستقیم و غیرمستقیم به این مقوله بسیار مهم اختصاص دارد. رهبر معظم انقلاب، حضرت آیتالله خامنهای در خصوص این انتخابات تأکیدات ویژه ای داشته اند و از حدود یکسال پیش از انتخابات نسبت به حضور در این کارزار سیاسی اشاره داشتند. درباره اهمیت این دوره از انتخابات و مسائل پیرامونی آن با اسدالله بادامچیان، دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی و فعال سیاسی اصولگرا گفتوگویی داشتیم که در ادامه حاصل کار را خواهید خواند.
وضعیت ما اقتضائات گام دوم انقلاب را دارد
حضرت آیتالله خامنهای در دیدار اخیر خود با مردم کرمان چهار مؤلفه مشارکت، رقابت، سلامت و امنیت در انتخابات را مهم و ضروری مطرح ساختند به نظر حضرتعالی چگونه میتوان این چهار مؤلفه، بالاخص مشارکت را تقویت کرد؟
دوازدهمین دوره از انتخابات مجلس که پیشروی ماست، مثل همه مقاطع انتخابات دیگر مهم است. اصل انتخابات یعنی شکلگیری سرنوشت چهارسال یک کشور، بالاخص وقتی این اصل مربوط به قانونگذاری و قانوننویسی باشد اهمیت ویژه پیدا میکند. اساسا نظام مردمسالاری اسلامی پایهاش بر مردم است و با (حضورِ حاضر) است که پیش میرود. ما در این دوره گام اول انقلاب اسلامی را پشت سر گذاشتهایم که اقتضائات و سیاستگذاریهای خاص خودش را داشت. حتی در انتخابات ملاحظه میشود که حزب گستردهای مثل جمهوری اسلامی نمیآید به تنهایی انتخابات را برگزار کند و دست به ائتلاف میزند. یعنی وضعیت به شکلی بود که حزب جمهوری اسلامی بعد از هفتم تیر و واقعه نخستوزیری اگر کسی را معرفی میکرد، مردم به او رأی میدادند، اما با این حال شاهدیم که حزب جمهوری با سایر گروهها که شاید بعضاً با شهید بهشتی هم همسو نبودند دست به یک تشکل جمع میزد.
الآن وضعیت به آن شکل نیست و اقتضائات هم تغییر یافته و زیربناهای جمهوری اسلامی ساخته شده است. در این برهه دست جریانات سیاسی آشکار شده و دوستان طالب مقام هم شناخته شدند و تمایز حرکت حزبی با رفتارهای باندی مشخص شده و امروزه ما به دنبال یک مجموعه لیبرال در انقلاب اسلامی نیستیم.
تاریخ مصرف اصلاحات گذشته است
دید ما این است که نظام جمهوری اسلامیِ ولایی شکل گرفته و همه باید در چهارچوب آن کار کنند، و کار هم میکنند. حتی به نظر من جمعهای اصلاحطلبی هم دیگر به کار نمیآیند و وقت را نباید صرف کارهای آنچنانی کرد چرا که دوره آنها گذشته و تاریخ مصرفشان تمام شده. امروز دیگر کسی به دولت دومخردادی 76 هم رأی نمیدهد، به دولت آقای روحانی هم دیگر رأی نمیدهند. مردم تکرار مجلسهای گذشته را نمیخواهند، همانطور که مقام معظم رهبری کنار این چهار رهنمود در بیانیه گام دوم به موضوع تمدن نوین اسلامی اشاره داشتند. تمدن نوین اسلامی یعنی یک موضوع فراگیر و جهانی، یعنی تمدنی بر مبنای موازین اسلامی برای تمام جهان، یعنی اگر اسلام «للناس» است باید تمدن آنهم شامل حال همه مردم جهان بشود.
استاندارد دوگانه غرب در ماجرای غزه و اوکراین
امروزه ما شاهدیم که تفکر و ایدئولوژی چپ و مارکسیستی به موزه تاریخ پیوسته است و دورهاش تمام شده و از آن سو تمدن غرب هم به شدت به سمت فروپاشی و اضمحلال حرکت میکند. یعنی جریان جنگ غزه و سیاستهای غلط کشورهای غربی نظیر انگلیس، آلمان، ایتالیا و... فاتحه مسأله غرب را خوانده. قریب به 300هزار خانه ویران شده است، 25هزار نفر انسان کشته شدند و 60 هزار نفر مجروح این جنگ بوده، اما همان سازمان مللی که در موضوع اوکراین بلافاصله روسیه را تحریم کرد، در قبال این جنایات سکوت اختیار کرده و رژیم صهیونیستی را تحریم نمیکند، این واقعاً موضوع جالبی است! وقتی از حق «وتو» که ضدحقوق بشری است استفاده میکنند و به نوعی حمایت و تأیید خودشان را در قبال این جنایات و بچهکشیها ابراز میدارند دیگر چه آبرویی برایشان میماند؟ امروزه برای لیبرالدموکراسی غرب چه شأنیت و آبرویی باقی مانده است؟ با این وضع دیگر در خود سرزمین غرب جایگزینی برای این تمدن به وجود نخواهد آمد، یعنی دیگر توانایی ساخت یک مکتب را ندارند. حتی مکتب فرانکفورت هم نتوانست جایگزینی برای این تمدن باشد. لذا مردم در جهان به دنبال تمدن نوینی میگردند که هم مردمی باشد و هم الهی، چرا که لیبرالیسم غربی اساسا تمدنی منهای دین بوده است.
مجلس، مجرای تحول تمدنی است
حال در چنین وضعیتی، ایران که پرچمدار این تمدن نوین است باید تحولی در آن رخ دهد. البته من از دولت فعلی تشکر میکنم و معتقدم قدردان زحمات آنها باید بود. علاوه بر این، حتی باید از آقای روحانی تشکر کرد، چرا که موجب شدند که فاتحه دولت اصلاحات و اعتدال در این کشور خوانده شود. غرض آن است که باید یک دولت کریمه اسلامی در ایران شکل بگیرد «تُعِزُّ بِهَا الإِسلامَ وأهلَهُ وتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ». پس این تحول باید در دولت، قوه قضائیه، مجلس و حتی قانون اساسی شکل بگیرد. البته در قانون اساسی باید به اذن ولیامر این موضوع انجام گیرد. لذا ما در دوره تحول قرار داریم تا بتوانیم آن جامعه نمونه و اسوه را شکل بدهیم. امروز جامعه ما خوب است، خوبی آن سر جایش اما اسوه نیست، برای این اسوه شدن باید روش تحولی اخذ شود، و راه این تحول، که مربوط به اقتصاد، فرهنگ، سیاست و... از مجلس میگذرد.
پس مجلس بعدی باید مجلس تحول و تکامل باشد و باید بتوانیم که نقاط مثبتمان را تقویت کنیم و از آن سو ضعفها را با یک حرکت تحولی رفع و دفع نماییم آن هم در تراز بیانیه گام دوم. امروز هم مردم تحول میخواهند، هم رهبر مردم و هم اقتضا جهانی چنین چیزی را طلب مینماید. لذا از این جهت هم انتخابات دوازدهم مجلس و انتخابات ششم خبرگان رهبری از ویژگی و اهمیت خاصی برخوردار است؛ این ویژگی را باید هم بشناسیم و هم بشناسانیم به وسیله جهاد تبیین که رهبری فرمودند؛ آن وقت مردم خودشان میدانند که راهشان را چگونه پیگیر شوند و به جلو بروند.
نمایندگانی باید به مجلس بروند که تحولشناس و تحولآفرین باشند
اهمیت مجلس بعدی از چه جهت قابل واکاوی است؟
این اولین مجلس بیانیه گام دوم است و از آنجایی که مردم دارای مشکلاتی هستند باید مجلس برای رفع مشکلاتی نظیر گرانی، شغل، کسب و کار و... وارد عمل شود و آنها را رفع نماید. البته باید این نکته را هم افزود که در طول چهل و پنج سال گذشته، ایران زیر سایه ولایت امر حضرت امام خمینی و آیتالله خامنهای با وجود تحریم و درگیریها از شاخص اقتصادی قابل توجهی برخوردار است که نسبت به قبل از انقلاب وضعیت مناسبتری دارد. ما امروزه نرخ واردات و صادراتمان چیزی حدود پنجاه میلیارد دلار است. همانطور که بیان شد، مجرای تحول از سمت مجلس است که در آن نمایندگانی حاضر شوند که تحولشناس و تحولآور باشند و از تکرار گذشته اجتنابورزی کنند.
عصر شعارهای هیجانی و احساسی گذشته است
مردم چگونه امکان شناخت نمایندگان حائز صلاحیت را دارند؟
اول از همه باید به دید صداقت به نمایندگان نگاه کرد و آنان هم در گفتههای خودشان صادق هستند، نباید این گونه با موضوع مواجه شد که ثبتنام کنندگان کرسی نمایندگی طمع قدرت دارند. معمولاً دغدغه خدمت در بین آنها وجود دارد، اما با حفظ احترام به همه آنها باید گفت نمایندهای که میخواهد وارد مجلس شود باید تحولشناس باشد. تحول چیزی متفاوت از اصلاح، ترمیم و تغییر است. تحول یعنی از حالی به حال دیگر. مثلاً یک ساختمان اداری به یک ساختمان ورزشی یا تجاری تبدیل شود؛ این اسمش تحول است، چرا که اساساً احوالات آن دگرگون شده است. حال با توجه به این موضوع برای تغییر احوالات جامعه هر نمایندهای میتواند وارد صحنه شود؟ نمایندهای میتواند از پس کار بر بیاید که تحولشناس، شجاع، با برنامه و پیگیر باشد. تحول، برنامه دارد، لذا اینطور نیست که بخواهیم با آزمون و خطا پیش برویم. به همین ترتیب، نماینده محافظه کار که ترس استیضاح هم دارد به درد این کار نمیخورد. آن نماینده که بعد از استیضاح با وعده و وعید کاری میکند که رأیش را در باب پاسخگویی فلان وزیر پس بگیرد هم قدرت تحولآفرینی را ندارد، چون شخصی که پاک دست نیست و در جیبش باز است، دهانش بسته است. لذا برای تحولآفرینی باید نمایندهای شجاع وارد شود که به موقعاش از دولت بابت کمکاریها توضیح بخواهد. این کار هم باید با پختگی و تدبیر انجام شود، لذا باید بگوییم در این مسیر و در راستای بیانیه گام دوم انقلاب نمایندهای که از سر احساسات و هیجان بخواهد شعاری بدهد چندان مطلوب نخواهد بود. این چنین نمایندگانی شاید در گام اول انقلاب با شعارهایشان مفید بوده باشند.
باید سوابق کاری نامزدها بررسی شود
باید اول سوابق کاری خودش را مورد بررسی قرار داد، دوم خانوادهاش و سوم نتیجه کار و مسئولیتی که او برعهده گرفته است، یعنی آیا در زمان تصدی فلان مدیریت، آیا بخشهای زیر اداره ایشان شامل باندبازی و اختلاس شدهاند یا خیر؟ چهارم از طریق معرفیکنندگانی که این افراد را پیشنهاد میکنند. به طور مثال گاهی حزب مؤتلفه اسلامی لیستی را ارائه میدهد، در اینجا باید دید آیا خود حزب مؤتلفه قوی هست یا نه؟ آیا توان تحولآفرینی در جامعه را دارد یا خیر؟ 61 سال از عمر مؤتلفه میگذرد، در این دوره چه بیاخلاقی و تخلفی از ما وجود داشته است؟ لاجوردی از مؤتلفه مسئول زندانها بود و تخلفی از او سر نزد، رجایی از مؤتلفه رئیس جمهور شد و حتی حاضر نمیشد گلابی نوبرانه محوطه ریاست جمهوری را بخورد. فرزندان اینها کجا هستند؟ پس بحث رانتبازی و باندبازی به اینچیزها برمیگردد.
علاوه بر این، وضعیت نباید به گونه ای باشد که اگر نمایندهای شاسیبلند گرفت نتواند بگوید، اگر به حق گرفته چرا ساکت است، اگر به ناحق است که نباید در کسوت نمایندگی این اتفاق بیفتد. لذا از این جهت معرفیکننده بسیار مهم است، اگر معرفی کننده باند قدرت است، در اصل نمایندههای خودش را معرفی میکند نه نمایندههای مردم را. البته در این سالها این گروهها به خوبی شناخته شده هستند؛ در بین عموم جوری صحبت میکنند که انگار ابوذر سخن میگوید، اما وقتی به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند.
صلاح مملکت در دست مردم است
با صراحت باید بیان کرد که صلاح مملکت به دست خود مردم است. ما وقتی به عنوان نیروهای دلسوز انقلاب گفتیم به فلان شخص رأی بدهید و رفتند به دوم خردادیها رأی دادند، وضعیت چه شد؟ آن طور شد که دیگر امروز رویشان نمیشود در بین مردم حاضر شوند و برخی هم به آقای روحانی رأی دادند که صبح جمعه بیدار میشود و تازه میبیند بنزین گران شده است!
در مجلس دوازدهم این موضوعات باید حل و فصل شود که اگر مثلاً خودرو گران شد برای آن تدبیری بیندیشد و برنامه داشته باشد، چون طبیعتاً باید آن نماینده برنامهای داشته باشد که پایش به مجلس برسد نه اینکه کشور مملو از نمایشگاه شود و مردم نتوانند سوار ماشین شوند. چه کسی میتواند چنین کند؟ نماینده شجاع، تحولشناس و تحولآور.
کار حزبی و تشکیلاتی باید کرد
خود حزب مؤتلفه در انتخابات پیشرو برنامه خاصی دارد؟ برای کارزار سیاسی پیشرو چگونه حزب مؤتلفه اسلامی عمل خواهد کرد؟
ما در 31 استان شعبه داریم و دبیرانمان هم همگی صاف و پاک هستند و این موضوع چیز پوشیدهای نیست. دوری دبیران و افراد ما از رانت و باندبازی نکته مشهوری است. از پارسال اطلاع داده بودیم که افراد شجاع و تحولآفرین را معرفی کنند و بعد اگر وارد مجلس شدند ارتباطشان با حزب را حفظ کنند، چرا که نمایندهای که وارد مجلس میشود در یکی دو بخش تخصص دارد، لذا برای اینکه مجلس قوی و مقتدر باشد شخص نباید منافع خودش را در نظر بگیرد و منافع مردم و انقلاب باید در رأس دغدغهاش باشد؛ از این جهت باید با حفظ مرتبط باشد و برنامهای برای خود تنظیم کند. دولتها متأسفانه امروزه درگیر مسائل روزمره انقلاب شدهاند و بیش از هرچیزی خود را در گیر و دار کارتابلهای اداری کردهاند، لذا از این طریق و روش نمیتوان تحولی خلق کرد، بلکه از مجرای یک حزب و کارگروههای آن است که امکان پیگیری امور وجود دارد. مثلا درحال حاضر مسأله آب در کشور بسیار مورد توجه است و بسیاری از افراد دائم میگویند ما آب نداریم، این در حالیست که مشکل اصلی ما نه کمبود یا نبود آب بلکه عدم توزیع علمی و صحیح آب در سراسر کشور است و الا از 430میلیاردمتر مکعب آب در کشور، در وضع خشکسالی این رقم به 250میلیارد میرسد. تا الآن 170 یا 180 میلیارد آن مهار شده و مانده 70 یا 80 میلیارد آن که باید به روش اصولی انجام پذیرد. ما درباره این موضوع در یک جزوه 400 صفحهای استان به استان موضوع آب و نیاز هر استان به آن را مورد بررسی قرار دادهایم؛ حال نمایندهای که از سمت ما وارد مجلس میشود با مطالعه این جزوه و داشتن یک سیاست درست؛ با همکاری با فراکسیون مؤتلفه اسلامی کمر همت بر رفع مشکل آب خواهد بست.
وضعیت نامطلوب
اما امروزه وضع به این شکل است که نماینده تازه دو سال طول میشکد تا به شکل دقیق با اوضاع و احوال مجلس و ساختارها آشنا شود و ضمن اینکه یک سال آخر هم درگیر تبلیغات انتخاباتی است تا دوباره روی کار بیاید چون احساس تکلیف میکند که باز وارد مجلس شود! همه احساس تکلیف میکنند وارد مجلس شوند اما کسی احساس تکلیف نمیکند که به سمت مجلس نیاید! حال اگر نماینده با پشتوانه حزب، حاکمیت جمهوری اسلامی و رأی مردمی وارد شود و این هماهنگی وجود داشته باشد برای حل مشکلات، دیگر مسأله و مانع خاصی در کشور وجود نخواهد داشت، چرا که ما مشکل لاینحل در ایران نداریم. به طور مثال امروزه هنوز کرونا در برخی کشورهای پیشرفته جولان میدهد، اما در ایران تقریبا کرونا به همت کادر درمان به حاشیه رفته است و این در حالی بود که ایران سایه تحریمها را بالای سر خود داشت.
به شورای نگهبان پیشنهاد کردم
به نظر حضرتعالی شورای نگهبان چگونه میتواند در روند انتخابات نقش مؤثری ایفا کند؟
شورای نگهبان ما بهترین نهاد برای تأیید صلاحیتهاست، چراکه اساساً در کشورهای دیگر این موضوع بر عهده احزاب است. مثلاً در آمریکا دیوان عالی نمیآید افراد را تأیید صلاحیت کند. بلکه وضعیت به این شکل است که احزاب با هم وارد گفتوگو و چالش میشوند و دست آخر مردم را محدود در چند گزینه میکنند، یا ترامپ یا بایدن! و این موضوع محدود به زمان حال هم نیست، پس از قتل جان اف کندی، مبارزه انتخاباتی بین معاون او «جانسون» و «گلد واتر» بود که مردم آمریکا میگفتند ما در حال حاضر بین شیطان و غول گیر افتادهایم.
در ایران وضعیت به این شکل نیست؛ 6 فقیه شورای نگهبان به انتخاب رهبری وارد میشوند که این نشان میدهد دیگر حزببازی در اینجا جایگاهی ندارد و 6 حقوقدان از سوی قوه قضائیه مطرح میشوند برای رسیدگی به امور. شورای نگهبان از ابتدا کار را خوب پیش برد و تمامی تهمتها را هم به جان خریده و جزئیات را هم لو نداده است. به طور مثال شخصی که نماینده شده بود برخی کارهای دون شأن مثل تعدد زوجات را انجام داد که در مقام یک نماینده مجلس نبود و بعد اعتراض داشت که چرا این دوره شورای نگهبان مرا رد صلاحیت کرده است؟ و جالب است که با اوصافی که مطرح شد شورای نگهبان حفظ آبروی آن شخص را لحاظ کرد! من حتی یکی دو جا با شورای نگهبان بحث کردم که بیاید و علت ردصلاحیت چندتن از این افرادی که جسارت دارند و علیه نهاد پاسدارِ قانون اساسی و شرع که شورای نگهبان باشد، جوسازی به راه میاندازند علنی کند تا حساب کار دستشان بیاید.اما به قدری اعضای شورای نگهبان به اصول پایبند هستند که میگویند اگر ما چنین کنیم، مردم میگویند پس الباقی هم همینطور هستند.
اما با تمام این حرفها، شورای نگهبان هم باید متحول شود. کار شورای نگهبان احراز صلاحیت نمایندگان است، این یعنی بعضی ممکن است صلاحیتشان احراز نشود، احراز نشدن لزوماً به معنای رد صلاحیت نیست. من در نامهای رسمی بیان کردم بنا به موضوع تأیید صلاحیتها و سختی این امر در 20 روز، شورای نگهبان بیاید ردصلاحیتها را بیان کند و الباقی را به اختیار خود مردم بگذارد که به این نامه من هم از سوی نهاد محترم شورای نگهبان توجه شد و در گفتوگو با مقام معظم رهبری در راستای افزایش مشارکت مسائلی را بیان کردند. شورای نگهبان باید در موضوع ثبتنامها هم سازوکاری را در نظر بگیرد به این شکل که یکسال قبل از تمام شدن دوره مجلس ثبتنام شروع شود، وزارت کشور تطبیق مدارک دهد و بعد هم احراز صلاحیت را شورای نگهبان پیگیری کند. در انتها هم اگر کسی خواست جوسازی و تهمتی نسبت به شورای نگهبان اعمال کند از طریق قانون و کشاندن شخص به دادگاه ادعای او مورد بررسی قرار گیرد که آیا واقعاً حق با آن فرد ردصلاحیت شده و معترض است یا خیر؟
درباره احزاب باندباز!
صحبت من با مردم شریف است، مردم بصیر و آگاهی که اگر نصفشب اتفاقی در غزه بیفتد در میدان فلسطین حاضر میشوند و این نشاندهنده ارزشمندی این ملت است، حرف من این است که ایرانیان با این قدرت، با این رهبری توانا و مردم، به نمایندهای رأی دهند که بتواند مشکلات را به خوبی حل نماید. ما مشکلاتی داریم که باید با سیاستگذاری صحیح حل شوند، متأسفانه بسیاری از اقدامات برای حل موانع با سیاستگذاریهای غیر اصولی و غیر صحیح پیش میروند که در آخر هم به نتیجه نمیرسند. لذا به هرحال این به رأی مردم برمیگردد و باید به کسانی رأی بدهند که با داشتن تدبیر و درایت از سابقه و عملکرد ممتازی هم برخودارند. باید گشت و دید چه کسانی افراد صالح و امانتداری هستند که بتوان ارجحیت رأی دادن را به آنها داد تا وارد در مجلس شوند. شایستگان برتر باید انتخاب شوند. شما وقتی پزشک یا راننده بخواهید انتخاب کنید میگردید بهترین و سالمترین شخص را برمیگزینید تا او انتخاب شود. باید دقت داشت نمایندگانی که وارد در مجلس میشوند تابع امر ولایت و دغدغه رهبری را داشته باشند و مهمتر اینکه به دنبال تحول باشند. طبیعتاً یکی از راههای شناخت این افراد آن حزب معرفیکننده است و اگر دیدند حزبی او را معرفی کرده که دنبال قدرت و باندبازی است، به آن رأی ندهند و به افراد دیگری رأی بدهند.
بازرگان باورش نمیشد انقلاب پیروز شده است
با توجه به نزدیک شدن به ایام الله دهه فجر، چه خاطره ناگفتهای برای مخاطبان ما دارید؟
موضوعی که برای شما و نسل جوان شاید جالب باشد این است که کمیته استقبال از امام خمینی(ره)، تنها یک کارگروه برای موضوع استقبال از ایشان نبود، در حقیقت این کمیته بخشی از آن گروه پشتپرده و مخفیای بود که پس از آزادی من در سال 56 با عنایت حضرت امام(ره) تشکیل شد و در طول سالهای 56 و 57 زیراعلامیههایی که پخش میکرد مینوشت برقرار باد حکومت عدل اسلامی. در خاطراتم به مرکز اسناد انقلاب اسلامی که هنوز منتشر نشده تفصیلاً بیان کردهام که کمیته استقبال از امام در حقیقت بخشی از سیر مبارزه علیه نظام ستمشاهی و برقرار حکومت اسلامی است و تنها یک گروه استقبالکننده به حساب نمیآید.
30 دیماه بود که شهید مطهری اعلام کردند امام خمینی گفته است با رفتن شاه قصد بازگشت به ایران را دارد که در همین راستا، شهید مطهری ریاست کمیته را برعهده گرفت و یک شورای مرکزی متشکل از من، شهید مطهری، شهید محلاتی و شهید مفتح ایجاد شد که بعد قرار بر این گذاشتیم که از نهضت آزادی و جبهه ملی هم 3 نفر اضافه شوند. در روز 12 بهمن که حضرت امام وارد تهران شد و خواستند از مهرآباد به سمت بهشت زهرا بروند، 65هزار نیرو آماده و مهیا شده بودند. 65هزار یعنی یک لشکر بزرگ که حاصل 16سال و نیم مبارزه موتلفه اسلامی است و این بخشها منطقهبندی شدند و به شکل منسجم دست به اقدامات لازم زدند؛ آن هم در دورانی که هنوز طاغوت در این کشور حضور داشت. همچنین در این راستا تشکیلات و برنامه مشخصی هم برای مدرسه رفاه داشتیم که حضرت امام قصد داشتند در آنجا ساکن شوند. در طول مسیر که امام از مهرآباد به سمت بهشت زهرا رفتند و برگشتند، تقریبا سر هر کوچه و محله ای نیروی انتظامات گذاشتیم که یک وقت دزدی از خانهها نشود. جالب است که در آن روز یک درگیری، قتل یا دزدی از خانهها رخ نداد و تهران به شکل کامل امن و امان بود. هفته بعدی مربوط به اقامت حضرت امام است و هفته بعد مربوط به روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی ایران. در این سه هفته مهم و اساسی که فجر انقلاب است، بحث امنیت و اداره کشور توسط همان یاران دیرینه حضرت امام خمینی صورت گرفت. اصلا آقای بازرگان وقتی انقلاب پیروز شد باورش نمیشد که میتواند وارد نخستوزیری شود و هرچه به او میگفتیم که به دفتر نخستوزیری برود، ترس ساواک را داشت. دست آخر چند پاسدار مسلح او را همراهی کردند تا به دفتر نخستوزیری برود، وقتی هم که رفت دیگر نمیخواست از آنجا بیرون بیاید!!
نظر شما